ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان بخش بر چهار 7

هوس و هیجان داغونم کرده بود . کسم هر لحظه ترشح هوس و شایدم خونش زیاد تر می شد . دیگه هیچی برام مهم نبود من فقط کسمو رو تشک می مالوندم و منتظر بودم .هر کاری که به فکرم می رسید انجام بدم یه اشکالی رو واسه خودم می تراشیدم . با خودم می گفتم که صحبت کیر رو بکنم که اون بشنوه انگاری که دارم با خودم حرف می زنم . با خودم حساب کردم که این جوری کلاسم میاد پایین تازه از طرفی مگه من خودم نمی دونم که اسحاق این هوسو داره که کیرشو فرو کنه توی کس من و با من سکس کنه . ولی باید یه کاری کرد که سد ها بشکنه و به اصطلاح استارت کار بخوره . شاید اون هیچوقت نمی تونست این شجاعت رو به خرج بده که بخواد با من طرف شه .اون وقت دیگه موقعیت به این خوبی گیر نمیومد .می خواستم اسم میثم رو ببرم و از کیر اون یاد کنم . اگه اسحاق میومد جلوو فرضا گاییدن رو هم شروع می کرد این لو دادن خودم برای بازار گرمی باعث می شد که سوارمن و سوار بر امورشه و هرچی که اون میگه سرم پایین باشه . . کف دستمو از پشت می زدم به کونم و می ذاشتم رو چاک وسط کونم روی درز کس می کشیدم . هر چند حرکت , یک بار با یک ضربه محکم می زدم به کسم یا به کون و کپلم . یه لحظه به نظرم رسید که یه  صدای آهی اومد . حس کردم که صدای هوس اسحاق پسر بزرگه امه . یک لحظه  بوی عطر رو کمتر احساس می کردم . یا بوش رفته بود یا صاحب بوش .. بعد صدای اومدن یه کسی به گوش می رسید . حس کردم که اسحاق برای این که همه چی رو طبیعی تر جلوه بده با یک نقشه ای می خواد برگرده . ..-بله .. بله مامان دارم میام . بی مقدمه خودشو به این بهونه که من صداش کردم اومد به اتاقم . -مامان اومدم کارم داشتی ؟/؟ من مثلا خواب بودم . آخه بیدار کردن آدم هم وقت و ساعت داره . وقت ساحت هم داره . -خودت صدام کردی مامان -چیزی یادم نمیاد . -پسر من کاملا سکسی هستم . لخت اینجا افتادم . خجالت نمی کشی ؟/؟ -مامان همین حرفو به ملا میثم هم زدی ؟/؟ -آره .. چرا نزدم -پس چرا مقاومت نکردی .. مامان تو نیاز داری و نیاز تو هم به این صورت که بخوای یک مرد غریبه رو وارد منزلمون کنی رفع نمیشه . من دیگه وقتی گستاخی و پررویی اونو دیده بودم دلم می خواست که  مثل اون حاضر جواب باشم -خب اسجاق میگی من اگه مرد اجنبی رو وارد منزلم نکنم پس خود من باید برم دیدنش اگه از خودش خونه ای داشته باشه ؟/؟ من خجالت می کشم رومو بگیرم طرفت . الان اگه  به خاطر ترس از آبروریزی نبود و داداشت هم بتونه به درساش برسه چیز زیادی نگفتم . -مامان اجازه هست ؟/؟ .. یه لحظه سرمو بر گردونم جای شورتش به اندازه دوبرابر کیر معمولی ورم کرده بود . -تو از این که مادرت رو این جوری لخت می بینی خجالت نمی کشی ؟/؟ -شمعی که بر خانه رواست بر مسجد حرامه  -خفه میشی یا بازم بذارم زیر گوشت . -مادر بیجا میگم بگو بیجا میگی . وقتی غریبه لختت ببینه من از چی پروا داشته باشم . یه ملافه سفید انداخت روم یعنی همون پشتم که فقط روی باسنمو می پوشوند بقیه تنم همه لخت بود . اسحاق فقط یک شورت پاش بود . کاری که قبلا در حضور من جراتشو    نداشت . ولی حالا تابو شکنی کرده بود و به نوعی عصیان . اگه این جور بود منم می تونستم یک عصیانگر باشم . فکرشو نمی کردم یه روزی پسرم همچین حرفی به من بزنه منو با یک زن خیابونی هرزه مساوی در نظر بگیره .. -مامان باور کن این منظورو نداشتم تو اگه بیگناه هم بوده باشی من وقتی که اون صحنه رو دیدم شوکه شدم . دست خودم نیود . منو ببخش مادر . من منظوری نداشتم . همه اینا به خاطر عشقه . به این دلیل که هیشکی رو توی دنیا به اندازه تو دوست ندارم  . دلم می خواد سیستم ما طوری باشه که همه دور هم و با هم باشیم . غریبه ای نیاد و زندگی ما رو خراب نکنه . تازه تو شوهرهم داشتی و داری . هنوز اسم بابا روته . توی دلم گفتم پسره عوضی هوس کس مادر و گاییدن اونو داری و اون وقت میگی باید کاری کنیم که غریبه ها به مامان نظر بد نداشته باشن . یعنی زیر کیر شما رفتن شما پسرای گلم تایید شرعی داره ؟/؟ هر چند دیگه چیزی به نام شرع میره تا تبدیل به یک اثرتاریخی بشه . -مامان بگو چیکار کنم خوابت ببره .. -شونه هامو بمالون . بدنم که گرم بیفته راحت تر خوابم می بره . حس کردم بوی خون داره  می زنه بالا . دوست نداشتم که بفهمه . من پریودم .که بدونه با این وجود  من خیلی حشری هستم . -شونه هامو بمال . اعصابم خرده . شروع کرد به مالش شونه ها و پشتم . این کارو با هوس انجام می داد و هوس منم لحظه به لحظه بیشتر می سد . حتی وقتی که به خیال خودش داشت زرنگی می کرد و یه خورده ملافه  یا شمد رو به طرف باسنمو پایین تر می کشید تا احتمالا قسمتی از اونو توی دید داشته باشه . دستای من مالش می خواست . کمر منوبا دستاش داغ کرده یود . ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم داستانها عالی بودن مرسی

ایرانی گفت...

ممنونم داداش دلفین . خسته نباشی . خوش بگذره . با احترام : ایرانی

 

ابزار وبمستر