ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 35

وقتی که مطمئن شدیم از خون و این جور دردسر ها خبری نیست فضای حمومو تمیز کرده و ترجیح دادیم که ادامه رو بریم روی تخت . هنوز باورم نمی شد که دختری آرزو رو گرفته باشم . این رازی بود بین من و اون . رازی که اگه شخص سومی اونو می فهمید لو می رفت . روحیه گرفته بودم . کوس دختر مورد علاقه که حالا کرده بودمش . زن مورد علاقه خودمو گرفتم زیر زبون و دهنم و دوست داشتم یه حالی به اون بدم که تا به حال به کسی نداده باشم . یه حالی که حقش بود . همه جاشو می لیسیدم . رون پا زانو ها انگشتای دست و پاشو میذاشتم توی دهنم و یکی یکی اونا رو لیس می زدم و میکشون می زدم .-آریاااااااا اوووووووففففففف نهههههههه بکن بکن یه خیلی به من حال بده و بعدا بکن تو کوسسسسسم . چی می شد اگه تو شوهرم بودی همیشه و هر وقت که دوست داشتم از این حالا به من می دادی . از این چینی بی خایه هیچ بخاری بلند نمیشه . دوستت دارم آریا عاشقتم . هرکاری دوست داری بکن -آهو تو آرزوی من بودی و هستی . حتی اون وقتا به خودم اجازه نمی دادم یه چشمه از این کیرمو نشون بدم تا این ور زندگی رو ببینی و این طور از بوم من پر نکشی -آههههه کاش که نشون می دادی کاش نشون می دادی تا امروز من حسرتشو نکشم -نه نمی ذارم این چینی کوس کش و دیوث سر منو کلاه بذاره و زندگی تو رو سیاه کنه . دوستت دارم آهو دوستت دارم عاشقتم -بگو بگو بازم بگو آریا -دوستت دارم دیوونتم . بغلش کرده این بار لباشو با لبای خودم جفت کردم و کیر داغ پر التهابمو فرو کردم تو کوس تشنه اش می دونستم این کیر دوای همه درد ها و محرومیتهاییست که کشیده . واسه همین تا می تونستم ضربه رو به ته کوسش می زدم و در برگشت کلفتی کیرمو فشارش می دادم به لبه های کوسش تا با زیاد کردن اصطکاک لذت اونو خیلی بیشترش کنم  -.از هوس زیاد و از اونجایی که نمی تونست فریاد بزنه لبامو گاز می گرفت و اونو میک می زد و منم مانع کارش نمی شدم . میذاشتم هر کاری که دوست داره و هرجوری که میخواد باهام حال کنه . خوشم میومد که لبامو گاز بزنه و خونشو بمکه . واز طرفی از اونجایی که می دونستم در محفل سکس خانوادگی و به ویژه در حمله اول گرگها امونش نمی دن می خواستم کاری کنم که متوجه شه این کیری که زیرش خوابیده سلطان کیر هاست و هیچکدوم از اون کیرا و صاحباش یارای برابری با من و کیر منو ندارن .. خیسی کوس آهو خانوم تمومی نداشت . حواسم به این بود که اثری از خون نبینم . فقط لبام خونین بود ولی خب این یه واقعیتی بودکه آدمو به تته پته نمینداخت .. آهو دستاشو محکم به پهلوهای من فرو کرده بود . لبای زخمی امو از رو لباش ورداشتم . فریاد های گوش خراش ولی دلنشینشو شروع کرده بود . واااااایییییی آریاااا بزززززن کوسسسسسم کوسسسسسسم داره آب میشششششه .. اوخ نمی دونم چی بگم .. نمی دونم .. تازه اولین باره که تو زندگیم داره این حالت بهم دست میده خواهش می کنم .. آریااااا ولم نکن . .دوستت دارم بکن .. فریاد اون سالنو به لرزه در آورده بود ... طوری که پری جون و آرمان خان  روهم به این سو کشونده بود . مادربزرگ به هیجان اومده بود و دستشو گذاشته بود لای شورتش و با خودش ور می رفت -آریا بکن کوسمو بکن همش مال تو .. -یواش زیر گوشش گفتم حواست باشه بازرسا اینجان یه وقتی سوتی ندی . -اونم یواش زیر گوشم گفت سوتی نمیدم ولی کوس که می تونم بدم .. از این حاضر جوابیش خوشم اومد . دوباره بوسیدمش و این بار شدیدتر اونو مورد حملات کیر کلفتم قرار دادم . چشاش دیگه باز نمی شد . دست و پاش دیگه قدرت حرکت نداشت . ناخنای بلندش رو فرو کرده بود تو گوشت تنم حتی صدای شکستن یکیشون رو هم شنیدم سرشو مدام به طرف چپ و راست حرکت می داد تا یه لحظه از حرکت ایستاد . دستاش شل شد و دیگه سرشم تکونی نداد . لبامو از رو لباش ورداشتم . ولی چشاش هنوز بسته بود . قبل از این که کسی بخواد دخالتی کنه چند تا ضربه دیگه به کوس آهو خوشگله ام وارد کرده درحالی که جفت سینه هاشو محکم فشار می گرفتم و می دیدم که به خاطر عشق به من درد رو تحمل می کنه آب کیرمو روونه کوسش کردم -جوووووووون آهوووووو بالاخره ریختم تو کوسسسسس .. ریختم تو کوسسسش .. دستشو گذاشت پشت سرم و اونو به طرف سرخودش نزدیک کرد اولش فکر کردم می خواد منو ببوسه ولی دیدم آروم زیر گوش من میگه آریا جون اگه بچه دار هم شم دوست دارم پدرش تو باشی .. من قرص نمی خورم .. -بچه ها در گوشی چی میگین بلند تر بگین ما هم بشنویم . اینجا نامحرم نداریم  -پری جون چیز خاصی نمیگیم . این آهو جون ما یه خورده خجالتیه .. روش نمیشه بعضی چیزارو پیش همه بگه داشت می گفت نگران نباشم قرص می خوره بار دار نمیشه . کارمون تموم شده بود و منم پروانه ورود به جلسه آهو رو امضا کردم . پری جون بهم گفت آریا جون خیلی این امتحان طول کشید . مگه شاگرد تنبلی داشتی -اوخ پری جون اون از اون شاگردای قویه . خواستم ازش خیلی چیزا یاد بگیرم واسه همینم دوست نداشتم به این سادگیها دست از سرش ور دارم . پدر بزرگ هم داشت واسه ما کف می زد . -یادت باشه آریا جون تا چند دست باهام تخته نزدی حق نداری اینجا رو ول کنی .-مادربزرگ راستی به شوهرم مجوز دادی ؟/؟ -راستش اونو باید امتحان نگرفته رفوزه اش می کردم ولی به خاطر این که چینی ها بفهمن که ما ایرونیها چقدر از خود گذشته و مهمون نوازیم سخت نگرفتم و با همون چنگ اول که رومن انداخت منم یه مجوز به این جناب چینگ چونگ چانگ دادم ... راستش من یه سفارش هم به این مامان بزرگ کرده بودم که سخت نگیره و من دوست دارم که این چینی بی پدر و مادر ببینه که جلوی چشاش چه جوری زنش به گاییدن میره در حالی که خودش خایه نداره که کس دیگه ای رو بگاد . ولی من چه طور می تونستم شاهد گاییده شدن آهو توسط افراد دیگه ای باشم ؟/؟.. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

14 نظرات:

ناشناس گفت...

ایرانی جونواقعا محشرکردی دستت دردنکنه .فردین

دلفین گفت...

مرسی از این داستان زیبات دادش گلم

جيبر گفت...

خسته نباشي زيبا بود وفكر كنم زيبا ترم بشه_جيبر

ایرانی گفت...

با تشکر از فردین خان و دلفین نازنین ! راستی فردین عزیز اون داستانی رو که در مورد زن داداش سکسی و برادر شوهر جوون می گفتی من در یک قسمت و به عنوان تبسم داغ نوشتم که حدود شش ساعت دیگه منتشرش می کنم فکر کنم در سه نوبت حداقل ده ساعتی کشید که اونو بنویسم .. داستانی فوق العاده طولانیه به نسبت داستانهای تیکه ای که هر شب منتشر می کنم شاید چهار ده برابر همین داستانی بشه که این بالاست . در هر حال شاید اونجوری که می خواستی نشده باشه . حتی می تونستم اونو در چهار ده قسمت منتشرش کنم ولی بنا به دلایلی که شاید بعدا گفتم (بگم ) ترجیح دادم که یک قسمتی باشه . تازه اون جوری که خودم دوست داشتم پویا از آب در نیومد یا قسمتهای سکسش می تونست مهیج تر باشه ولی خستگی یا طولانی شدن داستان و این که دلم بود پیش نیمه کاره هایی که باید در طول هفته می نوشتم رو کیفیت کار من اثر گذاشت . الان حداقل یک ساعت می کشه که اونو ادیت و باز خونی کنم . درمورد خواهر زنه اشاره ای نکردم ضرورتی ندیدم . مطالب زیادی رو از طرف خودم اضافه کردم و سعی کردم یه حالت رویایی تری بهش بدم با همه اینها به نسبت اونچه که می خواستی و اونچه که خودم می خواستم در بیاد به خودم نمره بیشتر از 15 نمیدم . فردین جان پس امشبو یادت نره ..شاد باشی

ایرانی گفت...

سپاسگزارم دلفین گرامی . پاینده باشی ..ایرانی

ایرانی گفت...

جیبر جان متشکرم از حسن نظرت . موفق و موید باشی ..ایرانی

ارباب " کازه-کاگه" گفت...

خیلی جیگر بود! ای ول.
لطفا آبو تابشو زیاد کن تعداد کاراکترای سکس که زیاد میشه فازش میره بالا!
مرسی منتظریم!

ارباب " کازه-کاگه" گفت...

ایرانی جان چطور میتونم چنتا ایده بهت بدم؟
زندگی چندتا از دوستام به شکل باور نکردنی سکسیه! (سکس مادر و خواهر و...!)
یعنی چندتا خاطره برات تعریف کنمو شما زحمت نوشتنشو بکشی. کجا برات بنویسم؟

ایرانی گفت...

ارباب کازه کاگه گل و نازنینم خیلی ممنون از این که به فکر من و این مجموعه هستی و با استفاده از ماجراهای واقعی میخوای روح تازه ای در این داستانها بدمی . در هر حال من که از همه پیشنهادات داغ دوستان استقبال می کنم ولی اشکال کار در اینه که تا یه مدت شاید نتونم داستانهای دنباله دار جدیدی رو شروع کنم . این داستانهای زیبا و مهیجی رو که ماجراش تو ذهنته می تونی خیلی خلاصه در همین نظرات بگی یا اگه خیلی طولانیه به ایمیل امیر بفرستی اون برام می فرسته . اگه می شد اینا رو به صورت کوتاه و یک قسمتی درش آورد در جا شروع می کردم یا می نوشتم . دو سه روز پیش یه داستان با یه سبک و ایده تازه یا سوژه تازه ای به ذهنم رسید که از بد شانسی یا خوش شانسی اونم طولانی در میاد . اگه داستانهات رو میشه یک قسمتی نوشت و مربوط به چند تا خانواده هست می تونی یکی یکی بگی و هرکدومو که نوشتم بعدی رو بهم بگی . در هر حال داستانهای نیمه کاره ای رو که غیر اختیارم باشه و زود تر از بقیه قصد شروعشو دارم و تا اونا رو ننوشتم در موردسایردنباله دارهای در خواستی اقدامی نمی کنم یکی نقابه که یکی از دوستان که اسمش خاطرم نیست چند ماه پیش ازم خواست و یکی هم ورود ممنوع و دبیرستان دخترانه که فکر کنم عباس عزیز ازم خواسته بود و خیلی هم بد قول شدم .وامیدوارم تو و سایر عزیزان به بزرگواری خودتون بنده رو ببخشین که همه شما برام دوست داشتنی و عزیزین .پس ارباب جون در هر صورت منتظر سوژه هاب داغ داغ تو هستم ..ایرانی

ایرانی گفت...

حتما ارباب جان ! کاراکتر های سکس رو هم زیاد می کنم . هنوز به محفل دوم نرسیدیم . قبل از اون هم یه جریانات دیگه ای رو راه اندازی می کنم . موفق و موید باشی ..ایرانی

ارباب " کازه-کاگه" گفت...

مرسی. خیلی گلی

ایرانی گفت...

من خودم خاری بیش نیستم ولی دوستان گلی مثل تو دارم ..ایرانی

ارباب " کازه-کاگه" گفت...

قربون دادا.
تو خودت اربابی

ایرانی گفت...

سرور مایی ارباب جون . همیشه خندان باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر