ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 78

منیره حس کرد که مثانه اش خیلی سنگین شده . یه دستی به سر و صورت پیرمرد بی حس شده از هوس کشید. -اوووووفففففف حاجی حاجی اگه رو سر هر کدوم از شما مجتهدا این جوری می شاشیدند دیگه امروز وضع کشور ما این جوری نمی شد و شما ها این جوری هر غلطی که دلتون می خواست نمی کردین . خیر سرتون ریدین همه جا رو رفتین ولی من همچین رو سر و صورتت بشاشم که از اون قوی تر باشه . مجتهد بهاری دهنشو باز کرد که  علاوه بر شستشوی سر و صورتش  از نوشیدنی که منیره می خواد براش بفرسته هم میل کنه . منیره فاصله رو با سر و صورت حاجی تنظیم کرد . -بهاری شاشیدم به اون ایمانی که نداری حاجی خودشو سپرده بود دست منیره . کیف می کرد . لذت می برد از این که می دید منیره به اون توجه داره و اونو مرهون لطف خودش قرار داده . کیف می کرد . لذت می برد . حس می کرد که داره زندگی می کنه . خسته شده بود از بس تظاهر کرده بود . بهترین سالهای جوونی خودشو با ترس و لرز رفته بود دختر بازی و زن بازی . مجبور بود برای جنده بازیهاش صیغه رو بهونه کنه . اونم مخفیانه . چون اگه حاج خانوم می فهمیدکیرشو از ریشه قطع می کرد . یکی دوبار به خانوم اصلی خودش گفته بود که مگه تو مسلمون نیستی . اسلام میگه میشه تا چهار تا زن گرفت و به خاطر جلو گیری از ترویج فساد یک مرد می تونه زنای زیادی بگیره .. زن مذهبی و محجبه اونم در جواب می گفت پس حاج آقا با این حساب از اونجایی که شرایط اقتصادی جامعه مطلوب نیست و جوانان نمی تونن از دواج کنند پس من هم برای جلو گیری از فساد برم با جوانان و پسر های زیادی باشم .. بهاری که اینو می شنید فریاد می زد و می گفت استغفار کن استغفار کن خانوم . مگر ما در این موارد احکام داریم ؟/؟ زنشم که تحصیلکرده تر از حاجی بود و یک مدرک لیسانسی از یک دانشگاه معتبر داشت گفت بعضی احکام را با توجه به نیاز های روز می توان تغییر داد . خلاصه بد جوری اونو می پیچوند و حاجی هم مجبور بود  پنهونی بره دنبال جنده بازیهای خودش . باران شاش بر سر و صورتش باریدن گرفته بود . بهاری دهنشو باز کرد و با لذت قسمتی از بارش کس منیره رو نوش جون کرد و ملچ ملوچ هم می داد . منیره حس کرد که تا حدود زیادی آروم گرفته . به آرامش عجیبی رسیده بود . هم مثانه اش سبک شده بود هم حس کرد که این انگل ها موجودات بد بخت بیچاره ای بیش نیستند . آدمایی که  از مبارزه با ظلم و ستم و باطل میگن . نه تنها خودشون مبارزه ای نمی کنند بلکه به دیگران هم میگن که زیر بار زور برن . مصلحت می دونند که باید زیر بار ظلم و ستم رفت . انگار خداوند جهان را برای عبا و عمامه داران خلق کرده . پس از تموم کار شدن منیره حاجی یه دستی به سر و صورتش کشید -چند دقیقه ای همین جوری بمونه که ویتامین به ریشه های پوستت برسه و باعث رشد مو و تقویت پیازش بشه . منیره رو  تخت دراز کشید و گفت تا اون وقت می تونی منو بکنی . حاجی حال و حوصله دولا راست شدنو نداشت ولی برای این که به منیره نشون بده که هنوز قدرت جوونی داره پاشد . کیرش حالت نیمه شق و نیمه  افراشته داشت . منیره به پشت و طاقباز دراز کشیده بود . حاجی کیرشو در دست گرفت و اونو به سر کس زن مالید . به زحمت اونو فرستاد که بره . داشت بر خودش لعنت می فرستاد که چرا جلق زده که حالا این قدر شل شده . خلاصه منیره که اون جور که باید و شاید از سکس لذت نمی برد ولی از این که تونسته حال این پیری رو بگیره کیف می کرد . قیافه مسخره ای پیدا کرده بود این ملا آخوندک. بدون ریش و سبیل شبیه کیر نوجوانانی شده بود که خایه شون مونداره . منیره به زور جلوی خنده شو می گرفت . . بهاری  اون قسمت از کیرشو که وارد کس شده بود حرکتش می داد  و با چند حرکت اونو تیز ترش کرد . کیف می کرد از این که تونسته نشون بده که اونم می تونه یک کیر کاری و فعال داشته باشه . منیره از بوی بد  ادرار خفه شده بود ولی ظاهرا این بهاری زیاد از این بو بدش نمیومد . حس کرد کیرش می خواد توی کس منیره خالی کنه . -آخخخخخخخ ..آخخخخخخخخ .. -حاج آقا به فکر من نباش .. من هم دارم ار ضا میبشم . موتورت مثل موتور یک جوون بیست ساله داره کار می کنه . جاجی مثل خر کیف می کرد . همچین چشاشو برد  به طرف هوا و مشتاشو گره کرد که انگاری داره شعار میده . به زحمت سه چهار تیکه ای رو توی کس منیره خالی کرد . کیرشو وقتی از کس کشید بیرون آن چنان از تماشای بر گشت آب کیرش از کس منیره به وجد اومده بود که بی اختیار با حرکات دست و کمر می رقصید . .... ادامه دارد .. نویسننده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر