ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

باورم نمیشه

از خونه فرار کرده بودم . با پدر و مادرم بحثم شده بود . راستش  از طریق اینترنت رفته بودم به سایتهای سکسی و مامان دیده بود هر چند باهام صحبت کرده بود ولی به بابام موضوع رو گفت و اونم گذاشت زیر گوشم . سابقه نداشت تا حالا این رفتار رو با من داشته باشن . نمی دونم چرا اونا با من این کارو کردند .. این چه طرز دلسوزی بود . خب من رفته بود م به سایتهای سکسی . گناه دیگه ای که نکرده بودم . راستش کمی دهن جوابی هم کرده بودم . بهشون گفته بودم که حالا این کار شده ولی کجا از من خلافی دیدین . من که با پسری دوست نبودم با کسی که بیرون نرفتم این شد دفاع من .. سال آخر دبیرستان بودم . فقط یه خواهر کوچیک تر از خودم داشتم . اسمش بود زهرا .. بیشتر به اون توجه داشتند .. دیگه برنمی گردم . خونه کسی هم نمیرم ولی می دونستم دو سه روزه مقاومتم در هم می شکنه . اما شبو باید کجا سر می کردم . خونه دو سه تا از دوستام یه سری زدم ولی از اونجایی که اونا نمی دونستن چه بهونه ای بتراشن از این که شبو پیششون بمونم عذر خواهی کردند . .. حداقل یک شبو می تونستن بهونه درس خوندن کنند . یه ماشین پراید جلوم تر مز زد . یه پسر خوش تیپ و خوش هیکل یه چشمکی بهم زد و اشاره ای کرد و گفت بیا بالا .. -ببخشید من جایی نمی خواستم برم .. ترسیده بودم - من خودم جا دارم .. .. بیشترترس برم داشت . نزدیکای نیمه شب بود گرسنه ام بود . پیچیدم به یه کوچه فرعی .  پراید اومد دنبالم ..  دو نفر مسافر دیگه هم اون پشت بودند . درپشت رو باز کردند و منو به زور انداختن اون داخل .با فشار منو داشته و نزدیک بود خفه ام کنند . نمی دونستم از کدوم خیابون تهرون خودمون داریم رد میشیم . -جنده حالا واسه ما ناز می کنی ؟/؟ .. منو بردن به یه خونه ای که یه دختر دیگه هم درش بود .. -کمال عجب جنده ای امشب به تورمون خورده .. راننده پراید که کمال اسمش بود گفت آره ولی بهتر بود خودش میومد شروین !.. تازه عباس بد جوری چک و چونه شو خرد کرد . ما که این جوری وحشی نبودیم . اگه ما رو بگیرن به جرم آدم دزدی پدرمونو درمیارن  . عباس : اگه  شده سرشو زیر آب کنیم نمی ذارم که ما رو بگیرن . بد جوری ترسیده بودم .. پدر کجایی که به جای سیلی با مشت و لگد بیفتی به جون من اینا رحم تو وجودشون نیست .  در باز شد و  دو تا دختر دیگه که اونا واقعا تیپشون به جنده ها ی معتاد می خورد اومدن بیرون .. چند تا متلک هم بارم کردند . کمال منو برد به اتاق خلوت . گریه می کردم تا دلش برام بسوزه .. - من تا حالا دست پسری بهم نخورده .. ولی اون بدون توجه به حرفام بغلم کرد منو بوسید . دستشو گذاشت لای پیر هنم با سینه هام بازی کرد . جیغ می کشیدم گریه می کردم مامان بابامو می خواستم -سوسول بازی در نیار . سر و صدا کنی سه نفری میفتیم روت و باهات حال می کنیم . -من هرزه نیستم . -فیلم نیا جایی بودی که محل کاسبی جنده ها بود . اونم اون وقت شب . خیلی ناز داری . بهت بیشتر میدم . اون لختم کرد . دست و پا زدن من فایده ای نداشت ..  -کس تو رو خوردن داره .. راستم میگی ها . اصلا این کس شبیه کس جنده ها نیست . ظاهرا باید تازه کار باشی .. -تو رو خدا من دخترم خواهش می کنم . آبروی منو نبر . ولی اون دهنشو گذاشته بود روی کسم و چه جور داشت کسمو میکش می زد . با سینه هام ور می رفت . دست و پا زدن من تاثیری نداشت .  با این که عصبی بودم ولی حشرم زده بود بالا و بی حس شده بودم . -نههههههه این کارو با من نکن .. -باشه اول کونتو میگام بعد میرم سراغ کست .. خدایا از این مخمصه نجات پیدا کنم دیگه هرچی بابام گفت گوش می کنم . یه چیزی به کونم مالید -یه چند دقیقه صبر کنی بی حس میشه راحت تر کیر منو قبول می کنه -نهههههه نهههههه .. ولی اون کیرشو به کونم به سوراخ کونم فشار داد .. اولش نمی رفت . با کرم چربش کرد . هر چی دم دستش بود رو به سوراخ کونم و روی کیرش مالید . به بالشی که پهلوم قرار داشت چنگ انداخته واونو با دندونام می فشردم . قلبم درد گرفته بود . بیرحمانه کیرشو توی کونم حرکت می داد . با سینه هام بازی می کرد . با این که هوس هم داشتم ولی دلم می خواست زود تر خلاص شم . -نههههه نهههههه کیرت رو حرکت نده . من دارم می میرم .-کسی از کیر خوردن نمرده عادت می کنی .آخخخخخخ چه کونی داری دختر .. داره میاد زوده می خوام بیشتر باهات حال کنم .. یه چیز داغی رو توی کونم حسش می کردم . اون آب کیرشو ریخت توی سوراخ کونم کیرشو کشید بیرون . یه چیزی از سوراخ کونم راه افتاد و رو پاهام ریخت . دستمو گرفتم جلوی سوراخ کون و رو انگشتام چند قطره ای آب کیرش ریخت و وقتی نگاش می کردم یاد فیلمهای سکسی که دیده بودم می افتادم . .. چندشم شده بود . زنا چه جوری این آبو می خورن . منو رو زمین ولو کرد . کیرشو به صورت قدی میذاشت روی کسم و حرکتش می داد خوشم میومد ولی با التماس ازش می خواستم که ولم کنه . بازم دهنشو گذاشت رو کسم . -دختر اگه می خوای ولت کنم تو هم ولم کن . این قدر جیغ نکش . یه خورده آسوده خاطر شدم . کوسمو ازکناره هاو یه کمی از داخلشو طوری میک می زد که این بار از هوس زیاد به پهلو هاش چنگ انداخته بودم . حالا دلم می خواست که به این کارش ادامه بده .  ازم یه چیزی  داشت می ریخت  از کس من . خیلی خوشم میومد . فکر می کردم همون حسی باشه که زنا رو به ار گاسم می رسونه .. بی حس شده بودم . چشامو گذاشتم رو هم . دستمو هم از ترس گذاشتم جلوی کسم که اگه خواست با کیرش به اون فشار بیاره حواسم باشه .. اون دو تا پسر در می زدند که زود باش  هنوز نوبت ما نشده ؟/؟ .. کمال بهم کمی پول داد -من این کاره نیستم . فقط گرسنه مه .. یه چیزی بهم داد که بخورم . براش داستان خودمو تعریف کردم .. -می دونی این پسرا تا حداقل توی کونت فرو نکنن دست بردار نیستند ولی باشه کمکت می کنم .. نمی دونم چرا دلش واسم سوخت .. اون دو تا پسر جلوشو گرفتند .. -دوستان این قدر بی مرام بازی در نیارین . من که نمی خوام نامردی کنم . اون دوست دختر من شده . دلش می خواد فقط با من باشه . ولی قول میدم جبران کنم .. پول این دو تای امشبی رو هم مهمون من .. از این کار کمال تعجب کردم . حاضر شد ضرر رو قبول کنه یا بهتره بگم به دوستاش باج بده ولی منو راحت تر نجاتم بده .. منو برد رسوند دم در خونه . -می خوای چیکار کنی زهره ..- نمیرم تو خونه . همین جا دراز می کشم .. اگه در بزنم برم تو خونه باید هزار جور جواب پس بدم . این جوری فکر می کنن همین جا دراز کشیده بودم . -اگه همسایه ها ببینن .. -نه .. بد جوری منو گاییدی نمی تونم بشینم .. جلوی در خونه دراز کشیدم . همهمه و سر و صدای عجیبی از داخل خونه بر پا بود . چشامو بسته بودم . هر لحظه منتظر بودم که یکی درو باز کنه . .نمی دونستم اگه از من بپرسن واسه چی اینجا دراز کشیدی جوابشونو چی بدم . پنجاه متراون طرف تر کمال رو می دیدم که با ماشینش وایساده .. اون می تونست دختری منو بگیره . بهم تجاوز کنه . منو از دست اونا نجات داد . اون پسراکی هستن ؟/؟ می گفت که این ماشین پدرشه که باهاش مسافر کشی می کنه و خونواده داره . در خونه باز شد . مادرم از خوشحالی از حال رفته بود . منو بردن خونه . پدرم که عادت به گریه کردن نداشت از خوشحالی اشک می ریخت . چند تا از فامیلام هم توی خونه بودند . حواسم بود که این درد کونمو مشخص نکنم .. چیزی بهم نگفتن . فقط منو می بوسیدند . هر  دو گروه حس کردیم که به هم نیاز داریم . هر چند گروه من که خود من بودم .  حتی  زهرا رو هم که بهش حسادت می کردم حس می کردم که بیش از هر وقت دیگه ای دوستش دارم . بغلش کردم و با چشایی گریان اونو می بوسیدم . فرداش از خونه بیرون نرفتم . به کمال و کاراش فکر می کردم که چه جوری دریک لحظه نفرت رو به محبت و علاقه تبدیل کرد . روز بعد که به قصد رفتن به مدرسه از خونه اومدم بیرون دیدم پراید جلوم ترمز زد . کمال بود . یه لحظه ترسیدم ولی حس کردم از دیدنش خوشحال شدم . -ببینم دوستات که پشت نیستند -نه بابا ولشون کردم .  . نام و نشونی منو که نداشتند . شایدبعدا شانسی توی خیابونا همو دیدیم .از اونایی بودند که یه خونه مخصوص این کارا اجاره کرده بودند . سوار نمیشی ؟/؟ می ترسی ؟/؟ سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه به راه افتادیم -تو که این قدر پسر خوب و با اخلاق و با مرامی هستی این کارا چیه .. -نمی دونم شاید هوس زیادی بوده -چرا ولم کردی ؟/؟ -دلم سوخت -اگه  فقط دلسوزی بود اون رفتارو باهام نمی کردی .. -یه علت دیگه هم داشت . -چی بود -مسخره ام نکن . فکر کردم ازت خوشم اومده . دوستت دارم -فقط فکر کردی ؟/؟ -اون لحظه فکر کردم . ولی حالا یقین دارم زهره . حس می کنم دوستت دارم . عاشقت شدم . -خنده داره بیشتر پسرا وقتی با یه دختری عشقبازی می کنند دلشونو می زنه ولی تو وقتی که این کارو کردی عاشقم شدی .اصلا نمیشه تصورشو کرد که چه راحت میشه عاشق شد  -می دونم نمی تونی دوستم داشته باشی . نمی تونی عاشقم باشی ولی من اون دیوی که تصورشو می کردی نیستم آره عزیزم خوب گفتی که راحت میشه عاشق شد ولی سخته دل کندن . شاید مساوی با مرگ باشه . می دونم لیاقت تو رو ندارم زهره -کی همچین حرفی زده کمال . راستش اون شب داشتم سکته می کردم ..  خب اگه بگم بدم اومد دروغ گفتم .ولی از این که بخوای با دخترای دیگه هم باشی بدم میاد .  -می تونم ظهر بیام دنبالت ؟/؟ -پیش دخترا سوارم نکن . دختر دیگه ای رو هم سوارم نکن .. -واسه چی این حرفو می زنی ؟/؟یه نگاهی به چشاش انداخته خیلی آروم گفتم واسه این که دوستت دارم عاشقتم .. چشاش گرد شده بود . باورش نمی شد . اصلا دلم نمی خواست برم سر کلاس . دوست داشتم باهاش بگردم . مردی که در یک لحظه از دیو بودن به فرشتگی رسید . -برات می میرم زهره . به خدا که تا آخر دنیا باهات میام .. چرا می خندی زهره -هیچی فکر نمی کردم عاشق کسی شم که حاضر بودم با دستای خودم خفه اش کنم که به من تجاوز نکنه . اگه بدونی چقدر ازت بدم میومد . -حالا چی ؟/؟ -اگه زیادی بهت بگم دوستت دارم می ترسم که به وقت ظهر هم منتظرم نباشی . ولی می دونم نامرد نیستی . اگه یه مرد مرد باشه برای عشقش بهترینه .. هنوز باورم نمی شد که عاشق شده باشم ولی گاه باور نکردنی ها رو باید باور کرد اگه می خواهیم خودمونو باور کنیم .... پایان ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر