ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

انتقام میسترس 20

بهزاد دیگه تمومش کن . د یگه تمومش کن . حالا دیگه هیچ حسی ندارم . می دونم خیلی دلت می خواد تکمیل شی باهام حال کنی زودباش آبتو بریز توی کسم که این آخر عشق و حالته و من اینو می دونم . تو همینو می خواستی . بریز دیگه تشنه آب بهزاد بودم . با این که ارضام کرده بود ومی دونستم خیلی هم جلو گیری کرده ولی دلش می خواست بازم منوبگاد با من حال کنه ولم نکنه .. گذاشتم هر کاری دوست داره انجام بده . رهام نکنه . این آخر عشق و حال من نبود . چون دوست داشتم تا صبح پیشم بمونه و هر کاری که به اوگفتم برام انجام بده . آخرش مجبور شدم با دو تا دستام دور کمرشو محکم در اختیار بگیرم و به اصطلاح قفلش کنم تا دیگه نتونه تکون بخوره . داغی کیر کلفتشو به خوبی حس می کردم و اون حرکات در جای خودشو که می دونستم تا ثانیه هایی دیگه آب کیرشو توی کس خودم دارم . -دیگه اومد بهزاد اومد . چقدر آبت پر حرارته . نمی دونم چرا حس می کردم که اون این پرشها رو با یه لذت دیگه ای انجام میده . انگار با تمام وجودش داره توی کس من خالی می کنه . این حسو تا به حال نداشتم . شاید هم این یه ترفند خاصی باشه که بخواد به من نزدیک شه ولی اون که چیزی به من نگفته . چیزی ازم نخواسته . من باید حواسم باشه و نذارم که اون به خواسته ای که احتمالا داره برسه . چقدر دلم می خواست که حالا که امشبه رو در این قرار گاه تنهام اون تا صبح پیشم بخوابه . نیاز داشتم که خودمو به آغوش یک مرد بسپارم . ولی نمی دونستم چرا امروز اون حس انتقامجویی و نفرت رو در چشای بهزاد نمی بینم . شاید به این دلیل که اونم مثل من بی اندازه حشری بود و هوس داشت و نمی دونست با این هوس خودش چیکار کنه که من اومدم به دادش رسیدم و اونو از این خماری و بیچارگی نجات دادم . در هر حال یه ثوابی بود که در حق بهزاد کرده و اونم در واقع یه خیری به من رسونده بود . وقتی کارش تموم شد و  حرکاتش نشون می داد که با لذت توی کس من خالی کرده  نگهش داشتم و غرق در سکوت کیرش برای چند دقیقه ای توی کسم بود . اونم خیلی مایل بود که این حرکت ادامه داشته باشه و ما همچنان در آغوش هم باشیم . خلاصه واسه این که بهزاد عادت نکنه و روش زیاد نشه بعد از سکس هم بهش گفتم که یه سری حرکات اسلیوی رو روی میسترس خودش پیاده کنه که بفهمه اینجا رئیس کیه . چه با لذت این کارو انجام می داد . اونو رو زمین خوابوندم و کف پامو گذاشتم رو سینه اش . با این که نفسش بند اومده بود ولی دهن و زبونشو به کس من نزدیک کرده بود تا با لذت اونو بلیسه .. آخخخخخخخخ که چه لذتی به من می داد . چقدر دلم می خواست که اونو به همون صورت نگه داشته باشم . زبون پهنش بازم کسمو به آتیش کشیده بود . کمی از منی بر گشتی اون هم وارد دهنش شده بود . نمی دونم چطور بدش نمیومد که اونا رو لیس بزنه ؟/؟ آخ که چه عشقی کردم با این حرکاتش . کف پامو از رو سینه اش برداشتم و اون تا نوک انگشتای پامو با لذت می لیسید . خلاصه کمی قدرت و ریاست خودمو نشونش دادم و اونم اونجا رو ترک کرد . سمیرا نبود و من تنها بودم یه دوشی گرفتم و کمی با خودم فکر کردم که چیکار باید کنم . آخه دلم برای خواهرم تنگ شده بود . نمی دونستم حالش چطوره . من اسیر جریانی شده بودم که باید تا آخرشو می رفتم . باید این گانگسترا رو دستگیر می کردم . اگه یک لحظه غفلت می کردم دیگه تمام نقشه هام نقش بر آب می شد . سوئیت من از سوئیت یک هتل درجه یک هم شیک تر شده بود . نا سلامتی خانوم رئیس بودم . . خسته بودم خیلی سریع خوابم برد . یه لحظه چشامو باز کردم و اولش حس کردم دارم خواب می بینم . چهار مرد که رو سرشون جوراب کشیده و خیلی گردن کلفت هم بودند دور تختمو گرفته بودند و تا بفهمم چی شده و فهمیدن رو هم فهمیده بودم دو تاشون افتاددند رو من و دو تای دیگه از پهلو ها منو اسیر خودشون کردند . با همه اینا به اون دو تای بعدی چند لگدی پروندم و دورشون کردم ولی فایده ای نداشت نفسم بند اومده بود . می خواستم فریاد بزنم تا بقیه رو خبر دار کنم ولی بازم فایده ای نداشت . نمی تونستم فریاد بزنم جلو دهنمو داشتن . اونا ظاهرا قصد تجاوز به منو داشتند چون مدام می خواستند به سینه ها و کسم دست بزنند و من از این جور سکس متنفر بودم .دست از رو دهنم ورداشتن . لبای یکی اومده بود رو لبام . به زور لباسا رو روی تنم جرش می دادند یا می کشیدند درش می آوردند .  از این حرکت لذت می بردند . هیچوقت به تنهایی خودشونو با من در گیر نمی کردند . البته یک تنه هم چهار تا شونو حریف بودم ولی اونا حداقل سه تاشون سنگینی خودشونو انداخته بودند رو من طوری که نمی تونستم فن خودمو اجرا کنم . اصلا حرکت نمی تونستم بکنم . هر زور بی نتیجه ای که می زدم جز این که خودم تحلیل برم فایده دیگه ای نداشت .التماس کردن به اینا هم تاثیری نداشت  . اگه جون سالم به در ببرم می دونم چیکارت کنم بهزاد . می دونم . این جور باهات خوب تا کردم و تو هم از اولش نقشه داشتی که اینا رو بفرستی سراغ من تا انتقام خودت رو بگیری . من نمی خوام به من تجاوز کنن . این برام افت داره . .... ادامه دارد .. . نویسنده ... ایرانی . 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر