ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 167

مامان الیا وارد شد . هنوز آرمیلا لب باز نکرده جریانو گرفته بود . یه جوری نگام می کرد که فهمیدم عصبیه . من دیگه باید چیکار می کردم -من سرم خیلی درد می کنه حالم گرفته . خسته ام دارم می میرم -داداش اگه داری می میری از دست اون ور پریده که اون یکی داداش ما رو از ما گرفته خسته و مریض و بیماری . اون یه داداش کمش نبود حالا داره تو رو هم از ما می گیره . فکر نکردی کس منم تشنه شه ؟/؟احترام به مادرت چی شد . می خواستم بگم  دو سه قطره ای توی کس الیا جونم آب ریختم که فوری جلو زبونمو گرفتم آخه این جوری بد تر می شد . لعنتی این که انداخته بودم انگاری آب نبود . بیشتر به سنگ می خورد . -حالا خانوما یه چیزی درست کنین به این گرسنه بدین . من دارم ضعف میرم . من که نمی تونم همین جوری کاری بکنم . دیگه هیچی ازم نمونده . این مردا کجا هستند که به دادم برسن ..آرمیلا : داداش ما رو باش .  از دست خواهر و مادرت دیگه فراری شدی . اونایی که با تمام وجودشون بهت حال میدن ما هستیم بد بخت نه غریبه ها . -چرا حالا این قدر سر کوفتم می زنین . مگه من چیکار کردم . پریسا هم عروس شماست . اون امشبو نمی خواست اینجا بمونه گفتم حالا که داره میره کس خالی یا بهتره بگم دس خالی نفرستمش . -مامان می بینی رو رو ؟/؟ -آره دخترم تو برو آشپز خونه یه چیزی درست کن من با این آقا پسر کار دارم و می خوام آدمش کنم . ظاهرا این یه تیکه رو آرمیلا حرف بزن نبود چون به مذاقش خوش نیومد که میدون رو خالی کنه و منو بسپره به دست مامان . توقع داشت که مامان بره آشپز خونه غذا درست کنه و خودش با من حال کنه .. -آرمیلا یه استامینوفن کدئینه بیار من دارم می میرم . -بمیری بهتره تا زیر کس ما خوابت بگیره .. بد جوری توپش پر بود . حالا که این طور شد من اصلا خودمو روی کسش تکون نمیدم تا حس کنه که قدرت دست کیه . هر چند که قدرتی واسه گایید ن اون نداشتم . وقتی که رفت و من و مامان تنها شدیم به من گفت آریا تا حدودی خواهرت راست میگه ولی این قدر سر به سرش نذار من که نمی تونم پیش اون همش از تو دفاع کنم . هر دو تا تون بچه های من هستین . درکت می کنم ولی خب نباید کاری کنی که ما فکر کنیم خواهر و مادرت برات ارزش کمتری دارن . رفت و برام یه قرص سردرد آورد و خوردمش و لیوانو زیر تخت قایم کردم تا خواهرم نبینه .-مامان دوستت دارم عاشقتم . -خواهرت آرمیلا هم دوستت داره . پس تو هم باید دوستش داشته باشی . اون این حرفایی رو که می زنه از رو عشق و دلسوزیه -وحسادت -خب حسادت رو هم میشه به نوعی عشق تعبیر کرد -آره مامان در یه حد و اندازه ای که باید کنترل شه . حالا عزیزم نمی خوای به خودت زیاد سخت بگیری . هیچ کاری هم نکن . خودتو بسپر دست من . می خوام وقتی آرمیلا میاد حس کنه که من به اندازه کافی شیره ات رو کشیدم و نفستو گرفتم و امانتو بریدم . مادر کیرمو گذاشت توی دهنش و ساک زدنو شروع کرد . صدای سرخ شدن یه چیزی رو توی تابه احساس می کردم . کیرم نیمه شق شده بود . راستش هوس منم نیمچه هوس بود . پدرم در اومده بود .اگه یه جنده مرد هم می بودم تا این اندازه فعالیت نمی داشتم . ولی دلم می خواست مادرمو که واقعا درکم کرده عاشقانه می بوسیدم و عاشقانه می کردمش . فکرم رفته بود به جاهای دیگه . به این که تا چند روز دیگه در محفل سکس خانوادگی باید عفت و عارف رو معرفی کنیم و معلوم نیست چه در گیریهایی پیش میاد . فقط چند روز مونده . در این چند روز باید حسابی تجدید قوا کنم تا در مجلس کم نیارم و مثل همیشه حرف اول رو بزنم . چون واسه خودم غرور داشتم . از این که از مردای زیادی جلو می زنم وکلا همه رو پشت سر گذاشته و به عنوان قوی ترین مرد مجلس شناخته میشم به خودم می بالیدم . خیلی ها در روز به من زنگ می زدند که پنهونی برم خونه شون و اونا رو بکنم و نمی دونم شوهرمون خونه نیست و از این حرفا . ولی من جواب می دادم فقط در مجلس . من اهلش نیستم و اساسنامه رو زیر پا نمیذارم . به مصلحت نظام نیست که اساسنامه رو زیر پا بذارم . ما قانون اساسی داریم . بابا بزرگ آرمان رهبر ماست ولی خیلی کس خله . دقایقی بعد که آرمیلا اومد نزد من یه چند تایی کتلت رو گذاشته بود در یه وردستی  و در همون حالتی که مامان رو کیرم نشسته تلمبه می زد گفت داداش یکی بر دار خوب آبت زیاد بشه بریزی تو کوس زن داداش پریسا . -خواهر جان زحمت کشیدی دستت درد نکنه ولی این حرفا چیه داری می زنی . یکی بر می دارم که منو یاد کس خواهر نازم آرمیلا بندازه . یکی از کتلت ها خیلی پت و پهن و درشت شده بود اونو بر داشتم و گفتم همینو بر می دارم که اندازه کس خواهر گلم آرمیلاست . همون جوری که اونو با اشتها می خورم اینو هم با لذت و میل می خورم . -ماااااامااااااااان ..  خواهرم دستاشو گذاشت رو گوشش و جیغ می کشید . عصبی شده بود از این که به کسش گفته بودم گشاد . کس خواهرم نصف اون کتلته نمی شد ولی می خواستم حالشو بگیرم . مامان الیا : آریا کس خواهرتو نشون بده ببینم چی داره میگه . راستش من از وسط و درازا اونو خورده بودم . یه تیکه هم از سر اون نصفه باقیمونده گرفتم حالا راستی راستی شد اندازه کس آرمیلا . -مامان نگاه کن قضاوت کن . این کجاش گشاده ؟/؟ ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر