ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هوس اینترنتی 55

با این حال من و کیوان دقایقی رو با هم تنها بودیم . اصلا نمی تونستم به یاد بیارم چه بر سرم اومده . نمی خواستم باور کنم . دوست نداشتم باور کنم . من در عالم دیگه ای بودم و کیوان ازم خواست که شماره موبایلشو یاد داشت کنم . من این کارو انجام ندادم . ولی می گفت که بالاخره بازم می بینمت و می کنمت . حالا این قدر واسه ما ناز نکن .  ما که هر دو حالمونو کردیم و آبتو هم که آوردم . واسه چی داری این قدر واسه ما ناز می کنی . به زحمت بر خودم مسلط بودم تا چیزی بهش نگم -کیوان اگه به این رفتارت ادامه بدی دیگه اسم تو رو هم نمی برم . این جور حرف زدن من سبب شد که اون دست از سر من بر داره ولی این امید واری هم درش ایجاد شد که بازم بتونه منو ببینه . مردای د یگه و اونایی هم که میانسال تر بودن به رسم ادب خارجی ها دست منو می گرفتند و می بوسیدند . خیلی با فرهنگ و با کلاس شده بودند . ولی همه اونا از نگاهشون هوس می بارید . این که در رویا هاشونه که منو داشته باشن . که با من سکس کنند . شوهر آشغال من . چرا منو آورده بود اینجا . راستی من از زندگی چی می خواستم . مگه تمام راهها به سکس ختم نمیشه ؟/؟  مگه نه این  که یک مرد می خواد بهترین زنو در اختیار داشته باشه و یک زن هم می خواد بهترین مرد روداشته باشه ؟/؟ پس به خاطر چی من حالا این قدر ناراحتم . طناز طناز تو که نمی خوای خودت رو در ویترین بذاری تا همه تو رو فقط ببینن . تو نیاز داری تو یک انسانی . تو که نمی تونی خودت رو از بقیه و از نیاز هات دور داشته باشی . ولی من با یک غریبه بودم . همون جوری که با فرزاد بودم و معلوم نیست بازم میاد روزی که با مرد غریبه دیگه ای باشم یا نه ؟/؟  لذت می بردم از این که زیبا ترین عکسهای سکسی در سایت ها مربوط به منه .. شاید اوج  این لذت ها و به ثمر نشستن اون در همین باشه که من زیر کیر دیگران قرار بگیرم . اون شب وقتی که رفتیم خونه سعی داشتم خودمو به بهترین وجهی  آراسته کرده در اختیار شوهرم بذارم . بتونم اونو وسوسه اش کنم . از اولش کاملا بر هنه رفتم به اتاق خواب .  سعی کردم که تنم  بوی عطر خوش و ملایمی داشته باشه . طوری میکاپ کرده بودم که برای رفتن به مهمونی همچین کاری نکرده بودم . می خواستم به خودم نشون بدم که هنوز یک زن وفا دار به زندگی و شوهر بوده و تمام اینا یک اتفاقی بوده که دیگه تکرار نمیشه . هر چند برای مهرداد مهم نبود که هیچ خوشحالم می شد . اما فر هنگ و فلسفه خود من برام مهم بود . -طناز تو چته .. -بیا دیگه بغلم کن مهرداد . منو ببوس به من حال بده .. -مثل این که خیلی هوس داری . خیلی از این هوسا ممکنه به خیانت منتهی بشه -راست میگی مهر داد اگه دوستم داری بیا چقدر تو بی حال و سردی . نکنه وقتی بودیم مجلس یه زنی تو رو به طرف خودش کشونده . این قدر سر و بی حال شدی . مهرداد خودشو چسبوند به من . . -خیلی بی حالی . یادت رفت شب اول داشتی چیکار می کردی ؟/؟ داشتی خودت رو می کشتی . پر پر می زدی .شوهر گلم .. ببینم اگه یه وقتی من بهت خیانت کنم چیکار می کنی  -حالا هم همونم . ولی اگه یه زمانی بهم خیانت کنی طناز . نمی دونم چی بگم . ولی من مثل مردای نامرد نیستم که فکر می کنند این جور زنا دندون کرمویی هستند که باید انداختشون دور .......می خواستم بهش بگم جون خودت با این حرفات می خوای خودت رو با فر هنگ نشون بدی . من که خودم می دونم اگه برم زیر کیر یه مرد دیگه تو کیف می کنی .  . .. نمی دونم چرا حس می کردم مهرداد منو لقمه گشاد تر از دهنش می دونه و حس می کنه که باید مردای دیگه از این نعمت استفاده کنن و شاید هم حق من باشه که لذت بیشتری ببرم . واقعیتش این بود چه فرزاد و چه کیوان هر دو در سکس خیلی بیشتر به من حال دادند تا شوهرم . همین فکر در اون لحظات آرومم کرد . نشون داد که به عنوان یک زن چقدر نیاز دارم ولی وقتی که کار تموم شد بازم همون آش و همون کاسه و همون سرزنش های الکی و همون عذاب وجدان . -مهرداد بیا بیا کیرتو بذار توی دهنم . بهش بچسبون . هر چی آبت میاد خالی کن توی دهنم . خیالت نباشه . . دیدم اون تکون بخور نیست . خودم کسمو گذاشتم رو دهنش . به نظر میومد که عاشق کس لیسیه . چه خوب و با اشتها کسمو لیس می زد . طوری که لبه های کوسمو به پهلو باز کرده و حتی گاهی هم با زبونش این لبه ها رو بیشتر می گردوند . -عزیزم عشق من .. شوهر گلم بگو دوستم داری بگو ولم نمی کنی فراموشم نمی کنی . بگو که من مال توام و تو مال منی . بگو .. کسم در حال خیس کردن بود ولی می دونستم دیگه آبم نمیاد . می دونستم  هیجان و ار گاسم ناشی از سکس با فرزاد و کیوان نصیبم نمیشه . اونا با اون کیر کلفت و دو آتیشه خودشون منو قبضه کرده بودند . مخصوصا این فرزاد که دیگه کیرش حرف نداشت . بیکار که شدم بایدیه سری به سایت می زدم ببینم چه خبره . این عکسایی رو که می خواست بذاره چه جوری گذاشته این فرزاد . می دونستم اون هیجان رو خیلی دوست داره . ولی من دیگه باید به زندگی خودم بچسبم . با این حال می دونستم که هنوزم حس جاه طلبی و خود بر تر بینی از نظر زیبایی در من وجود داره... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر