ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زنی عاشق آنال سکس 8

وقتی سهیل این حرفو زد غصه ام شده بود . دلم می خواست که زود تر آبشو خالی کنه و خلاص شم . هنوزهم این سوراخ کون من در حدی زخمی بود که می شد با چند روز مدارا کردن و پماد زدن درد رو آرومش کنم ولی ول نمی کرد . انگاری هرچی دق و دلی و کسری کون داشتند داشتند سر من خالی می کردند . این مونا رو به حرف آوردند چون کمی دلش به حال من سوخت و صداش در اومد -پسرا ببینم شما دیگه نمی خواین این آتنا رو بکنین ؟/؟ فقط همین یک باره ؟/؟ -سهیل : این فضولی ها به تو نیومده . مثل این که ندیدی چه بلایی بر سر سحر آوردیم . سحر : موی کس منم نیستین . سهیل عصبی شد و نزدیک بود از جاش پاشه که سامان اومد آرومش کرد . خیلی آروم طوری که ما سه نفر بشنویم گفت یه خورده هم حق با اوناست چون طفلک آتنا چیزی نمی گه ولی ما واسش کون نذاشتیم که حتی دستشویی بره . از این حرکت سامان خوشم اومده بود ولی می دونستم در اصل داره به خاطر خودش می کنه و نه به خاطر من . -سامان اصلا دل ندارم زود باهاش خداحافظی کنم . -با کون یا با آتنا -فرقی نمی کنه . -با کون  موقتا وداع کن . آتنا که همین جاست . من دیگه هلاک شده بودم . نمی دونستم این پسرا چرا دست از سرم بر نمی دارن . خیلی خسته شده بودم . با این حال نوعی غرور به من دست داده بود از این که این بد دهن ها ازمن حمایت می کنند لذت می بردم . دیگه سحر و مونا نمی تونستند این قدر به خودشون بنازن و قیافه بگیرن . ولی شاید جا داشت که منم از اونا حمایت می کردم . راستش می ترسیدم که خیطم کنند و تمام اون ارزشی رو که واسه خودم قائل بودم بره زیر سوال . سامان با بوسه هاش و کشیدن انگشتاش روی کمرم یواش یواش منو رسوند به جایی که حس کردم درد و لذت کون دادن رو با هم می تونم تحمل کنم . چشامو بسته بودم و کیف می کردم که در همین لحظه شدت ضربه ها بیشتر شد  و پشتش سهیل پهلو هامو با دستاش محکم نگه داشت و کیرشو چند بار محکم و با آخرین زورش به کونم کوبوند طوری که  بی اختیار فریاد کشیده اشکم در اومد با یه احساس روون داغ آبی گرم داخل سوراخ کونم کارشو تموم کرد . وقتی کیرشو از توی کونم بیرون کشید باورم نمی شد که کار تموم شده باشه . ولی خیلی با مرام بودند . دو تایی شون به ور رفتن با من ادامه دادند . سامان که اومد رو کسم و میک زدنو شروع کرد و سهیل هم با سینه هام ور رفت . چقدر لذت می بردم و این پسرا بهم حال می دادند . نفهمیدم چند دقیقه رو من بودند ولی خوابم برده بود . دقایقی بعد با دخترا رفتیم آشپز خونه .. سحر : خوب واسه ما مایه میای . ما واسه تو دل می سوزونیم اون وقت خانوم خانوما ساکت تشریف دارن . ببینم یک بار کون دادی خودت رو گم کردی ؟/؟ این پسرا از اون بچه پررو ها هستند . -اگه پر رو هستند پس اصلا واسه چی دعوتشون کردی . اگه جنبه و ظرفیت کیر رو نداشتی می خواستی به اونا بگی که اینجا نیان . --معلوم هست چی داری میگی دختر دایی ؟/؟ تمام این مراحلی رو که تو رفتی ما هم رفتیم . حالا با یکی دیگه . کون دادن که شهرت و افتخار نیست . تو همین جور که حال هم میدی باید حال هم بکنی . ما این راهها رو رفتیم . باور کن از یک هفته بگیر تا چند ماه مقعدم داشت می ترکید . هر بار تا می رفتم خوب شم یک کیر دیگه می رفت توی کونم . منم مثل تو . دوست داشتم پسرا دوستم داشته باشن لذت ببرن . به من بد و بیراه نگن . ولی حالا می بینم سلامتی واسه من از همه چی مهم تره . اگه یکی پیدا شد که تونست منو آروم بکنه و بیشتر و بهتر حال بده کونم نوکر کیرشه . .. نمی دونم شاید سحر درست می گفت ولی اون لحظات بیشتر حس می کردم که این حرفا ممکنه از روی حسادت باشه و توجهی به من نداره . ولی می دونستم که در موارد زیادی حق با اونه . من چی می تونستم بهش بگم ؟/؟ بگم که با همه زیبایی خودم چون زیاده از حد تپلم در مقابل پسرا اعتماد به نفس ندارم ؟/؟ از این که تحویلم نگیرن و بهم متلک بگن ؟/؟ خلاصه شامو دور هم خوردیم . سحر منو کشید یه گوشه ای و گفت کاش زیاد آه و ناله می کردی و می گفتی که درد می کشی . من دور و بر کونت چند قطره خون دیدم . وقتی سامان کیرش رو کشید بیرون روکیرش هم اثر خون بود . .من اینا رو می شناسم . اصلا بیشتر پسرا همینن . فکر می کنن ما دخترا آفریده شدیم تا به اونا لذت بدیم . در یک سکس و عشقبازی اول به خودشون اهمیت می دن . اهمیت دادن اونا هم خیلی خنده داره . مثلا وقتی داره کونتو می کنه و کیف می کنه فکر می کنه تو هم داری اون لذت رو می بری . هوس و لذت یک طرفه خودشو  دو طرفه حساب می کنه . .با این که حرفایی که می زدبا منطق جور در میومد ولی من دلم نمیومد و نمی خواستم که پسرا رو ناراحت کنم . ....ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی .

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر