ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خویش وخر وخواهرم

خواهرم گلندام خیلی خوشگل و خوش اندام بود دوسال ازم بزرگ تر بود . خیلی هم خواستگار داشت . خواستگارای تحصیل کرده ای از همون محل خودمون که رفته بودند شهر و واسه خودشون کاره ای شده بودند . هر چند من و خواهرم تا دیپلم هم خونده بودیم . اون یه سال ازم بزرگ تر بود . ما زندگی متوسطی داشتیم . یک مزرعه یک هکتاری گندم و یکی دو هزار متر باغ میوه برای زندگی چهار نفر بد نبود . تازه منم با یه بهانه ای واسه خودم معاف از خدمت گرفته بودم . من و گلندام رابطه مون بد نبود . ولی نمی دونم چرااون  با دختر همسایه مون گلی خوب نبود از این که  با من رابطه عشقی داشته باشه . شاید حسودیش می شد از این که خودش عاشق نیست . گلندام خیلی تپل بود . . خیلی ناز دونه بار اومده بود . در کار های مزرعه کمک نمی کرد . یه مدت بهونه درس داشت ولی در کار های خونه بدون اون مامان هیچ کاری نمی تونست بکنه . خلاصه خواهر گل ما رو به یک پولدار سی ساله که ده سال ازش بزرگ تر بود شوهر میدن . گلندام میره شهر ولی چند وقت بعد قهر می کنه بر می گرده . شوهره عیاش بوده و به زنش توجهی نمی کنه . حتی یه جایی هم دم به تله داده که ممکن بود مجبور شه زنه رو بگیره . گلندام در تابستانی گرم به خونه بابا برگشت . شوهرش هم غرق در عیاشی های خود اصلا نیومد دنبالش که ببینه چی شده . خواهرم خیلی گرفته بود . خلاصه چند وقت بعد خودش داوطلب شد که  بیاد سر باغ و مزرعه  ودر کاراکمک من و پدرم باشه . خوب هم کار می کرد . غروبا بابا رو زودتر می فرستادیم و خودمون گرم صحبت می شدیم . راستش ته دلم از این که هم صحبت من بر گشته خوشحال بودم . خیلی باهام خوب شده بود . عشق من گلی  هم در مزرعه بغلی کار می کرد . طوری شده بود که حتی بهم گفت گلی هم می تونه به یک بهانه ای غروب خودشو از بقیه جدا کنه بیاد پیش من .. ومن و گلی  با هم از یه مسیر دیگه  قدم بزنیم بر گردیم و اون خودش تنها میاد .. باورم نمی شد که خواهرم این جور منو کمک کنه . یه روز  من و گلی هنوز چند قدمی رو با هم نرفته بودیم که یه لحظه گلی گفت شهباز جان بابام هنوز نرفته . نمی دونم چرا بر گشته تو برو ..می ترسم . من بر گشتم تا با خواهرم برم .. پشت درختانی که کنارش چمن یک دستی قرار داشت تخته سنگ بزرگی بود که یه اتاقکی هم واسه خودمون زده بودیم . .نمی دونم چرا خر اونجا پارک نبود . یه خر سفید خیلی خوشگل هم داشتیم . صدای خر و خواهرم میومد . کنجکاو شده بودم . خودمو به حاشیه آلونک رسوندم . خواهرم حواسش نبود . ولی خره داشت نگام می کرد . بیحال شده بود . کیر خر در دستان خواهرم بود و داشت باهاش ور می رفت . کیر همچین دراز شده بود که از پنجاه سانت هم رد شده بود . گلندام لخت شده بود .  اون پشت به من قرار داشت . لاپاشو باز کرده کیر خر رو توی دستش داشت و اونو به کسش می مالید و ناله می کرد -آخخخخ .. اوووووففففف . کون گنده و سفید اونو می دیدم که چه جوری کسش از همون طرف خود نمایی می کنه و نوک کلفت کیر خر به اون مالیده میه . نمی دونم چه جوری راضی می شد با این کیر کثیف حال کنه . تو که شوهر می خواستی اصلا واسه چی اومدی . بر گشتی . یعنی شوهرت از خر هم بد تر بود ؟/؟ شاید غرورش اجازه نمی داد که بمونه . . من بمیرم برای دل خواهرم . جفت دستاشو گذاشته بود دور کیر خر و دهن غنچه ای شو احتمالا تا اونجایی که جا داشت باز کرده بود و قسمتی از کیر کلفت خر رو گذاشته بود توی دهنش . . اون وقتا مجلات سکسی می دیدم . ولی هنوز فیلم انسان با حیوان رو ندیده بودم . کیرم شق شده بود . من از اونایی نبودم که بخوام به خواهرم نظر بد داشته باشم . ولی وقتی که حس کردم از خر هم کمترم به پز قبام بر خورد . خواهرم کاملا لخت بود . منم اگه می خواستم کمتر از اون عمل کنم فایده ای نداشت . یه رادیو ضبط داشتیم که اون وقتا جدید ترین مدل بازار بود . مثل امروز از سی دی و فلش خبری نبود . یه گوشه ای روی چمنها افتاده بود . ضبط رو روشن کردم . ترانه خاطر خواه با صدای عهدیه اون فضا رو پر کرده بود . ضبط رو گرفتم دستم و رفتم کنار آلونک . صدا رو قطع کرده بودم تا از تماشای صحنه بیشتر به هیجان بیام . خاک تو سرت گلندام . داشت سر و صورت خر رو می بوسید . حقت بود که با همین ازدواج می کردی . یعنی اون وقت من می شدم برادر خانوم خر .. یه لحظه گلندام روشو بر گردوند . رنگ از چهره اش پرید .  . رفتم طرفش . جرات نداشت بهم بگه چرا لختی . چرا اومدی طرف من . ولی این جوری هام دست و پا بسته نبود . فکر نکنم به زیبایی و خوش اندامی گلندام  کسی در این حوالی وجود داشته بوده . خواهرم راه فرار نداشت . صدای ضبطو بردم بالا تا با ترانه هاش هیجانمو زیاد کنه . رفتم جلو تر . گلندامو بغلش کردم . باورش نمی شد که برادرش نسبت به اون  این رفتارو پیش گرفته باشه . لال شده بود . جرات و حق اعتراض کردن نداشت . فقط دست و پا می زد . من باید اون دهن خر بوسیده رو ببوسم ؟/؟ چیکار میشه کرد . تحریکم کرده بود . خر می کنه صاحب خر نکنه ؟/؟ آخه بابام همش به من می گفت اون خر مال تو .. دست بابا جونم درد نکنه که وقتی زنده هست اموالشو می بخشه . -گلندام ! کیر کلفت داداشت مثل کیر خر نمیشه ولی با تن تو ساز گاری داره . دوای تو همین جاست . اون مرتیکه اگه بهت نمی رسه داداش شهبازت که هست . چرا دست به دامن خر میشی -داداش من نمی خواستم گناه کنم . به کسی چیزی نگو -کس خل شدی گل اندام ؟/؟ ..برم به ملت بگم که خر داشت آبجی ما رو می کرد ؟/؟ آدم قحطی بود که خر روی تو سوار بود ؟/؟ یهو یه چیزی به ذهنم رسید که اونو بترسونم و راحت به خواسته ام برسم -ولی گلندام یه شرط داره اگه می خوای حالتو نگیرم -چیه داداش من خجالت می کشم . من با این تنم نمی تونم روتو نگاه کنم . ولی از تو هم انتطار نداشتم که تو رو این شکلی ببینم . -اگه بدونی جلوی ا ین چشمه و اون جوی آب و درختا و چمن و روبروی کوه چه حالی میده حال کردن . غیر از این نبود که نمی خواستی کسی بفهمه که معشوقه خری ؟/؟ موضوع ما رو هم کسی نمی فهمه . گلندام ! یعنی من از یک خر هم کمترم ؟/؟ خواهرم کمی بوی خر گرفته بود . هوا هنوز سرد نشده بود . هوس منو داغم کرده بود . البته تابستون بود . ولی  غروبا یواش یواش خنک می شد . گلندام آرام اشک می ریخت . دلم براش می سوخت . با اون همه زیبایی و خواستگار دو تا شوهر خر نصیبش شده بود ولی من یکی که می شدم سومی دیگه باید در مانش می کردم و بهش می فهموندم که همه خر نیستند . طاقت نداشتم . لبامو گذاشتم رو سینه هاش که هنوز طعم خر رو نداشت . کف دستمو که گذاشتم روی کسش خیسی اون تا یک وجب زیر کسش رسیده بود . خر با التماس نگاهمون می کرد . فهمیده بود که گیر رقیب گردن کلفتی افتاده . شانس آوردیم که خر خر بود وگرنه شاید با چند تا جفتک زدن معشوقه شو از چنگ من در می آورد . ترانه رو گذاشتم رو صدای کم . خواهرمو بردم سمت چشمه . خودش یه آبی به کسش و صورتش زد و اومد  روچمن کنار جوی آب دراز کشید . بی احساس به آسمون آبی بالا سرش نگاه کرد و گفت من حاضرم هر کاری دوست داری انجام بده . من گناه کردم ولی تو غیرت داری داری  دامن خواهرت رو لکه دار می کنی ؟/؟ -گلندام این خواست توست . دیگه تحریک حرفای احساسی خواهرم نشدم . کیر که بلند شد و هوس اومد اگه خواهرت هم اهلشه باید بکنیش . من نکنم غریبه ها می کنن . کس گلندام که آب سرد چشمه بهش خورده بود کمی سرد بود . کف دستمو گذاشتم روش . در جا خیس کرد و دوباره گرم افتاد . خورشید طلایی , مزرعه طلایی گندم را سراسر پر نور و طلایی کرده بود . انگار این زمین در این وقت شده معدن طلا . و من همچنان کس گلندام رو در چنگ خودم داشتم . هنوز داشت گریه می کرد . سینه هاشو با دستام فشارش می دادم . رفتم روش قرار گرفتم . قبل از این که کیرمو بکنم توی کسش صورتمو گذاشتم رو صورتش لباشو بوسیدم . -گلندام دوستت دارم . من همیشه عاشقت بودم . -می بینم -حالا هم می بینی هم حسش می کنی . هنوز خوب خوب ندیدی . می تونی در این صحرا و کوه  و زیر آبی آسمون جیغ بکشی .. من و تو دیگه تحصیل کرده های این روستا هستیم . -آره داداش متمدن من -حق داری متلک بگی چون من مثل آبجی خودم نیستم که برم طرف کیر خر . -بی ادب . نذاشتم بیشتر حرف بزنه لبارو گذاشتم رو لباش . قلبم به شدت می تپید . قلب گلندام هم همین طور . دو تایی مون هیجان داشتیم . می دونستم که تا حدودی هم داره ناز می کنه . دلش می خواد . مجبور بود این کارا رو بکنه تا خیط نشه .می رفتم تا  برای دومین بار کس بکنم . البته دفعه قبل کس یک زن بیوه پنجاه ساله  ساکن روستای بغلی رو گاییده بودم . ولی این بار فرق می کرد . دل هر دو مون به شدت می تپید . سر کیر من روی کس گلندام سر می خورد . کیرم با یه فشار در ابتدای کس خواهر جونم مستقر شده بود . رفت رفت .. رفت توی کسش و به تمام حرف ها و حدیث ها خاتمه داد . . هیجان و لذت رو در وجود گلندام حس می کردم .. . لبامو از رولبای گلندام بر داشتم تا ببینم چی میگه . دستاشو دور کمر من حلقه زده بود . چقدر همه چیز شاعرانه بود . خورشید زیبا می رفت تا غروب کنه . مزعه خیلی زیبا به نظر می رسید . خر در خماری مونده بود . -نهههههه داداش داداش .. -آره آره گلندام . ببین اینجا بهشت من و توست . من و تو . دوستت دارم . عاشقتم . کس تنگ خواهرمو نتونسته بودم خوب دید بزنم ولی کون تپل و اون سینه هاشو . سر شونه های پرش چه زیبا و هوس انگیز بود . ابروهای کشیده . بینی قلمی صورت تو پر و موهای سیاه بلندش که حالا با نسیم غروب افشون می شد و وقتی روی صورتشو می پوشوند دوست داشتم  لبامو می ذاشتم رو اون تار موها و با صورتشو دو تایی با هم می بوسیدم . کیر شهباز کس گلندامو می شکافت . می دونستم خواهرم به همین نیاز داره .. -چی میگی گلندام ولت کنم ؟/؟ -حالا که که منو اسیر کیرت کردی ؟/؟ حالا ولم کنی ؟/؟ دراز بکش بیام روت . .. -فقط بپا منو با خر اشتباه نگیری . -داداش فعلا که تو ما رو خر کردی گاییدی -خواهش می کنم گلندام تو خانومی . تاج سر مایی . کیرمو گذاشت توی دهنش . بعد از چند دقیقه ساک زدن حس کردم که دارم خالی می کنم . اون خیلی حشری شده بود .. فهمیدم  که نیاز داره به این که آبمو بخوره . امونش ندادم خودمو سبک کردم . آبمو ول کردم تا بره سمت  دهنش . توی دهنش خالی شد .. حالا راحت می شد گلندامو تا ار ضا شدنش گایید . اومد رو کیر شل شده من نشست ولی با چند حرکتی که روی کیر من انجام داد دوباره سفتش کرد . کونش رو به آسمون بود و سرش رو به زمین . کسشو گذاشت رو سر کیرم . من به آسمون و صورت زیباش نگاه می کردم و اون به من . -به سرعت خودشو روی من می گردوند .  هوسمو سریع بر گردونده بود . ساکت شده بود و فقط چشاشو باز و بسته می کرد و آروم ناله می کرد .. فقط اینو می گفت چقدر همه جا قشنگه . چقدر طبیعت زیباست ! -بگو بگو بگو گلندام . بگو که چقدر داداشت و کار داداشت قشنگه . بگو .. -نههههههه نههههههه با من چیکار کردی . با گلندامت چیکار کردی .. وووووییییی ووووووییییی جیغ و داد های اون اونجا رو به لرزه در آورده بود . ساکت شد و افتاد رو من . کیرم رو به هوا به طرف کسش با چند جهش آبشو خالی کرد . . گلندام بعد از سکس سرشو گذاشت رو سینه من . نوازشش کردم . بهش گفتم که دوستش دارم عاشقشم . می پرستمش . می دونست و می دونستم که یک برادر هیچوقت این جوری عاشق خواهرش نمیشه و تمام این حرفا از روی هوسه . ولی در اون فضای آرام بخشی که بعد از ظهر جاشو می داد به غروب می شد تمام دروغارو باور کرد . این همون چیزی بود که قلب ما می خواست تا بتونیم تمنای تنمونو حسش کنیم  برای سکس های بعد .. خواهرم منو ترسونده بود..تا آخر دو بار توی کسش خیس کرده بودم . بهم گفت اگه پریود نشه و عادت ماهانه اش خیلی به عقب بیفته بر می گرده خونه . ممکنه بار دار شده باشه . ولی اگه پریود شه قرص ضد بار داری می خوره و از شوهرش هم تقاضای طلاق می کنه ..هر چند اون وقتا مثل حالا نبود که طلاق مد شده باشه و زنای مطلقه هم  خودشونو با زندگی مجردی وفق بدن . دوست نداشتم خواهرم بار دار شه . هر چند بچه اش مال من می شد و اونو می تونست بندازه گردن شوهرش . دلم می خواست پیش من بمونه . با هم حال کنیم . لحظه های خوشمونو در مزرعه تکرار کنیم . من حتی به خاطر گلندام دیگه با گلی مثل سابق حرفی نبودم . هم خودم تمایل نداشتم و هم این که گلندام حسادت می کرد .. یه روز گلندام منو کشید کنار . گفت داداش ناراحت نشو ..دلم هری ریخت پایین . حتما می خواد بره . اشکم داشت در میومد . -چیه خواهرم . نگو تنهام میذاری -شهباز . داداشم گلم . می خوام زحمتتو زیاد کنم . میری برام چند بسته قرض ضد بار داری و نوار بهداشتی می گیری میاری .. کسم حالا قرمز قرمزه . یه هفته ای رو پشت خط باش و همین دور و برا حرکت کن . هر وقت چراغ سبز شد میگم بهت که از خط ردشی -اطاعت جناب سروان !... پایان ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر