ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 192

رفتم پشت تریبون . یه روزی اگه برای یه کلاس می خواستم انشا بخونم سختم بود ولی حالا بایدبرای  شش میلیارد نفر سخنرانی می کردم . نمی دونستم چی بگم . هیچی هم آماده نکرده بودم .  با هیچ کارشناسی هم در این مورد مشورت نکرده بودم . فقط دک و پز خودمو خوب ردیف کرده بودم .. هنوز بسم الله رو نگفته بودم که صدای کف زدنها و  سوت کشیدنها شروع شد .. چند تا پاسدار بسیجی کاسه لیس فریاد زدند مغایر شئونات اسلامی رفتار نکنید .. دستمو گذاشتم جلوی میکروفون و گفتم خوار همه شما رو گاییدم الان هم که دنیا داره به وحدت می رسه بازم باید  این کس شرات شما رو گوش کنیم ؟/؟ بذارین این چهار روزی که داریم نفس می کشیم یه آب خوش از گلومون پایین بره . عجب پدر سگی هستین شما . این زنبور ها اگه برن توی کندوی خودشون شما باید انگولکشون کنین که بیان نیش بزنن . همه مرو دعوت به آرامش کردند و منم به محافظای شخصی و یک سری گارد مخصوص حکومت جهانی دستور دادم که اگه این بسیجی ها دوباره قمپز در کردند ترتیبشونو بدن . یعنی یه پارچه ای چیزی فرو کنن توی دهنشون و با اسلحه بالا سرشون وایسن . یا این که یک باطوم برقی و شوکری فرو کنن توی کونشون . دوای اینا همینه .... به ناگهان احساس کردم نیروی فوق العاده ای پیدا کرده ام . حس کردم می تونم سخنرانی کنم . کلمات را طوری بیان کنم که می تونم بنویسم و بخونم . تمام زنا و کل دعوت شدگان از اون گوشی های مخصوص ترجمه داتند . همه می دونستند کوروش چی میگه . .شروع کردم .. به نام خدایی که ما را آفرید وقبل از آن جهان را برای ما آفرید . ما را آفرید تا بیندیشیم تا بدانیم از کجا آمده ایم و به کجا می رویم . از مرز آمدن گذشته ایم پس باید  با اندیشه و تفکر در این عالم هستی بدانیم که به کجا می رویم . خداوند انسان را از خون بسته آفرید . خدا وند آدم و حوا را آفرید . ابراهیم و موسی و عیسی و محمد را آفرید . هیچ انسانی بر انسانی بر تری ندارد جز بر مبنای تقوی و عمل شایسته او . این کلام خداست . کلام نیرویی که ما را آفریده . نیرویی که در اندیشه ناتوان ما نمی گنجد . عیب ما انسانها در این است که فقط آن چه را که می بینیم به آن اعتقاد داریم . و بهتر است بگویم آن چه را که نمی بینیم به آن اعتقادی نداریم . مرگ را برای دیگران باور داریم اما برای خود نمی پذیریم . انسانها می آیند و می روند اما از جاودانگی خبری نیست . تا زمانی که خداوند بخواهد زندگی بر روی این کره خاکی ادامه خواهد داشت . دست سر نوشت و بازی سر نوشت برآن قرار گرفته که من کوروش آریایی مردی از نژاد آریای ایران زمین تا آخرین توانم برای حفظ و بقای نسل بشر بکوشم . فرقی نمی کند در آمیختگی با هر  نژادی می تواند باشد . امروز صد ها و شاید هزاران تن از فرزندان من این گلهای خداوندی در این مکان گرد آمده اند تا یک بار دیگر به جهان خاکی ما لبخند بزنند که خطر انقراض نسل بشر از بین رفته است . امروز دیگر نمی توان گفت که آنان آینده سازان کشور خود هستند . آنان رسالتی فرا تر از همه اینها دارند و آنان آینده سازان دنیای خود هستند . و من کوروش نواده کورش بزرگ آن دلاور ایرانی آن از جان گذشته به جرات می توانم بگویم که در تاریخ چند هزار ساله پادشاهان  و ملتها که آثاری از آن بر جای مانده است ملتی را غیور تر شجاع تر و صبور تر از ملت ایران ندیده ام . ملتی که در طول تاریخ پیروزی ها و شکست ها داشته است . پیروزیها او را مغرور نساخت و شکستها نا امیدش نکرد . مصلحت الهی بر آن قرار گرفته که جهان سراسر  ایران و آریایی و ایران آریایی گردد . . جهان جهانی واحد خواهد شد . واحدی که به سوی یک بی نهایت در حرکت است . دیگر گرسنه ای در جهان نخواهد بود .دیگر کسی از حبس آزادی نخواهد نالید . دیگر کسی به بهانه قدس .. قدسی ها را به خون نخواهد کشید دیگر عشق در سینه ها مدفون نخواهد شد امروز روز پیروزی روز عشق روز وحدت جهانیست . به این کوچولو ها بنگرید . دنیای پاک و بی آلایش آنهادنیاییست که دوست می دارم تمام قدرت  و ثروتم را بدهم و  نوزادانه در آغوش مادر جای گیرم . آن زمان که خود را نمی دانستم و نمی دانستم که در جهان اطراف من چه می گذرد . دیگر سپید بر سیاه فخر نمی فروشد . دیگر زشتی  صورتها زیبایی سیرتها را محو نخواهد کرد . دیگر یتیمی برای بی پدری و بی مادری خود اشک نخواهد ریخت .زمانی که به نقطه آغازین خود برسیم خواهیم دانست که ریشه همه ما یکیست .هزاران نوزاد در این مکان در آغوش مادرانشان گرد آمده اند تا یکدل و یک صدا بگویند و بگوییم که ما برای وحدت جهانی می کوشیم . و من به عنوان پدر این کودکان افتخار دارم که  از جهانی یکپارچه بگویم . و ایران امروز پایتخت این جهان است . ایران آریایی من , ایران آریایی ما, ایران خدایی من ,ایران خدایی ما . .. کوروش ! شاه شاهان ! آسوده بیارام امروز قوم پاک ایران زمین می رود تا جهان را تسخیر کند . اما نه با شمشیر نه با تفنگ نه با انرژی هسته ای . بلکه با عشق .. عشقی که در دلهای کودکان موج می زند عشقی که در دلهای من و جهانیان وجود دارد . عشقی که در رابطه هاست . عشق مرز نمی شناسد زبان نمی شناسد . قصه دلها را می توان با هر زبانی بیان کرد . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر