ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 144

مثل یک مرغی که اونو سر بریده باشن چند بار دست و پا زد و آروم گرفت . صبر کردم یه چند لحظه ای رو در کیف خودش باشه بعد آروم زیر گوشش گفتم شهین جون خوب که سر حال شدی و خواب از سرت پرید اگه دوست داشته باشی می تونی به نادیا جونت حال بدی -فدای خواهر زاده گلم میشم . تو خیلی حرفه ای بودی و ما نمی دونستیم آب در چشمه  و ما تشنه لبان می گشتیم . نادیا در حجله و ما گرد جهان می گشتیم . خیلی معرکه ای نادیا .. من که در مقابل تکنیک های تو خیلی کم میارم . دیگه نمی دونم چی بگم . -هیچی نگو خاله شهین . فقط حال بده . طوری هم حال بده که دیگه برسم به همون جایی که تو الان درش قرار داری . . شهین افتاد روم . . طوری چوچوله های منو به دهنش گرفت که فکر کردم یه گوشتی دزدیده می خواد فرار  کنه . -چه خبره من که فرار نکردم . کسی هم که تو رو تعقیبت نکرده . -نه عزیزم از بس هیجان دارم واسه این که تو رو سر حالت کنم . عجله دارم .. شهین با یه سبک خاصی سینه هامو می خورد و ماساژم می داد . خیلی با حوصله این کارو انجام می داد . یه جوری هم این کارو می کرد که هوس و لذت رو به همه جای تنم می رسوند . خیلی با حوصله بود و منم خودمو ول کرده بودم تا خاله گلم هر کاری که دوست داره باهام انجام بده .. یه نیم ساعتی کشید تا سر حالم کنه . .. . خیلی سریع هم خوابش برد .. با این که لز با خاله جون اعصاب منو آروم کرده بود ولی هوس کیر کرده بودم . دلم می خواست به وسیله کیر گاییده می شدم . . خودمو جیم کردم و رفتم به جایگاه مامان و بابا .. وووووییییی عجب بر نامه ای بود . کیر بابا خیلی جانانه می رفت تا ته کس گلی جون و جانانه تر بر می گشت عقب . فداش شم وقتی که بر می گشت عقب و اون قد و قامت رعنا رو می دیدم دلم می خواست که یه ضرب می رفت توی کس من . دست مامان جلوی دهنش بود که جیغ نزنه . نمی شد کاری کرد . نمی دونستم باید چیکار کنم . یه حوله و صابون گرفته و کمپلت با خودم جیمشون کردم . آروم از اتاق خارج شدم . هی به این طرف و اون طرف نگاه می کردم . اون وقت شب یقه کی رو می گرفتم که کیر می خوام . هر زنی زیر کیر شوهرش خوابیده بود . ولی مردای مجرد چی ؟/؟ بعضی اتاقها رو می دونم که یک نفره بود . این خاله ما هم اگه بیدار شه باید دنبال من بگرده . ولی بی خیالش من که بچه نیستم .دریکی از اتاقا باز شده بود . یه نگاهی به اتاق انداختم . اتاقش خیلی کوچیک بود . خیلی آروم وارد اونجا شدم . چون یه مردی از اونجا اومد بیرون . هرکی بود باید دوباره بر می گشت . چون محل استراحتگاه اون بود .  . یه حموم شیشه ای هم داشت که مات بود . بی خیال رفتم اون داخل شیر آبو باز کرده مشغول شدم . چند  دقیقه بعد دیدم یکی می زنه به شیشه اصلا متوجه نشدم که کی اومده بود .صدای آب و فشار شدید اون اصلا نذاشت که من متوجه شم . -آقا اشتباه می کنین . اینجا مربوط به منه . رستوران کار داشتم و بر گشتم . شما هم تشریف ببرید بیرون یه گوشه ای من می خوام خارج شم . دوست ندارم کسی منو این جوری ببینه -مثل این که یه چیزی هم دستی بده شدیم ...... عجب پسر خوش تیپی بود . حوله رو دور خودم پیچیدم . ولی از زانو به پایین و از سر سینه تا به بالای من همه لخت بود . -خانوم ملاحظه بفر مایید این وسیله ها همه مال منه . -خب الان آوردیش . مرد حدود چهل سالی سنش می شد . -نمی دونم از کجا پیداتون شده ولی با این حال اگه دوست داشته باشین می تونین این جا بمونین . -کجا بخوابم ؟/؟ -وردل من . دو تایی مون رو یه تخت می خوابیم . اصلا به من بگوتو کی هستی . باورم نمیشه که اومده باشی اینجا -ببینم کارت چیه . خودتو از کجا اومدی . . برای من این که بخوام خیلی زود دختر خاله بشم موردی نداشت ولی نمی دونم اون چرا این قدر راحت و بی خیال باهام بر خورد می کرد . -ببینم آقا از من نمی ترسی ؟/؟ -خنده داره این تویی که باید از من بترسی . آخه من یک مرد هستم . مردی که زنش اونو تنها گذاشته . -اتفاقا شوهرم هم منو تنها گذاشته -اون به تو خیانت کرده ؟/؟ -نه اون مرده . -کاش که زن منم مرده بود . امروز تا این حد عذاب نمی کشیدم . -من فکر کنم اتاقو اشتباهی اومدم .  . اصلا حواسم نبود . من و خاله ام با هم بودیم . حالا اون نگرانم میشه . .. اگه کمی فکر می کرد متوجه می شد که من دروغ گفتم . ولی اون فکرش کار نمی کرد . اون ظاهرا به یک سکس داغ نیاز داشت که اعصابشو آروم کنه . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر