ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

انتقام میسترس 19

این  بار حس کردم که یه لذت و آرامش فوق العاده ای نصیبم شده از این که کیر بهروز وارد کسم شده . نمی تونستم حس و حالت خودمو بیان کنم . فقط می دونستم   اگه بخوام ار گاسم شم باید تلاش زیادی بکنم . وبه این راحتی نمی تونم کارو تموم کنم ولی  حس کردم که بهزاد خوش تیپ تر از روزهای دیگه شده .آرامش خاصی رو در چهره اون می دیدم . با این حال دستمو گذاشتم زیر موهای سرش و به شدت اونو به طرف بالا کشیدم . ریشه های محکمی داشت .  نمی دونم چرا  این حس به سرم افتاده بود که به خشونت باهاش رفتار کنم . . اصلا دوست نداشتم حرکات اضافی انجام بدم ولی برای این که بهش نشون بدم قدرت دست کیه و این جا این منم که همه کاره ام به شدت موهای سرشو می کشیدم و در حالی که کونمو رو کیرش حرکت داده و بالا و پایین می کردم با کف دستام از چپ و راست بر گونه های بهزاد سیلی می زدم .  با این که کمی متاثر هم می شدم ولی لذت هم می بردم . لبامو محکم به هم فشارشون داده جفت کرده بودم تا صدایی ازش در نیاد ولی چشامو بسته بودم و دیگه میسترس بازی رو کنار گذاشته بودم .  در عوض بهزاد دستاشو گذاشته بود دور کمر من و خودشو از پایین به طرف بالا به ته کوس من می کوبوند . دیگه توان حرکت و ادامه اونو از من گرفته بود . من به خاطر سیاست و شایدم اون به خاطر ترسش  ازمون صدایی بلند نمی شد . ولی کیر سفت و داغ و شقش نشون می داد که با چه لذتی در حال گاییدن منه . چقدر دلم می خواست با دستاش نوازشم کنه و در حالتی نرم منو بکنه . خیلی هوس داشتم . ولی هدفم بالاتر از این ها بود این که بتونم با استفاده از آدمایی مثل بهزاد و تیمور به باند اصلی تر قاچاقچیان نفوذ کنم . ولی قاچاق همون قارچه . چون یکی رو که بتراشی یکی دیگه از بغل می زنه بیرون . تمومی نداره . با این حال آدم پیش وجدان خودش راحته که تا می تونه برای سالم سازی جامعه تلاش کرده . چقدر دلم می خواست  بهزاد با یک کوبندگی بیشتری کسمو بکوبونه و آتیشم کنه ولی حس می کردم که  در این حالت و از این زاویه احتمالش کمه . دستامو از زیر گذاشتم دور کمر بهزاد با یه حرکت برگردون خودم رفتم زیر و اونو  حالیش کردم که باید بیاد رو من . دیگه بی خیال این کس کلک بازیها شده بودم . ولی با حرکات لب و دهن و اشاره چشم حالیش کردم که درسته زیر کیر تو و خوابیده قرار دارم ولی بازم تو زیر دست منی . یه لحظه نگام به نگاهش افتاد . نگاه یک عاشق هوسبازو داشت . شایدم اشتباه می کردم . من که جز بلا چیزی بر سرش نیاورده بودم و تا می تونستم حالشو گرفته بودم . دیگه دلیلی نداشت که ازم خوشش بیاد و بخواد مهربانانه به من نگاه کنه. حس کردم که باید این از نقشه هاش باشه که ازم انتقام بگیره . چون اونو چند بار خیط کرده بودم و شکستش داده بودم . حواسمو باید جفت می کردم . ولی حالا  اون خیلی مهربون شده بود . یا این که من این طور حس می  کردم . لباشو گذاشته بود رو سینه هام . می خواست کاری کنه که همزمان با اون کیرش هم در نیاد ولی این جوری گردنش درد می گرفت . نوک سینه هامو که میذاشت توی دهنش کسم می خواست از جاش در آد . سینه ها مو ول کرد و  صورتشو گذاشت رو صورتم تا کیرش با کسم بیشتر تنظیم شه و این جوری بتونه راحت تر منوبکنه . لباشو گذاشته بود رو صورتم . . چند بار خواست اونا رو به لبام نزدیک کنه . ظاهرا هراس داشت . منم عکس العمل خاصی برای تمایل به این کار نشون ندادم . بالاخره این جرات رو به خودش داد که لبا شو بذاره رو لبام چقدر دلم می خواست باهاش همراهی می کردم . از بوسه گرمش لذت می بردم ولی خیلی خونسرد و بی تحرک گذاشتم هر کاری که دوست داره انجام بده . این جوری تا حدودی کیف می کردم و از طرفی هم می خواستم نشون بدم که بی خیالم . -جااااااااااان چه حالی می داد . با چشایی بسته در عالم هوس سیر کردن . می خواستم به بهزاد بگم به کارش ادامه بده ولی روم نمی شد . هر چند اون به کار خودش وارد بود و راحت ادامه می داد . .. قسمت کس من و دور و برش و جفت پاهام دیگه نتونست بی تفاوت بمونه . اونا رو به دو طرف تکون می دادم و با یه حرکات غیر عادی کسمو می گردوندم . بهزاد خیلی معرکه بود . می دونست که چه جوری تغییر حالت بده تا منو به ار ضا شدن نزدیک کنه . لباشو از رو لبام بر داشت سرشو جلو تر از سر من قرار داد و حودشو رو به بالا طوری می کشید که به وقت گاییده شدن من قسمت بالای کیر و زیر شکمش با فشار و اصطکاک بیشتری کسمو آتیش بده و رو به بالا حرکت کنه .. . خیلی به خودم فشار آوردم که نفهمه هوسی بی نهایت دارم .  ولی می دونستم همه اینا رو می دونه و اگرم نمی دونست یه لحظه با پنجه هام طوری پهلو هاشو به چنگ خودم در آوردم که یک آن به خودش پیچید ولی چون حس کرده بود که  نزدیک ار ضا شدنمه  به حرکاتش ادامه داد . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

3 نظرات:

ایرانی گفت...

با سلام خدمت خوانندگان و نظر ند هندگان عزیز داستانهای امشبو چند ساعتی زود تر گذاشتم . امیدوارم که همگی خوب و خوش و خرم و خندان باشید ....ایرانی

ناشناس گفت...

سلام خوبه اما امیدوارم در قسمتهای بعدی عوض بشه و گیر قاچاقچیا بیفته جالبتر میشه اما بعد چندماه دوباره بتونه زور بگه اینطوری داستان داره کسل کننده میشه

ایرانی گفت...

با سلام خدمت آشنای گل و عزیز .. اصولا داستانهای میسترس اسلیوی اگه فقط بخوان همین روال اسلیو بازی رو داشته باشندخسته کننده میشه که خوشبختانه من در این داستانها از این شیوه استفاده نمی کنم و چاشنی های دیگه ای کنار این سگ و قلاده بازی میذارم . قبل از این که خسته کننده بشه سعی می کنم کلک داستان رو بکنم . اصولا داستانهای هارد یا متمایل به هارد اگه طولانی شن خسته کننده میشن مگر این که یه سس اروتیک بهش بزنی . این که گیر قاچاقچیا بیفته و بعد از چند ماه بخواد برگرده بعد از چند ماهش که سهله چند روزش هم حوصله آدمو سر می بره .. یه جریانی رو در ذهنم دارم که تلافی اون به چند ساعت هم نمی کشه چه برسه به چند ماه . خلاصه داستانهای خیلی خیلی بهتر و قشنگتری از این میسترس بازیها هست که اونا رو هم نباید فراموش کنم . داستان کوبنده و پر احساس و سکسی عاطفی هرجایی و.....خیلی داستانهای دیگه .. ممنونم از تماست . با احترام : ایرانی

 

ابزار وبمستر