ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانم مهندس قسمت نودم

من و بهروز از دوستان قدیم هم هستیم خیلی جا ها با هم رفتیم و خیلی چیزا رو با هم شریک شدیم -به نظر نمیاد هم سن باشیم .-ولی برای شریک شدن نیازی به هم سن بودن نیست . - اون حالا زن داره . -منم وقتی که با هم شریکی یه کاری رو انجام می دادیم زن داشتم ....... شیطون داشت وسوسه ام می کرد ولی دو عامل باعث شد که خودمو وا ندم . یکی این که این مرد که تا اون لحظه حتی اسم کوچیکشونمی دونستم اون قدر پررو نشون می داد که انگاری منو مفت می خواست در چنگ خودش داشته باشه یکی دیگه این که دلم نمیومد به عشقم به شوهر قشنگم که از نظر سنی حداقل هفت هشت سالی رو از این مرد کوچیک تر بود خیانت کنم و این یه عادتی شه برام . قرار شد فکر کنم و جوابشو بدم . ولی فکر نمی کردم که بتونم برم اونجا . من نمی تونستم این شرایطو تحمل کنم . عشق من بهروز با وفا و دوست داشتنی من همه چیز من بود . من یک زن متعهد و وفا دار به زندگی مشترک و اصول زنا شویی بودم . با این حال بهروز که رفته بود و افراد ساختمون هم هر کدوم به سمتی پراکنده شده خونه نبودند . یه جایی سر کار بودند و خودشونو مشغول کرده بودند . منم رفتم رو یکی از کانالای سکسی که جز بد تر کردن حالم فایده دیگه ای نداشت . زنگ تلفن به صدا در اومد . یه هشت ساعتی می شد که بهروز رفته بود . شایدم اون بوده باشه . نمی دونم چرا به موبایلم زنگ نزده .حتما می خواست بدونه خونه ام یا نه . اون که بهم اعتماد داره . تازه خونه هم باشم اگه بخوام خلاف کنم خیلی راحت می کنم . شاید فکر می کنه این جا دور و برم شلوغه و نمی تونم . صدای یک زن بود .. -الو خانوم مهندس .. -به جا نیاوردم .. -خانوم مهندس من از بابلسر تماس می گیرم . از هتل دریا . مهتاب هستم . همونی که اون جاخیلی هوامونو داشتی و ما همکارا مدیون توهستیم .. راستش من از بس هوای خیلی ها رو داشتم دیگه اونو به قیافه به جا نیاوردم ولی واسه این که توی ذوقش نزنم گفتم بفر مایید مهتاب جان خیلی خوشحالم کردی اگه کاری از دستم بر بیاد در خدمتم . -نه فقط می خواستم یه چیزی بگم که خبر خوبی نیست . در مورد آقا بهروزه دلم هری ریخت پایین . یعنی شوهرم مرده ؟/؟ -مهتاب جون راستشو بگو مرده ؟/؟ -خانوم مهندس این حرفا چیه .. ولی خودمونیم اگه این خبرو بگم میگین کاشکی که مرده بود . خودتون بهم گفتین شما رو در جریان بذارم . الان با یه خانوم خوشگل و خیلی جوون تر از شما رفته به یکی از سوئیت های اینجا . یک ساعتی هم میشه بر نگشته -ببینم اسمشو می دونی . شیلاست ؟/؟ -نه شیلا خانومو می شناسم . شیلا که مال تاریخه . هتل  زیاد داره هر دفعه یک مدل رو می بره به جایی . شما چون خانوم خوبی هستید و هوامونو دارین گفتم هوای شما رو داشته باشم . منو ببخشید خودتون گفتین . اصلا زشته آدم زن داشته باشه بخواد خیانت کنه -ممنونم عزیزم . هر جوری بود این فضول خوش قلبو ردش کردم و حتی یک لحظه به خودم اجازه فکر کردن ندادم . تصمیم خودمو گرفته بودم . قصد داشتم برم سر کار . تا صبح هنوز خیلی راه بود . وقت غروب بود با این حال تماس گرفتم برای این که صبح برم اونجا . اسم جناب بود شایان . شایان خان . بهم گفت اگه بتونم شب یه سری به اونجا بزنم خیلی عالی میشه . چون  یه سری امکانات و تاسیساتی وجود داره که اگه شب بررسی و بازدید و کنترل شه خیلی بهتره . .. به این حرفش شک کردم ولی تا حدودی هم راست می گفت . خیلی شیک تر از دفعه قبل شدم . به خودم بیشتر رسیدم . با یه آرایش نیمه شیطانی رفتم سراغش اما نه  به اون صورت که خودمو بهش نزدیک کنم . پس  از این همه رابطه ای که با مردا داشتم این به خوبی دستگیرم شده بود که مردا رو باید همیشه تشنه داشت و در آغاز اگه بخوای بهشون رو بدی سوار کار میشن . ودیگه مهار کردنشون کار حضرت فیله .. وقتی منو با اون ریخت و قیافه دید مطمئن شدم برای دو سه ثانیه ای منو نشناخته ..  تا گفتم آقا شایان فوری بی اختیار گفت جان .. توی دلم گفتم کوفتت بشه . اینو باید از خیر سر خیانت بهروز داشته باشی هر چند من خودمم خیلی دلم می خواست . تنوع لازم داشتم . با این حال غلبه با تعهد من به زندگی بود ولی باید از بهروز ممنون می بودم که این کارو کرده تا من بتونم راحت خودمو در اختیار یکی دیگه بذارم . روشنک این قدر عصبی بودن فایده ای نداره . آدما خصلت هاشون شبیه به همه تو که یک زن هستی داری این جوری وسوسه میشی . پس حتما بهروز هم حق داشته دیگه . شایان که خودش مهندس عمران بود یه سری از تاسیسات و موتور خونه و چند جای دیگه رو بهم نشون داد . ازم دعوت کرد که شامو هم اونجا باشم . یک رستوران شیک هم اونجا داشت .که البته فعلا برای همین دور و بر ی ها و تدارکاتچی ها غذا درست می کرد .. سوئیت منو هم بهم نشون داد . -ببینم خانوم مهندس می تونین یه استراحت هم بکنین . شنیدم بهروز رفته بابلسر . -این خبرا چه زود همه جا می پیچه . -نا سلامتی اون وضعش ار همه ما بهتره -ولی قیمت هتل در تهرون رو با هتل بابلسر مقایسه می کنی ؟/؟ -در عوض شوهرت چند تا داره -آره می دونم از همه چی چند تا داره .. ازش فاصله گرفتم . هر چند دلم می خواست اونو همون لحظه راهش می دادم تا با هم یه دوش بگیریم . حتما بهروز تا این لحظه چند بار زیر آبی رفته . من ازش خیلی عقبم . ولی باید فکر انتقامجویی لحظه به لحظه رو از سرم دور کنم . و به فکر لذت بردن باشم ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر