ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرجایی 67

چند  وقت بود که می دیدم نیلوفر  علاوه بر درسی که می خونه یه دفتری دستشه و میره توی فکر و یه چیزایی می نویسه . این نباید درس یا تحقیق باشه . حس کردم که داره خاطراتشو می نویسه . دخترم چه خاطراتی داشت که بنویسه . اون که همش در یک فضای در بسته و زیر یک سقف با مادرش بود . منم که دیگه چیزی ندارم که برای من بنویسه . لطفی براش ندارم . از مادر خسته و داغونش می خواد بنویسه ؟/؟ نه نباید این باشه .. پس اون داره چیکار می کنه . رشته ادبیات هم که نیست بگیم اون داره مثلا یک کار ادبی و مطلبی می نویسه که نیاز به فکر کردن داره . فضول که نه ولی کنجکاو شده بودم . دلم می خواست بیشتر مراقب کار های دخترم می بودم . ببینم اون واقعا داره چیکار می کنه . شایدم عاشق کسی باشه . ولی حال و روزش به آدمای عاشق نمی خورد . یه فکری به خاطرم رسید بعد از این که یه دستی به سر و روی خونه کشیدم و در و دیوار رو یه نقاشی کرده چند تا وسیله گرفته بودم بهترین کار بود که یه میز و ویترین چند تیکه ای سفارش می دادم . با چند طبقه کشو و جاهایی که بشه وسیله شخصی و کتاب رو درش گذاشت . می دونستم سلیقه نیلوفر چه جوریه . حتی رنگ مورد علاقه شو واسه این چیزا می دونستم اون بیشتر دوست داشت اگه یه میز و ویتریی دیگه داشته باشه به رنگ خودش همون رنگ چوب و براق باشه .. . می خواستم از  روی اون قسمتهایی که کلید داره کلید بسازم . چند قسمت طرح پوشیده رو هم دادم یعنی به جای شیشه از چوب استفاده کردم که این قسمت کا رو حس می کردم نیلوفر کمتر بپسنده ولی جاهای شیشه ایش رو هم زیاد کردم که دیگه اینا رو ایراد نگیره . چون این همون چیزی بود که من می خواستم . باید ببینم این دختر چشه .وقتی برای اولین بار رفتم تا این میز و دراور و به اصطلاح سرویس چوبی دم دستی رو سفارش بدم اوستا کار که مردی جوان بود و چهار پنج سالی رو ازم جوون تر نشون می داد یه نگاه خریدارانه ای بهم انداخت که اصلا حوصله شو نداشتم .. -چند میفته -واسه شما چون وضعیتتون فرق می کنه میشه سیصد تومن .. آخه من براش گفته بودم که شوهر ندارم و دختر دانشجو دارم -چه خبره . ! سیصد تومن ؟/؟ من این قدر پول ندارم . تخفیف بیاین . جوون بدی به نظر نمی رسید . خوش تیپ بود . ولی اصلا اون لباس کار بهش نمیومد . خیلی ساده اش کرده بود . تازه از بوی رنگ و چسب چوب خفه شده بودم . روسری خودمو دادم عقب تر و به بهانه گرما  دو تا از دگمه های بالای مانتو رو باز کرده و هر چه خواستم یه جوری انداممو بیشتر بندازم توی دید نشد .. یه گوشه چشمی هم بهش نازک کردم که آب از لب و لوچه اش آویزون شده بود . -ببینم بالاخره تخفیف میدین یانه یه اخمی هم بهش کردم .. -تخفیف که شما آخر کار بیست تومن هم ندین .. -نترکی .. این کار ش حداقل دویست تومن توش سوده . مایه کاری اون صد تومن میفته . بابام خودش نجار بود و من خودم می دونم در کار چوب که شما جنسا رو به صورت عمده می خرین چقدر سود براتون داره . -ولی پول ما باد می کنه .. -بازم به نفع شماست . بالاخره تخفیف بیشترمیدی یا نه .. -اگه شما هم تخفیف بیای من بیشتر تخفیف میام . منظور همو خوب گرفته بودیم. راستش  کسم خیلی به خارش افتاده بود . تازگی ها خیلی ملاحظه نیلوفر رو می کردم و گشت و گذارم کم شده بود . -من حرفی ندارم . ولی تخفیف شما باید سنگین باشه -به شرطی که احساس سبکی بکنم .. چه خوب ! آدمی که می خواد معامله کنه و طرفش چه خوب زبون همو می فهمند .. از در پشتی کارگاه رفت بیرون . منو هم صدا کرد برگشت و در مغازه رو بست و با هم راه افتادیم .به یه جایی رسیدیم که یه اتاقک داشت و یه انباری و یه حموم و آبدار خونه . -ببینم شاگرد نداری ؟/؟-چرا امروز روز تعطیل رسمی بود و دلم نیومد اونا رو نگه داشته باشم . ازم خواست که با هم بریم حموم . واسه این که کلاس بیام و نرخو بالا برده تخفبف بیشتری بگیرم گفتم فکرنکنین من از اون زنا هستم . من زن محترمی هستم . -خواهش می کنم . من که جسارتی نکردم از طرز صحبت و لباس پوشیدن و رفتارتون مشخصه . به هر حال انسان  هم یک خواسته هایی داره و نیاز به تنوع و حال و هوا  عوض کردن .. منو هم نگاه نکنین که مرد هیزی باشم . منم واسه خودم شخصیت محترمی هستم . .. دو تایی مون از خود متشکر شده بودیم . خیلی عادی و راحت لباسامونو دم در حموم در آوردیم . نزدیک بود مثل جنده ها  برم کیرشو بذارم تو دهنم و واسش ساک بزنم ولی گفتم بهتره  همون اول بهش رو ندم اگه این کارو بکنم شاید متوجه تخصص من بشه . و فقط یه ده تومن دیگه بذاره کف دستم . اون موقع ده تومن برای جنده هایی مثل من و در اون سن خیلی زیاد بود . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر