ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 194

درست است که ما امروز به مردان بسیاری برای باروری و جلوگیری از انقراض نسل بشر نیاز مندیم اما نباید نقش این دخترکان و زنان را از یاد ببریم . زنان نسل گذشته تا مدتی دیگر و در سنینی که مقتضای دستگاهها و آلات جنسی آنان می باشد قدرت باروری خود را از دست می دهند پس ما به زنان و دختران نیز همچون مردان نیاز مندیم . این کوچولو هم یکی از زنان آینده ساز این کره خاکی خواهد شد . آتوسا دختر کوروش کبیر . اما من نمی توانم ادعا کنم که کوروش کبیر هستم . آن زمان  ایجاب می کرد که برای کشور گشاییها جنگ ها صورت بگیرد اما امروز پیام ما پیام صلح و دوستیست . صلح در جهانی واحد .  امروز دیگر کسی نمی تواند و نباید که به قدرت شمشیر و تفنگ و اتم و انرژی هسته ای بنازد . امریکا در جنگ جهانی دوم ژاپن را مورد حمله اتمی خود قرار داد . آیا این برای او افتخاری بود ؟/؟ قدرتی بود ؟/؟ جز نفرین و ننگ تاریخ چه برای خود گذاشته ؟/؟ ... در اینجا جمعیت یک صدا تشویقم کردند . حتی زن  سیاهپوست و جذاب رئیس جمهور امریکا و دختراش که ظاهرا همه شون یه بچه بغل داشتند واسم کف می زدند .  چهره های زیادی اونجا بودند . رئیس جمهور  امریکا در کناربنیامین نتان یاهو نخست وزیر ایرانی اسرائیل و  حزب الله لبنان  حلقه وحدت خوبی رو تشکیل داده بودند . بسیجیان  ایرانی رو اگه کارد می زدی خونشون در نمیومد . . هرچی هم بهشون می گفتی  ای بی پدر مادر ها پدرت خوب مادرت خوب الان دنیا مال ماست .یا داره مال ما میشه کمی مدارا کنین  دنیای یکپارچه و واحدی داریم تشکیل میدیم این کس خل بازیها رو بذارین کنار . یهودیا و مسلمونا با هم و در کنارهم   دارن در قدس شریف زندگی می کنند . زور که نیست . یهودیا نمی خوان مسلمون بشن . دین موسی هم که دین خداست . از در غیب که نیومده . عشقشون نمی کشه . بابا نمی خوان مسلمون شن چرا زور میگین همه باید در صلح و صفا با هم زندگی کنین . ولی جون به جونشون می کردند همون کس خل یا شیادی بودند که بودند . آخه اونا دنیا رو برای خودشون می خواستند . کرمها یاباید در کثافت زندگی کنند یا جایی رو به گند بکشند و در اون زندگی کنند . آبروی هر چی ایرانی رو برده بودند .. مجبور بودم در این مورد هم سخنرانی کنم ..- خوشحالم که امروز داریم به وحدتی می رسیم که همه ملتها با تمام وجودشون پذیرای اون هستند اما گاه حماقتهایی در گوشه و کنار به چشم می خورد که نمی توانند این دوستیها و پیمان وحدت و محبتها را ببینند و احساس کنند . اما ما همچنان ایستاده ایم و به این دشمنان دوست نما نشان خواهیم داد که کوروش همچنان بیدار است . حزب الله ..اسرائیل ..امریکا پیوندتان مبارک .. وقتی که جهان جهانی آریایی باشد مرزها بر داشته شود خود خواهیها و مانور های انفرادی به پشیزی نمی ارزد ...... بسیجیان و کاسه های داغ تر از آ ش خفه شده لالمونی گرفته بودند . یه مدت  بعد که کمی قدرتمند تر شده قصد داشتم سپاهیان هخامنشی درست کنم . لشگری باهمون حال و هوای زمان کوروش و داریوش و خشایار و کلا دوران پر افتخار ایرانی . هرچند می خواستم به جنگ ها خاتمه دهم و دنیا را با صلح جهانی و لذت آن آشنا کنم اما اگر کس خلهایی پیدا شوند و از سر سیری بخواهند همچون سگان هار وحشی شده و از مدینه فاضله با فضله هایش بگویند چه باید کرد ؟! یک لحظه غفلت موجب پشیمانیست . فعلا که هنوز قدرت در دست دیگران بود .خلاصه تا می تونستم مخ کار گرفتم اما منطقی و اصولی . حس کردم که خیلی از دوست نماها اگه دستشون باشه ترتیب منو میدن . ولی خواهران و مادرانشان نیاز مند کیر من بودند .مدارا کردن با این طایفه که نه از عرف چیزی می دانند و نه از شرع واقعا دشوار است . چقدر دلم می خواست می رفتم میون جمعیت و بچه هامو می بوسیدم . فکر کنم حالا تازه رسیده بودم به حد و اندازه های فتحعلی شاه خبیث . اون زن و بچه درست می کرد و خاک کشور رو تحویل روسها می داد ولی من هرچی درست می کنم دیگه دارم دنیا رو ایرانی و آریایی می کنم .  خب دیگه باید جنگید و مبارزه کرد . حس کردم خیلی خسته ام . نمی شد جمعیت رو زیاد نگه داشت . بچه هام به گریه افتاده بودند . هرچند پذیرایی گسترده ای هم می شدند . یکی دو تن از خواننده های مهاجر به غرب هم حضور داشتند . بازم  این نخود های توی آش می خواستند برن مانع زنی کنند که اینا نباشن ولی من از روی لج با اونا یکی از خواننده های زن رو که اتفاقا باباش یهودی بود و مامانش مسلمون و در واقع تابع دین باباش بوددعوت کردم که بیاد روی سن و برای جمعیت بخونه .. وقت زیاد نداشتیم ولی در همون چند دقیقه شراره نازنین حسابی گل کاشت . کیف کردم . روسری هم سرش نبود . حال این دولتی ها گرفته شد . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

کیان گفت...

سلام عالی بود پس چی شد قسمت جدید بیهوش کردن مامان پریسا دیگه 1 هفته شد

ایرانی گفت...

با سلام خدمت کیان جان عزیز . قصد دارم سه سی چهل خطی یک قسمتی بنویسم ولی چیز خاصی دیگه نمی تونه داشته باشه همه قسمتها شبیه به هم میشن . بردن اونا به انبار کار خانه رو هم توضیحشو قبلا دادم که خیلی عجیبه و صلاحه که به این صورت نوشته نشه چون اولا پدرام عرضه این کارا رو نداره بابا داره که فعلا خونه نیست زندگی کردن در جای متروکه آب و دون و غدا و حموم می خواد و....ولی چشم حتما یه جوری یه چیزی می نویسم ولی دیگه ظرفیت این داستان تکمیله ولی آخرای قسمت دوم یک نکته خاصی رو اشاره کردم بهش که بتونم همینو به همین صورت حداقل هر دو سه ماه در میون یک قسمتشو بنویسم . آخه این مامان چند بار بیهوش بشه . ولی خب سعی می کنم یه بار دیگه در خونه خودش بیهوش شه .. در ذیل داستان فقط یک مرد 190 توضیح دادم خب کیان جان شب خوش . در خدمتم . خوش باشی ...ایرانی ..

 

ابزار وبمستر