ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 143

شهین جون و من طوری رفته بودیم توی هم که انگاری سالهای ساله که با هم لز داریم . این دیگه آشنایی از قبل نمی خواست . تن و بدن من و اون طوری با هم اخت شده بود که گویی سالهای ساله که همو می شناسیم . نوک سینه های  من یک بار دیگه اسیر لبهای شهین جون شده بود . در این شرایط  من فقط می تونستم  دستامو بذارم پشت سرش و اونو بیشتر به سینه ام بچسبونم . آخخخخخخخ چه کیفی داشت آدم ندونه خاله اش این جوریه و یک دفعه بخواد بیاد و به آدم حال بده . چقدر هم اعتماد به نفس داشت که این قدر راحت اومد و بهم چسبید . هنوز اون جوری که باید حرفایی که نشون بده نیاز های مشترک خودمونو حسش کردیم بر زبون نیاورده بودیم فقط اینو در عمل نشون می دادیم . زیر گلو مو غرق بوسه کرده بود . -فدات شم نادیا . این یه مدت رو خیلی سختی کشیدی . باید قبل از اینا به یادت می بودم . نمی تونستم اطمینان نداشتم که تو هم می تونی به خودت اهمیت بدی و این جوری راحت احساستو بگی .-خاله جون فدات شم همین جوری بغلم کن منو ببوس . تنمو لمسش کن . همه جای بدنمو . فقط یواش تر که اون وری ها پیداشون نشه -خاطرت تخت . حالا کیر بابات رفته توی کس مامانت و اونا الان از این می ترسن که نکنه سر و کله ما پیدا شه و مزاحم کار اونا شیم . . منم باید نشون بدم به این خاله شهین خودم که می تونه به عنوان یک حرفه ای روی من حساب کنه .. در یه حرکت بر گردن من سینه های خاله رو به چنگ خودم در آورده اونا رو به دو طرف جمع کرده گذاشتم توی دهنم . جاااااااان چه حالی می داد . وقتی که شهین جون حال کردن خودشو بیشتر نشون می داد منم بیشتر حال می کردم . با یک صدای ملچ ملوچی نرم و آروم شهینو اسیر لبهای خودم کرده بودم . سوتین ما طوری حرکت کرده بود که تا وسطای بدنمون رسیده بود . اون قدر هیجان زده بودم که حس می کردم اگه بخوام اونو برای طرفم در بیارم وقت تلف میشه ولی رفته بود جلوی شورتش قرار گرفته بود . مال منم همین وضعیتو داشت . خاله رو از سوتین خلع سلاحش کردم . باید می رفتم به نقطه اوج هوس یک زن . جایی که همه جا ها به اون جا ختم میشه . کانون  انفجارات در یک زن . یه زن ممکنه بگه از ور رفتن با سینه هاش خوشش میاد . یکی از این که اونو ببوسن هوسش زیاد میشه . یکی هم در ابتدای کار از این که با کونش ور برن به اوج لذت می رسه و حتی بعضی ها هم دوست دارن که از اول با کسشون ور رفته شه ولی در مجموع تا کسشون احساس لذت و آرامش و تپندگی رسیدن به اوج رو نداشته باشه سکس به اونا لذت نمیده . کف دستمو روی کس خاله خوشگل و نازم می گردوندم . می دونستم در این سن که مردی هم بالا سرش نباشه اون باید خیلی هوس داشته باشه . شورتشو کشیدم پایین تا راحت تر باشه . .  . دستم روی کس خیسش سر می خورد . زیر نور کم فقط لباشو می دیدم که به هم فشرده و اونا رو از هوس گاز می گیره که فریاد هم نزنه ولی من و خاله گلم امشب باید یه حال دو طرفه می کردیم . پاهاشو به دو طرف باز کردم . دهنمو گذاشته بودم رو یکی از این لبه ها و اون یکی دیگه رو گذاشته بودم برای مر حله بعد . کس خاله جون کمی گشاد تشریف داشتند و اگه می خواستم تمامشو در یه وهله بذارم توی دهنم باید تا اونجایی که جا داشت دهنمو باز می کردم  این گوشه های لبامو می شکافت . واسه این که مغز کس خاله جون هم یه حال و هوایی عوض کنه انگشتامو فرو می کردم داخلش . چه  حس و حال خوبی داشت . چه جور هم این خاله شهین ما پاهاشو به تشک می زد . بیچاره نمی دونست چیکار کنه .. خیلی آروم هوس خودشو می ریخت بیرون . -نادیا نادیا شیطون تو چقدر بلایی . منو کشتی کشتی . الان رسوا میشیم .. یه کاری بکن .. -چیکار کنم اگه تند تر بکنمت تو از هوس جیغ می کشی . اگه سرعتو کم کنم هوست کمتر میشه اون حالت ار گاسمت و رسیدن به اون عقب نشینی می کنه . بگو من چیکار کنم . -نذار من جیغ بکشم حرف بزنم .. دیدم که خودش می خواد چاره ای نداشتم . بیرحمانه دستمو با آخرین توانم گذاشتم رو لباش و تا می تونستم فشار دادم و از اون طرف هم لبامو با فشار به کسش چسبوندم . حالا دیگه جفت لبام یه رو کسش قرار داشت وبه سرعت  تیکه خوری می کردم و از وسط . همینشم بد نبود و بهش حال می داد . . زور زیادی بهم وارد می کرد . با این که خودش بهم گفته بود که جلوی دهنشو بگیرم ولی با دست خودش می خواست دست منو دور کنه و از اون پایین هم با پاهاش به لبام فشار می آورد . ولی من ولش نمی کردم . می دونستم در یه اوجی قرار داره که با کمی فشار بیشتر اونو به بالا ترین می رسونم و بالاخره رسوندمش ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر