ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 166

پریسا هم در یه حالتهایی شبیه به مامان خودشو روی کیر من حرکت می داد . -جاااااااان چه حالی می کردم  با این تکون دادنهای تو . اگه بدونی چقدر به من مزه میده . -آریا گل  من ! هر جوری که بیشتر بهت مزه میده بگو همونو انجام بدم -زن داداش . من فقط می خوام امروز تا اونجایی که می تونم به تو حال بدم و تو با من حال کنی . حواست باشه . خیلی دوستت دارم و عاشقتم . -کاش تو جای آرین شوهرم بودی .. با خودم گفتم فقط همینو کم داشتم . آهو که می خواست زنم شه . خواهرام آرمیلا و آنیتا هم که همچه آرزویی داشتند . اینم روش . حتما مامان جونم هم دوست داشت یک شوهری مثل من داشته باشه . نمی دونستم با این همه خاطر خواهام باید چیکار کنم . در هر حال باید با هاشون راه میومدم . چاره چی بود . پریسا با اون کون گنده اش اونجا رو به آتیش کشیده بود . خیس عرق شده بود . چند بار چشاش رو به آسمون رفته بود . نمی دونستم چرا ار گاسم بشو نیست خودشم تعجب می کرد . فکر کنم به خاطر عجله ای بود که به خرج داده بود . اون همش به این فکر می کرد که آرمیلا و مامان الیا پشت در منتظرن که کی کارش تموم میشه و در باز میشه . بیشتر از  نیم ساعت رو کیرم بود و منم از طرف پایین به بالا با ضربات سهمگین و کیری و کاری خودم کمکش می کردم . -آریا  هم دارم ار حال میرم و هم دارم حال میام . ولم نکن . باهام بازی کن به سینه هام دست بزن . کاری کن که هوسم بازم بیشتر شه .. -پریسا جون مارو گاییدی خودت رو هم گاییدی . ببینم بازم جون داری که تکون بخوری .. -برادر شوهر گل و خوش کیرم . تو به آدم جون میدی . انرژی میدی . کاش تا صبح همین جا زیر کیر تو بودم ولی می دونم که از دست مادر شوهر و خواهر شوهر نمی تونم .. با خودم فکرمی کردم که ای کاش قبل از این که به خونه بر می گشتم یک زنگ می زدم و شرایط رو که این جور می دیدم همونجا پیش مادر بزرگ می موندم و دیگه معلوم نبود آرمیلا و الیا جون چه بلایی می خوان بر سرم بیارن . امان از دست این دو تا زن . پریسا که اعلام کرده بود می خواد بره خونه و کار داره . شاید به خاطر همین بود که اون دو تا زن هنوز صدا شون در نیومده بود و واسه همین گذاشتن که سیر سیر کیفشو بکنه و یه وقتی مزاحم شب کاری اونا نشه . من و مادر الیا و خواهر آرمیلا . خودمو میذارم در اختیار اونا که هر کاری که دوست دارن با من انجام بدن . دیگه چی بگم . زندگی سراسر هوس و بکن بکنی یعنی همین دیگه . اصلا معلوم نبود کار و زندگی دیگه ما چیه . هر وقت میومدم خونه باید این بر نامه ها می بود . خلاصه حس کردم که شرایط پریسا به صورت غیر عادی در اومده و داره رو من ولو میشه . روی کسشو هم چنگ گرفته و هم با چهار تا انگشتام می گردوندمش و از زیر هم ضربات کیری خودمو به سقف کسش می کوبوندم . خودمم دیگه دوست داشتم توی کس پریسا جونم حتی سر بالایی هم که شده خالیش کنم . جاااااان اینو می گفتن عشق و حال -آریا آریاااااا جوووووون اومد اومد .. مگه میشه نیاد . رو کیر آریا باشم و آبم نیاد ؟/؟ .. بریز بریز .. دیگه جون ندارم .. منم دیگه مقاومت نداشتم همونجا سر بالایی عین فواره آب کیرمو ریختم توی کوس پریسا , خوشگل ترین و سکسی ترین زن داداش دنیا . رو من دراز بکش پریسا بخواب . خستگی خودت رو بنداز رو من .. پریسا لحظاتی بعد از جاش پا شد  و با بقیه خداحافظی کرد و رفت . من دیگه خیلی خسته شده بودم . وقتی رفت آرمیلا وارد اتاق شد . مامان نمی دونم کجا بود . -داداش چه خبرت بود . به ما که می رسی همش عجله می کنی ؟/؟ چیه کس  زن غریبه توش عسل ریخته شده و توی کس خواهرت زهر ریختن که ازش فرار می کنی ؟/؟ -آرمیلا من تو رو هم گاییدم دیگه . واسه چی از من گله داری . باور کن پریسا ار گاسم نمی شد . مردم تا اونو ارضاش کردم . البته خودش مرد . چون بیچاره اومد رو کیرم و بیشتر از نیم ساعت داشت تلمبه می زد . -از دست تو من دیوونه شدم . تو که می گفتی خسته ای . . نمی دونم یهو چشاش به چی خیره شده بود که سگرمه هاش رفت تو هم .. واییییی عجب بد بختیی ! دو تا پاف از آب منی های من روی تشک ریخته شده هنوز اون جور که باید و شاید حل نشده بودن . احتمالا از کس برگشتی بودند . ترس برم داشت . راستش از خواهرم نمی ترسیدم . حریفش بودم . از این می ترسیدم که به من منت بذارن که چطور من فراری از خالی کردن آبم بودم و حالا رو پریسا خالی کردم .. انگشتشو گذاشت رو یکی از این  تیکه منی ها .. اونو رو انگشت نگه داشت و انگاری مدرک جرم گیر آورده باشه گرفت جلو چشام و سرم داد کشید . داداش این چیه ؟/؟ به من بگو این چیه ؟/؟ -فکر کنم سینوسم ترشح داشته آب بینی ام سفت شده .. آبریزی غلیظ بینی داشتم .. -آریا مسخره ام می کنی؟/؟ -نه من چه می دونم . تستش کن ببین چیه -خجالت بکش تو حالا یه دختر غریبه رو به مادر و خواهرت تر جیح میدی ؟/؟ ببین چقدر توی کسش خیس کردی که این قدر ریخته این دور و بر . تازه چند جای دیگه لک هاش مونده .. مااااااامااااااان مااااااامااااااان بیا بیا از دست پسرت من دیوونه شدم .. اشهد خودمو خوندم . می دونستم حالا تا صبح باید اون و مامانو بکنم و توی کسشون خالی کنم . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر