ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 142

خلاصه من که خوابم نمی برد ولی خودمو زدم به خواب که ببینم خاله جون داره چیکار می کنه .. زیر چشمی داشتم فیلمو نگاه می کردم . برای این کار باید طاقباز می خوابیدم و چشامو هم نباید یکسره باز نگه می داشتم . خاله جونم هم داشت یک فیلم لز کلاس بالا رو می دید . از اونایی که چند تا زن خوش هیکل و خوش اندام درش بازی می کردند . با اندام و کس و کونهایی ناب و خیلی هم برق انداخته منو حسابی بیدار نگه داشته بود . در اون روشنی و تاریکی خاله جونو می دیدم که اونم دامنشو کشیده پایین و دستشو گذاشته روی کسش و داره با خودش ور میره . این فیلم منو خیلی هیجان زده ام  کرده بود . اون طرف که مامان و بابا احتمالا داشتند با هم سکس می کردند و من این طرف با خاله جونم بودم . خاله خوش تر کیب و خوش اندام خودم . فقط دلم می خواست یه دست دیگه ای غیر دست خودم با کوسم ور بره و به من حال بده ولی باید می دیدم این خاله جونم که این جوری نشسته داره به این فیلمها زل می زنه تا چه اندازه می تونه اهل این بر نامه ها باشه فقط همینو می دونستم که یک زن وقتی  به این مرحله از حشر و هوس می رسه دوست داره یک دستی بیاد و با اون قسمتهای حساسش کار کنه . اندام خاله جون زیر نور تصاویر لپ  تاب به خوبی می درخشید . چقدر دلم می خواست بغلش بزنم و بهش حال بدم تا اونم  یه جوری با من ور بره . باید می فهمیدم تا چه حد می تونم روش حساب کنم .. یواش یواش بهش نزدیک شدم . مثلا خواستم طوری وانمود کنم که انگاری در خواب حرکت کرده و حرکتم غیر ارادی بوده . خاله جون دیگه خیلی  حشری وحشر انگیز شده بود . دراز کشیده به تصاویر نگاه می کرد . کمرلختش با اون خط نازک سوتینش منو حالی به حالی کرده بود . خودمو بهش چسبوندم . چند دقیقه ای رو به همون حال موندم . اونم خوشش میومد . می دونم که حس می کرد من سهوا بهش چسبیدم . دقایقی بعد خیلی آروم صدام کرد .-نادیابیداری ؟/؟ منم حرفی نزدم حال و حوصله شو نداشتم که خودمو لو بدم . یه بار صدام زد -نادیا بیداری ؟/؟ جوابی ندادم . خودشو بیشتر بهم چسبوند . به طرفم رو کرد و خودشو از نو بهم نزدیک کرد . من و اون حالا رو در روی هم قرار داشتیم و هر دو هم در جهت روبروی هم یه پهلو کرده بودیم . بیشتر سینه هام از سوتینم زده بود بیرون . خاله جون لباشو گذاشت رو یکی از سینه هام . کاری نمی کرد . فقط لباشو باز و بسته می کرد . کمی که نوک سینه هامو داغ می کرد ولم می کرد . این کارش خیلی آتیشم می داد دلم می خواست بیشتر باهام ور می رفت ولی می دونم که می ترسید . مخصوصا وقتی که با یه متلک به استقبال خواب رفته بودم . .اون حالا صورتشو به صورت من نزدیک کرده بود . من گر گرفته بودم . دلم می خواست شورت و سوتینشو هم از پاش بیرون می کشیدم و اونم همه اینا رو از تنم در می آورد و دو تایی مون میفتادیم به جون هم . می دونستم هر دو مون روشو داریم و می تونیم به خوبی با هم کنار اومده همو درک کنیم . . وقتی اون خودشو بیشتر بهم نزدیک کرد و کمی لباشو خیلی آروم رو لبام احساس می کردم  که به خوبی می تونم روش حساب کنم و این بهترین موقعی بود که می شد با یک مدیریت صحیح به خیلی از چیزا دست یافت . وقتی که گرمی لبای خاله رو روی لبای خودم حس کردم شروع کردم با بوسه های نرم کار اونو ادامه دادن . در لپ تابشو بست و هدفونو هم انداخت یه گوشه ای . بدون این که لباشو از رو لبام بر داره خودمونو بیشتر به هم چسبوندیم . -فدای تو نادیا -دوستت دارم خاله جون . نفسم . هوسم . همه چی من . خیلی نرم و با هوس لبام رو لباش نشسته بود و از اونجا این حرکت نرم و رونده رو روی صورتش پیاده کردم . خاله جون داشت از حال می رفت . منم لبامو گذاشته بودم رو سینه های درشتش و اونا رو میکشون می زدم .. حالا دیگه وقت کس مالی هم بود . اون شورت منو پایین کشید و منم شورت اونو با یه حالتی  پایین کشیدم که یه اثری هم در زاویه ای دیگه داشته باشه . -فدات شم نادیا .. چقدر خوب می خوری . خودمو بیشتر به خاله جون می مالوندم . بغلش می زدم .. می دونستم خیلی ها حس و حال منو درک می کنند و شاید هم دلشون به حال من بسوزه . پسرا و یا مردا و زنانی که جزو گروه  مان رو   باید ارشادشون کرد . اونا باید از یک زاویه خاص دیگه به مسئله زنا شویی خودشون توجه داشته باشن . . زندگی و زمان می گذره . -نادیا منو ببوس محکم تر ببوس . می دونست که با فشار بوسه هام و حلقه زدن دستام دور کمرش بقیه راهمون چیه . . -اوووووففففف نادیا فدای تو .. قربونت .. حالا نوبت توست که منو بمالی . .. چقدر خوب سینه هامو می خورد این فرشته  من .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر