ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 63

ایمان یه لحظه نگام کرد و بهم گفت یه جوری به این ماه منیر در مورد من گفتی کوس لیس که انگاری من یه آدم تحقیر شده ام . -عزیزم من فدات شم . اینا اصطلاحاتیه که همش بین ما رد و بدل میشه تو اصلا نباید به دل بگیری . ببینم ماه منیر هم یک زن خوشگل و خوش اندامیه که با شوهر صیغه ای خودش می خواد بیاد اینجا و کلا قراره اگه دوست داشته باشی ما یک بر نامه سکس چهار نفره در همی داشته باشیم . مثلا من و تو و ماه منیر و اون آقاهه که نمی دونم اسمش چیه . مثلا تو میری ماه منیر رو می کنی . اون میاد سراغ من . بعد دو تایی هم می تونین بیایین منو بکنین یا ماه منیر رو . یکی فرو کنه توی کس و یکی هم توی کون . ناراحت نشو وقتی ماه منیر این حرف رو به من زد تو که خودت بودی من بهش گفتم که ایمان پسر با ایمانیه و به این سادگیها قبول نمی کنه -ببینم اشرف جون تو خودت چی دوست داری دلت می خواد که این جریان صورت بگیره ؟/؟  من خیلی دوستت دارم تو به من خیلی چیزا یاد دادی -ایمان جون تو خودت وارد بودی و استا کار . این من بودم که ازت خیلی چیزا یاد گرفتم و مدیون تو هستم . درسی که از تو گرفتم اینه که هیچوقت نباید کسی رو دست کم بگیرم . ممکنه زیر هر خاکستری یه آتشی نهفته باشه . آتشی بدون دود اما میشه این آتیشو شعله ورش کرد . به نظر من این بر نامه انجام بشه بهتره . تنوعی میشه برای تو . بهتر و بیشتر می تونی حال کنی . همه مون از این وضعیت لذت می بریم . اصلا سکس ضربدری در جامعه مترقی امروز خیلی رایجه . یعنی به اشتراک گذاری . فکر کنم شرع مقدس هم که میگه یک مرد می تونه تا چهار تا زن ببره اینو قبول داشته باشه ولی ممکنه خیلی از مردا مخالفت کنن با سکس ضربدری  چون در سکس ضربدری از نوعی برابری حقوق زن و مرد گفته میشه .  اصولا در این گونه سکسها تعداد زنان و مردان  مساویه مگر در محافلی که به صورت در همی باشه .. -نمی دونم اشی جون من با همچین موردی روبرو نشده بودم -ایمان جان تو کستو می کنی و کاری به این کارا هم نداری . فقط باید کاری کنیم که احترام جون اون لحظه خوابیده باشه و ما چهار تایی هم حسابی با هم حال کنیم . اینو هم از همین الان بهت گفته باشم یه وقتی احساس حسادت نکنی از این که کیر اون مرد رو توی کس من می بینی . چون کیر تو هم توی کس زنشه -حالا اشرف جون راستی راستی اون دو نفر که می خوان بیان زن و شوهر هستن ؟/؟ ... راستش مونده بودم که چی بگم . هر جوابی که می دادم یه ایرادی داشت و یک حسنی . ولی تصمیم گرفتم راستشو بگم چون احتمالا حواسش بود به این که من چی دارم به ماه منیر میگم و تمام حرفامو هم حتما شنیده پس بهتره که بیشتر از این سوتی ندم و حرفایی که راست یا دروغه پیش اون بر عکسش نکنم . -نه ایمان جان اونا با هم دوستن . فقط پیش مامان سوتی نده . -خیالم تخت شد من اصلا دوست نداشتم که با یک زن شوهر دار رابطه داشته باشم . این از نظر شرعی حرامه و حکمش هم سنگساره . -ولی فکر کنم تو که زن نداری یک درجه تخفیف بیان . تازه اگه اون شوهرش می بود شوهره که خودش پیش زنه هست و از نظر اون مانعی نداره -هرچی باشه آدم دلش نمیاد کاری بر خلاف موازین شرعی انجام بده . -فدای تو ایمان جان . کاش همه مثل تو ایمانشون قوی بود . اگه این طور بود واقعا چی می شد این دنیای ما . نشد دیگه . خلاصه شریف خان و ماه منیر به خونه مون مشرف شدند . وااایییی هر چی این منیره در مورد شریف می گفت راست می گفت . خونه کمی نامرتب بود و من احساس خجالت می کردم . در هر حال مراسم معارفه انجام شد . ماه منیر و عارف زیر چشمی یه نگاههایی رد و بدل می کردند . من زمینه رو آماده کرده بودم . -احترام جان آقا شریف و ماه منیر خانوم از دوستان قدیمند و شریف خان هر سه ماه یک بار تشریف می برن سفر خارجه اون ور آب و بالاخره اینو هم حالیش کردم که اون خیالش نیست که زنش چه جوری بگرده و ماه منیر هم که انگاری اینجا در ساحل دریای خارجه داره قدم می زنه . خودشو کاملا منهای شورت و سوتین بر هنه کرد . چشای ایمان داشت از حدقه در میومد و مادرش اون طرف داشت می گفت ماه منیر جان راحت باش . ایمان من هم مثل برادر شماست . این قدر چش پاکه این پسره که حضرت یوسف به سرش قسم می خوره . هر جور راحتی بگرد و راحت باش . ایمان خیلی دلش می خواست بره دل ور ماه منیر . منتها جلوی مادرش مجبور بود رعایت کنه . ولی من و شریف خیلی به پر و پای هم می پیچیدیم . وقتی رفتم اومد آشپز خونه اومد دنبالم . اصلا فکرشو نمی کردم یه مرد فرنگ رفته این قدر حریص باشه . یک مرد 47 ساله خیلی جوون تر و بشاش تر از یک زن 47 ساله هست . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

6 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم سلام چند وقتیه سرم شلوغه یکی دیر به دیر میام منو ببخش
ولی داستانها عالی بودن مرسی خستگی کار ازتنم در رفت مخصوصا این قسمت مامان زبل دادشم میشه یخورده مراسم اشناییو زیادتر کنی مثلا احترام به ماه منیر بگه توهم مثل اشرف لخت بگرد یا اینکه داداشم وقتی احترام بیدار اشرف کاری کنه که ماه منیر با ایمان سکس کنه مثلا ایمان بگه من دارم میرم حموم که اشرف به ماه منیر میگه من سر احترامو گرم میکنم تو برو پیش ایمان اون حمومه ولی نمیونه تو داری میری حموم که اینجا اشرف از موقعیت استفاده میکنه که احترامو با اون مرد بیشتر اشنا میکنه

ایرانی گفت...

با سلام خدمت داداش دلفین گلم .. خسته نباشی ..ممنونم از پیشتهاد های قشنگت . البته من قسمت بعدی این داستانو نوشتم . راستش کاملا یادم نمیاد چی نوشتم .چون منم دیگه ذهنم بد جوری قاطی کرده . اون پیشنهاد هایی رو که بشه وارد کرد انجامش میدم ولی اگه رد شده باشم دیگه فرصت دستکاری در داستان رو ندارم و اونایی رو که به اون مرحله نرسیده باشم واردش می کنم . . دست گلت درد نکنه .. ایرانی

ناشناس گفت...

تو یه داستان نویس قدری عالی بود فوق العاده
اما یه ذره زیاد داستانو کش میدی
و به نظر من از سکسش کم کنی و به محتوای ارتباط برقرار کردن شخصیتها بپردازی داستانت فوق العاده تر میشه
این جوری امثال ما یاد میگیرن چی جوری زناشونو یا شوهراشونو یا هر دو نفر دیگه ای راضی کنن بازم ممنون بابت این همه خلاقیت

ایرانی گفت...

حق با شماست ولی اون وقت اون جوری یه عده میگن چرا مسائل غیر سکسی رو کش میدی .. در هر حال نظر شما را می پذیرم ولی کلا خود من با نوشتن داستانهای سکسی به هر سبکی که باشد مخالفم فقط به خاطر علاقه چند دوست و همین خوانندگان عزیز می نویسم . من خودم عاشق نوشتن قطعات ادبی داستانهای عشقی و اجتماعی هستم و اعتماد به نفس خاصی در این مورد دارم طوری که در خصوص قطعات ادبی و درددل ها کلمه به کلمه این واژه ها را سرشار از بازی با کلمات و روح بخشی به آن و انواع و اقسام صنایع و موسیقی کلام و معنای خاصی قرار داده ام که احساس می کنم یک حالت پنهانی را در این نواحی پیدا کرده . یعنی می تواند درجاهای دیگری نیز منتشر شود . .. من عادت ندارم بگویم که نویسنده خوبی هستم ولی در مورد این قطعات و بازی با واژگان و مفهوم آنها ..احساس می کنم یک الهام و یک نیروی ماوراءالطبیعی همراه و یاور من است باور کن اینو واسه این نمیگم که بگم من چنینم و چنانم چون وقتی اینا رو می نویسم وقتی به عقب بر می گردم تعجب می کنم اینا رو چه جوری نوشتم یک صدم اونم یادم نمیاد که چه جوری نوشتم . شاید همه نویسندگان این جوری باشند . در هر حال ارزشها بر روی مطالب غیر سکسی و عاشقانه و خاطرات و ادبی و اجتماعی وجود داره .. من در خدمت سربازی که بودم هر روز خاطرات و عقاید خودم می نوشتم . نه این که بگم الان آبگوشت خوردم و رفتم بیرون بستنی خوردم .. اون قدر علاقه داشتم به نویسندگی و آرامش ناشی از اون که در کنار رود خونه و باغ و کوه می نوشتم . یک بار هم چون همه دنبالم می گشتند و فرصت نویسندگی ازم گرفته می شد یکی دو ساعت خودمو در توالت حبس کردم و نوشتم . خب وقتتو گرفتم سپاسگزارم از بیان گرم و منطقی ات . چشم سعی خودمو می کنم . شاد باشی . با احترام : ایرانی

ناشناس گفت...

بازم ممنون
من نگفتم سکسی ننویس
بپرداز به اینکه یه شخصیت سکسی چجوری رابطه رو برقرار میکنه
رابطه ها هیجان سکس رو فوق العاده بالا میبره و باعث میشه خواننده در پیچ این ارتباطات به جنون لذت برسه
که این خودش نهایت ارزش ادبی محسوب میشه نمیدونم تونستنم منظورمو برسونم یا نه...
بازم ازت ممنونم
ضمنا ماجرایمامان زبل فوق العاده مورد علاقه منه

ایرانی گفت...

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت آشنای گلم .. کاملا متوجه منظور شما شده سعی خودمو می کنم . حق با شماست . زیاد بودن داستانها هم تا حدودی در کیفیت این داستانها اثر میذاره ولی من سعی می کنم تا نکات منطقی شما رو تا اونجایی که می تونم و فرصت بهم اجازه میده رعایت کنم . از لطف و محبتت بی نهایت سپاسگزارم . موفق و موید ..شاد وپیروز باشی . با احترام ...ایرانی

 

ابزار وبمستر