ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 14

منیره واسه این که شور وحال خودشو نشون بده چاره ای نداشت جز این که هرطوری شده یه حرکتی به خودش بده . گاهی دستاشو میذاشت پشت سر کمال واونو بیشتر به کوسش فشار می داد و گاهی هم دستشو دور کیر جمال حلقه می زد و ساک زدن خودشو تنظیم می کرد . جمال داغ شده بود . هربار که می خواست تو دهن منیره خالی کنه انگاری حیفش میومد و با خودش می گفت باشه در حرکت بعدی . دوست داشت از هر حالتی نهایت کیف ولذتو ببره . چند بار که اینکاروکرد دید اگه بخواد به این حرکتش ادامه بده ممکنه ازمیزان خروجی هاش کم شه دریکی از این حرکات که حسابی داغ کرده بود خودشو ول کرد و دهن منیره رو آب پاشی کرد . -جوووووووون منیره جون چقدر حال میده . کیرم سبک شد چه قلقلک خوشیه .. منیره آب کیر جمال رو تمام و کمال خورد . پسر ملاشریف کیرشو که از دهن زن همسایه بیرون کشید حالا اون می تونست خیلی راحت هوسشو نشون بده . دلش می خواست هرچه زودتر این کیر ها رو بفرسته تو سوراخای کون و کوسش . دیگه نمی تونست و نمی خواست بیشتر از این هم خودشو هم اونا رو علاف کنه ولی ناسلامتی شده بود مربی وباید یه خودی پیش کوکب خانوم نشون می داد تا همیشه هواشو داشته باشه . آخه مادربچه بود زن آخوند بود همسایه شون بود ودست وبالشم باز ومی تونست مردای زیاد دیگه ای هم واسش جورکنه . اگرم مشکلی براش پیش میومد می تونست اونو کمک کنه و نذاره که بیفته تو هچل .. -پسرای کیردرست وکاردرست .! وقت سکس تا می تونین از آلات و اندام سکسی صحبت کنین حرف دل وهوس خودتونو بیان کنین .حالا که نفری یه بارخودتونو خالی کردین با ایستادگی بیشتری باید درپی ارضاکردن طرف باشین . خیلی ازکارایی روکه دروقت عادی حالشو ندارین ویا بدتون میاد موقع سکس باهیجانی که دارین بدتون نمیاد یاباید این باورو درخودتون به وجود بیارین که چندشتون نمیشه  تا از سکستون نهایت لذت روببرین . همین جوری که ایمان شما بهتون میگه نباید خودخواه باشین در سکس هم همین وضعیت بر قراره شما فقط به خودتون و لذت خودتون فکر نکنین . همون احساسی رو که شما دارین طرفتون هم داره حتی شاید بیشتر .. شما خودتون بچه های مومن وبا تقوایی هستید در یه خونواده مذهبی و با ایمان تربیت شدین . پدرتون یه روحانی عظیم الشانه ومادرتون هم یه خانوم مومن و محجبه هست پس باید این چیزارو بیشتر بدونین .. حالا زمونه طوری شده که یه سری پرده یا پرده های شرم الکی بین خانواده ها و فرزندان وجود داره که باید این پرده ها رو از بین بردوپاره کرد تا همه چی آسون ترشه . منیره یه پهلوکرد . کبری کاملا محو سخنان منیره شده بود . از این که زن همسایه داره این قدر برای بچه های اون فک می زنه خیلی راضی بود و احساس شرمندگی می کرد . پیش خودش می گفت هرطوری شده باید برای این زن تنها یه کاری بکنم . من هرشب دارم زیر کیر شوهرم حال می کنم و بدون ماساژکیر ملا شریف خوابم نمی بره اون وقت این منیره جون باید این همه سختی بکشه اون دنیا من باید جواب پس بدم . نه نه همه چی رو میشه تحمل کرد ولی آتش جهنمو هرگز . ازاون طرف منیره طوری یه پهلوکرده بود که کوسش روبروی دهن کمال قرار داشت و کونش به طرف جمال قمبل شده بود . داداش بزرگه که داشت به کوس لیسی خودش ادامه می داد جمال به کون درشت وبرجسته منیره زل زده بود وهمین جوری ایستاده بود -اوووووووففففف کمال داری استاد میشی چقدر با هوس و اشتیاق داری کوس و چوچوله هامو میک می زنی . انگار داری لذیذ ترین غذای مورد علاقه اتو می خوری ووووووووی وووووییییی  دیگه نزدیکه نزدیکه که به اون لحظه نهایی برسیم . جمال تو چرا بیکار شدی بیا یه کاری بکن . سوراخ کونمو حسابی تمیز و معطرش کردم . قاچ کونمو از وسط بازشون کن . زبونتو بکش رو سوراخ کون و لیسش بزن . هوسمو بیشترش کن . حال بده . از داداشت یاد بگیر . جااااااااان ببین چه جوری خیسی کوسمو می خوره .. نگو بدت میاد -اوخ منیره جون من واسه کون تپلت دارم هلاک میشم . داداش کوچیکتره به کون زن حشری چنگ انداخت وطوری کون و کپل منیره رو میک می زد و بادستاش بهش حال می داد که زنه رو دیگه ازخود بی خود کرده بود . جمال یه چند دقیقه ای روبا کون حال کرد وبعد زبونشو رودرز وسط کون درشت منیره می کشید . ازپایین به بالا و از بالا به پایین -پسر تو عین کار کشته های حرفه ای رفتار می کنی . شوهر خدا بیامرزم با کلی تجربه تردستی تو رو نداشت استعدادت خیلی قویه . یه شبه داری ره صد ساله رومیری . اینو که گفت جمال شیر شد و دیگه نوک زبونشوکشید روسوراخ کون منیره . کمال هم واسه این که از قافله عقب نمونه و از مربی خودش صد آفرین بگیره با یه تنش وعطش خاصی به میک زدن کوس ادامه می داد . زن سست و بیحس شده بود .. دلش نمیومد به اون دو تا جوون بگه که دست نگه داشته باشن واز اون طرف کبری هم با شور وهیجان خاصی به این صحنه ها نگاه می کرد . باخودش می گفت یعنی پسرام این قدر نیاز داشتند و من نسبت به اونا بی توجه بودم ؟/؟ دستش داشت می رفت طرف کوسش  . آخه حشری شده بود . با کف دست مخالف زد یکی پشت اون دستی که اونو می خواست بذاره لای شورت وکوسش . کوکب ! آتیش جهنمو واسه خودت نخر تحمل داشته باش . حاجی از سفر بر می گرده و دوباره از کیرش مستفیض میشی . منیره حالا فقط کیر می خواست . اما عاشق هیجان بود  . دوست داشت برشته برشته اش کنن و بعد اونو بخورن . -یه دستشو از طرف جلو به طرف کیر کمال و دست دیگه شو از پشت به کیر جمال رسوند . -حسابی تیز و چاق وچله و آماده رزمه . از اون رزمهایی که فقط برد داره . باخت توش نیست . قبل از این که کیرتونو فروکنین تو کوس من یه نرمش و حرکات تکمیلی هیجانی دیگه هم بکنیم بد نیست می خوام ببینم درساتو نو تا چه حد یاد گرفتین .. می خوام یه حرکات آزاد انجام بدیم بعدش میریم سروقت گاییدن . شما می گایید من گاییده میشم ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

20 نظرات:

دلفین گفت...

دادش گلم عالی دار پیش میره همینجوری ادامه بده ولی دو جا تو این داستان به جای اسم کبری کوکب گفتی دوست دارم

ناشناس گفت...

ایرانی جون هرروز بهترازدیروز.فردین

ایرانی گفت...

دلفین خوب و فردین نازنینم سپاسگزارم . خوب شد گفتی دلفین جان . فکر کنم یه داستان دیگه داشتم می نوشتم اونجا کوکب داشت قاطی کردم ..شاد باشید ..ایرانی

دلفین گفت...

داداش گلم سلام یه چیزی مخوام بهت بگم که دیگه از شر من خلاص بشی یک اینکه دوستای کمال و جمال هم تو این داستان جا بدی که میرن پیش منیره که منیره میگه من بدون اجازه مادرتون بادوستای شما سکس نمیکنم وبعد طی اتفاقاتی که میوفته کبری اجازه میده دوم اینکه یه چادر عربی از این یه سر هاهست که فقط صورتشون معلومه برای منیره در نظر بگیر برای جلسه و مهمونی های خانوادگی که کبری میگه زیرش چیزی نپوشه

دلفین گفت...

در ادامه دادش گلم اصلا هرچی ترفند داری برای این داستان به کار ببر اخه من چیکار کنم از اینجور داستان ها خیلی خوشم میاد دیگه تا پایان این داستان اذیتت نمیکنم میدونم از دستم خیلی عصبانی هستی که نمیزارم رو داستان تمرکز کنی چیکار کنم دست خودم نیست دوست دارم دادش گلم از دستم ناراحت نشو.دلفین

ایرانی گفت...

سلام به داداش دلفین گل و خوبم .. اینم یه پیشنهاد خوبی بود که دادی ولی بعد از این که سکس اول با جمال و کمال تموم شد یه بیست سی قسمتی رو دور و بر آخوندا و پاسدارا می پلکم و اگه یه جایی دوباره نقش اصلی به پسرا رسید شاید از این مورد هم استفاده می کنم چون یه اگرهایی داره البته در این فاصله یه نیم نگاهی به این دوپسردارم . من قصد داشتم یه حس مالکیت نسبت به منیره در این پسرا به وجود بیارم طوری که حتی از سکس منیره با بقیه خبر دار نشن وکبری خلوتی و به دور از چشم پسرا برای منیره قدم برداره .چون توجیهش برای پسراش این بود که من دارم برای شما وجلوگیری از فساد قدم بر می دارم وورود دوستای جمال وکمال این توجیه رو نقض می کنه . درهرحال فعلا باید از دور و بر این دونفر رها شم و مردای رنگارنگ رو بیارم روکار ..اما در مورد چادر سر کردن و زیرش چیزی نپوشیدن ..من قصد داشتم کبری را در مهمونی خونوادگی و جلسات زنونه بدون مرد شرکت بدم و اون اگه بخواد زیر چادرش پیش زنا چیزی نپوشه فلسفه شو متوجه نمیشم . مگر این که به عنوان یک نیروی اضافه بخواد بیاد تو مهمونی خانوادگی که همه شون متاهلن ومخلوطن و زنا یه اتاق ومردا یه اتاق دیگه . البته تا به اونجا ها برسم میشه هشت ده دوازده قسمت دیگه وشایدم بیشتر . اول باید یکی دو تا دست گرمی با این آخوند و پاسدار داشته باشه هردست گرمی و سکس با مقدمه خودش دو قسمت می بره ..در هرحال همه اینا یادت باشه که اگه منم یه وقتی تو ذهنم نموند و یادم رفت که یاد داشت کنم چند وقت درمیون یاد آوری کنی .الان این کوکب تولدی دیگررا با این کبری همش قاطی می کنم . دلفین بزرگوار شر چیه بابا شما خیر و رحمت هستید ویک دوست وهمراه خوب . شبت خوش ..ایرانی

ایرانی گفت...

دلفین عزیزم تو هرچی بگی و بنویسی من ناراحت نمیشم که هیچ خوشحالم میشم .فقط تنها ناراحتی من این می تونه باشه که بعضی وقتا یک جای کار بدون آن که دلیل منطقی و موجهی بیارم به خاطر شلوغی از دستم در بره و شما فکر کنین که من نسبت به شما بی توجهی کردم وگرنه من هرگز به خودم اجازه نمیدم دوستانی رو که دوستشون دارم و تا این وقت شب فقط به خاطر عشق به اوناست که بیدارم رنجیده خاطر کنم . من حتی واسه اونایی که به من احترام نمیذارن ارزش قائلم چه برسه به دوستان خوش قلب و صاف و ساده و بی ریایی چون تو دلفین خوب من . باور کن دوست دارم این داستان یا هر داستان دیگه ای رو طولانی تر بنویسم ولی خب کار و زندگی نمیذاره و دوستان خوب دیگه هم که شرمنده ام می کنن و نظر میدن سلیقه های گوناگون دارند و در هر حال همه شون دوست داشتنی هستید و تو که جای خود داری و در هر حال جزو یاران وفا دار انگشت شمار من هستی ..دوباره یاد غیبت مرتضی و متین و جاوید گل افتادم .معلوم نیست کجا غیبشون زده .اینا تقریبا همزمان با ندای عشق غیبشون زده و مرتضی هم کمی زود تر . امیدوارم تو و همه دوستان هر جا که هستید سالم و تندرست و خوشحال باشید ..ایرانی

دلفین گفت...

دادش گلم باقسمت اول صحبتت موافقم در باره کمال و جمال گفتی اما در باره منیره وچادرش این بود که کبری به منیره میگه چادر بزاره ولی منیره میگه هوا گرمه من با این همه لباس باز چادر بزارم که کبری میگه تو جلسات مذهبی که داریم و مهمونیهای خانوادگی که میریم برا سیاستت خوبه که اون حرفو میزنه راستی دادش گلم حالا تو جلسه های کبری مرد که نیس اما تو مهمونیای خانوادگی اخوند و پاسدار هم باشه منیره ادمای جدیدی پیدا میکنه برای سکس دوست دارم دادشی

جيبر گفت...

باحال بود تشكر

ایرانی گفت...

دلفین گلم سعی می کنم طوری بنویسم که اون جوری که میخوای بشه در بیاد چون نظراتت جالب بوده ..در هر حال امیدوارم چه در یاد داشت و چه در یاد آوری دچار تنبلی عملی و ذهنی نشم . من فقط هفته ای یک ساعت به این داستان می پردازم و از راهنماییهای تو نهایت تشکر رو دارم ..ایرانی

ایرانی گفت...

متشکرم جیبر گل و خوبم ! روزت خوش ..ایرانی

دلفین گفت...

راستی دادشم بعضی از این پاسدارها یا اخوندا رو جوری بنویس تا با دیدین منیره سریع سست نشن منظورم اینکه اول بهش زیاد گیر بدن تهدیش کن از اینجور حرفا که خودت میدونی ولی اخر منیره با کمک کبری کار خودشو میکنه

ایرانی گفت...

چشم دلفین جان ! من معمولا یه قسمت از داستانهایی رو که شبش می خوام منتشر کنم روز قبلش می نویسم یعنی به هر داستانی بسته به تعداد انتشارش سهمیه میدم ودر هر حال تو همیشه همراهمی و با یاد آوریت کمکم می کنی و از این بابت خوشحالم ..درمورد طرز نوشتن داستانها مثلا امروز باید یه قسمت از هرجایی به جای راز نگاه یه قسمت از تولدی دوباره و فقط یک مرد و یک داستان تک قسمتی رو می نوشتم که تا این لحظه فقط تولدی دوباره رو نوشتم ..خودمو ملزم می کنم که جایگزین ها رو بنویسم تا با خیال راحت قبلی ها رو منتشر کنم همین الان از این که از نوشتن سه تا مخصوصا تک قسمتی عقب موندم و ادیت امشبو هم انجام ندادم یه جوریم به خاطر همینه که اگه دو سه قسمت از یه داستانو آماده داشته باشم به خاطر عقب موندن در همچین روزهایی منتشرش نمی کنم تا نوبتش برسه .. برای همینه که در طول هفته ذهن همین جوری مشغوله تا نوبت به داستانی که باید نوشته شه برسه و در طول این مدت که من باید با داستانهام زندگی کنم انگاری وارد محیطهای گوناگونی میشم که گاه این محیطها رو هم تاثیر میذارن . این جور حس گرفتن یه خورده مشکله . همه اینا رو گفتم که اگه یه موقع یه چیزی از دستم در رفت شرمنده تو دلفین دوست داشتنی ام نشم . هرچی به ذهنت می رسه بگو . می دونم نکات مفیدش زیاده . من معمولا اون یکساعتی رو که به نوشتن داستان به دادم برس شیطان اختصاص میدم روز شنبه هست .مگر این که اون قدر سریع پیش برم که یکی دوروز زودتر بنویسم .فعلا به جایی از داستان رسیدم که منیره داره اولین سکسشو با آخوند انجام میده . البته در مقدمه این سکس حاشیه زیاد وارد نکردم البته کبری کمک کرد و حاشیه های بیشترو گذاشتم برای قسمتها ی بعدی . درهرحال تکیه کلامهای خاصی هم به کار بردم . انتشار این قسمت میشه برای یک ماه دیگه ..دلفین جان شاد و پیروز باشی ..ایرانی

دلفین گفت...

دادش گلم حیلی دوست دارم دیگه مزاحمت نمیشم تا تمرکز بیشتری روی داستان های زیبات داشته باشی راستی جریان مامان زبل چی شد خیلی منتظر هستم ببینم کی این داستان زیبا شروع میشه فقط دادشی سن مامان رو اندازه منیره کن مرسی دوست دارم داداش گلم

ایرانی گفت...

سلام به دلفین نازنینم .داستان مامان زبل رو یکی دو قسمتشو نوشتم . سن مامانه تقریبا همون سن منیره هست و 46 یا 47..این داستان رو قصد دارم به جای داستان پرواز هوس در روزهای جمعه یا همون شبای جمعه منتشرش کنم . داستان پرواز هوس در قسمت پانزدهم تموم میشه بااین حساب ماجراهای مامان زبل یه چیزی حدود یک ماه دیگه شروع میشه . پرواز هوس هم یه داستان سکس با مامانه که این قسمتای آخرشو هم حتما بخون که یه خورده حاشیه و شاخ و بال و حتی تشریح سکس اونو هم زیاد کردم . شاد و سر بلند باشی دلفین جان !..ایرانی

دلفین گفت...

چشم دادش گلم خودت میدونی که من همه داستانهاتو میخونم مرسی شادتر از شاد باشی.

hero گفت...

very gooooooooooooooooooooooooood.

ایرانی گفت...

ممنونم هرو جان . نیمه شبت خوش ..ایرانی

hero گفت...

like

ایرانی گفت...

درود بر تو هروی دوست داشتنی و با محبت ...ایرانی

 

ابزار وبمستر