ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانم مهندس قسمت نود ویکم

دیگه داشتم دیوونه می شدم . راستش هوس منو گیجم کرده بود . اصلا نفهمیدم خودمو چه جوری شستم . همه امکانات اونجا بود . رفتم روی تخت دراز کشیده ال سی دی رو روشنش کردم . کولر رو هم همین طور . پاهامو درازش کرده دستمو کشیدم روی کسم . با خودم ور می رفتم . دیگه یواش یواش داشت برام یک نواخت می شد . چهار تا شوهر داشتن و سکس یکنواخت کردن دیگه زیاد چنگی به دل آدم نمی زد . در هر حال باید تلاشمو می کردم تا بتونم به زندگی خودم جهت بدم . از لحظه ها استفاده کنم .  یک زن اگه می خواد از سکسش لذت ببره و حتی شاید یک مرد وقتی که داره سکس می کنه باید به همونی که باهاش داره طرف میشه فکر کنه . حس کنه که اون تمام وجودشه . عشقشه . جز اون هیشکی در این دنیا نیست که بهش حال بده . زمان رو متوقف شده احساس کنه .همه چیز رو در وجود کسی که داره باهاش سکس می کنه خلاصه شده ببینه . فقط این جوره که می تونه از لحظه هاش لذت ببره . لذت ببره و کیف کنه . منم باید این کارو می کردم . به هیچی جز شایان نباید فکر می کردم و باید کلی هم مراقب می بودم که  فرهنگ پایین  خیلی ها کار دستم نده . فضولهایی که این جور لذت بردن زنان رو مغایر نظام اسلامی می دونن در حالی که مردا هر غلطی که دلشون می خواد می کنند و با خطبه هایی به نام صیغه علنا نوعی جنده بازی راه انداخته میگن ما داریم در جهت جلو گیری از جنده بازی اقدام می کنیم .  به جای این کار چه اشکالی داره که یک  زن بره با چند تا مرد طرف شه و به اصطلاح اونا رو از دام فساد نجات بده . این که نمیشه در دنیا همش به روی پاشنه مردا بجنگه . حس کردم که کمی عصبی هستم خودمو  کنترل کردم تا بتونم خشم خودمو. بخورم  لعنتی ! من براش از همه چیز خودم از هوس و تنوع خودم گذشته بودم و اون رفته بود بابلسر و بهم خیانت کرده بود . نمی دونستم چه جوری شایانو صداش بزنم که متوجه نشه بهش نیاز دارم . .یه شورت پام بود و یه سوتین داشتم . زنگ سوئیتو شنیدم .. ووووییییی خدای من شایان بود . جلدی رفتم جلو آینه حودمو کمی مرتب کردم و بلوزمو انداختم رو شونه هام و یکی دو تا از دگمه هامو سریع بستم ولی دیگه نمی دونم چی شد به خاطر عجله بود هول کرده بودم یا این که نمی خواستم منتظرش بذارم دیگه شلوار پام نکردم و پاهام از مچ تا انتهای شورت همه لخت بود . راستش بعدا که خوب فکر کردم اصلا یادم رفته بود و حس کرده بودم که مثلا یکی از مردان اعضای گروه می خواد بیاد منو بکنه . شایان دهنش از تعجب وا مونده بود . برای چند ثانیه نتونست حرفی بزنه -ببخشید من خیلی راحت می گردم . ولی انگاری اگه شلوارمو بپوشم بهتره -نه روشنک جان هر طور راحتی . منو ببخشید من برام تازگی داشت -این جوری که می فر مایید تو و بهروز خیلی اشتراکی کار می کردید و خیلی چیز ها هم نباید برای شما تازگی داشته باشه . -آره ولی بعضی کار ها رو آدم اگه از یه کسای خاصی ببینه ارزش و اهمیت اون خیلی بیشتره و باعث تعجبش میشه . -به شرطی که ارزش اون شخص دونسته شه و احترام اونم رعایت شه .. شایان آب دهنشو به زور قورت می داد . می دونستم که فقط تشنه اینه که به پر و پاچه من دید بزنه و  بعدش با هام حال کنه . باید این فرصتو در اختیارش میذاشتم . توپ رو مینداختم توی زمین اون تا اون شوت کردن رو انجام بده .. -ببخشید من برم بلوزمو عوض کنم بر گردم . -شلوار نیازی نیست بپوشین . من ناراحت نمیشم . .. عجب آدم پررویی بود . تعیین تکلیف می کرد . به جای این که من تصمیم بگیرم اون داشت به من می گفت که من ناراحت نمیشم . اگه بخوای پاهات لخت باشه . . رفتم به یکی از اتاقا که مدلش بی در بود یعنی در نداشت . بلوزمو در آوردم . سوتین رو هم همین طور . نمی دونستم باید چیکار کنم . رفتم روبرو آینه وایسادم . یه لحظه یه سایه ای رو از تو آینه دیدم . حس کردم منو کاملا زیر نظر داره . فقط یه شورت نازک پام بود با به برش مثلث شکل قر مز براق جلوی کس و چند تیکه تخ نازک از طرف کون که کونمو یکسره در دید آقای شایان انداخته بود . فقط یه صحنه دیگه اونو دیده بودم که دستشو رو کیرش قرار داده بود . بذار جلق بزنه و متوجه باشه که مهندس روشنک رو به دست آوردن به این آسونی ها هم نیست . کور خونده . . خیلی تحریک شده بودم . دلم می خواست همون لحظه میومد و این شورت وسوسه انگیز منو از پام در می آورد و با هام حال می کرد . کونمو به طرف آینه یه پهلو کرده و خودم از تماشاش لذت می بردم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر