ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 90


دست کوروشو که دیگه مثل سابق خجالتی نبود تو دستای خودم گرفتم . حس کردم کسم خیس شده . دوباره هوسهای خوابیده داشت بیدار می شد . باید یک جوری این هوس خفته رو خفه اش می کردم تا کوروش من در مورد من خیال بد نکنه . من تازه به دستش آورده بودم و حتی به قیمت زندگیم حاضر نبودم که از دستش بدم . دوست داشتم   اهنگ غریبه هلن رو از موبایل گوش کنم ولی نمی خواستم تو جه بقیه آدمارو جلب کنم .--وقتی حاجی حسن ماشینمو به من بر گردوند تعجب کردم گفتم خدایا این کدوم آدم خیریه که همچه کاری رو در حق من کرده .؟/؟ از یه طرف زندگی دوباره عاطفه و از طرفی بر گشت وسیله کارم . همون موقع بود که نامه اتو خوندم . داشتم دیوونه می شدم . ساعتها داشتم خودمو لعن و نفرین می کردم . کارم شده بود گریه . تمام داستانو برای مادر و خواهرم تعریف کردم . دیگه همه می دونستن که این تو بودی که به اذن خدا سبب شدی که عاطفه زندگی دوباره ای پیدا کنه یکی دوروز بعدش با عذرخواهی بقیه بر گشتم سر کار . باورم نمی شد که تو این اعترافاتو کرده باشی ؟/؟ مگه یک آدم چقدر می تونه از خودش مایه بذاره ؟/؟ چقدر می تونه عذاب بکشه ؟/؟ بیشتر از صد دفعه نامه اتو خوندم . خیلی قشنگ نوشته بودی . دل سنگو آب می کردی . وقتی که فکرشو می کردم که با چه شوق و ذوقی واسه دیدن عاطفه اومده بودی و من با اون سر افکندگی و خفت ردت کردم از خودم بیزار می شدم واین نفرت از خودم وقتی بیشتر می شد که تو یک کلمه در مورد کمکت چیزی نگفتی . تو خیلی خوبی فرشته .خیلی پاکی .. -نه من خیلی آلوده ام .. دستشو گذاشت روی لبام . -ساکت فرشته !ساکت ! مهم اینه که تو حالا نسبت به من چه رفتاری رو پیش بگیری . زندگی فراز و نشیب داره . نمیشه آدمارو شناخت . کی می گفت همسر من به من خیانت می کنه ؟/؟ مهم اینه که تو حالا فقط مال من باشی . برای من باشی . ومن توی چشات می خونم که نسبت به من وفاداری  . دوستم داری . وقتی که من پیشت نبودم از همه چیز خودت گذشتی . حالا که پیشتم می دونم که احساست نسبت به من عوض نمیشه . حالا دیگه من خجالت از بقیه عشاق حاضر در شب کوهستانو کنار گذاشته سرمو گذاشتم روسینه کوروش و به ستاره ها نگاه می کردم . -میدونی عزیزم ؟/؟ این شبا دوست داشتم که فقط یکی فقط یکی از این ستاره ها مال من باشه . ستاره بختی که خوشبختی منو تضمین کنه . اما حالا تمام ستاره های خوشبختی مال منه . توی چشمای تو یه آسمون ستاره هس . تو برام یه دنیا امید آوردی  . -فرشته من قول میدی که همیشه این جوری دو ستم داشته باشی ؟/؟ آخه منم دل شکسته ام . -آره عزیزم کاری می کنم که همه غمهای گذشته از یادت بره -وای فرشته جون منم مثل تو موبایلمو روی بیصدا تنظیمش کردم -بیخیالش عشق من صداشودر نیارفردا یه جوری چاخان کن پس فردا باهم بر می گردیم -تو خیال داری فردا رو هم اینجا باشیم ؟/؟ -مگه از با من بودن بدت میاد ؟/؟ -آخه جواب بقیه رو چی بدیم ؟/؟ -بهت یاد میدم واسه کارت هم غصه نخور . ناسلامتی یک سوم اون تشکیلات مال منه . داداشام پیش من حرف بزن نیستن . اگه تا به حال پیششون سکوت کردم به خاطر این بود که از اولش قرار بود ناشناخته بمونم تا بهتر بتونم کارمندارو بشناسم . هر چی حقوق تو زیاد شه به نفع منم هست . عشق تو تمام سدها رو شکسته . حالا دیگه فقط مرگ می تونه منو از تو جدا کنه . با تمام وجودم دوستت دارم .عاشقتم دیوونتم . کنیزتم . نیمساعتی رو سربه سینه اش و در سکوت گذروندم . هوس بوسیدنشو داشتم . با هوسای دیگه در حال مبارزه بودم . مبارزه ای با نفس به اصطلاح جهاد اکبر . خیلی برام سخت بود . باید زودتر با کوروش ازدواج می کردم تا این طلسمو بشکنم . ازش خواستم که بلند شیم بریم و اونم گوش به فرمان من از جاش بلند شد .  خواب به چشای هیچکدوممون راه نیفتاده بود . هردومون فکر می کردیم که معجزه شده . من نمیدونم چرا اونایی که عاشق همن و همدیگه رو دوست دارن به  راحتی حاضر میشن که از هم جداشن . مگه عشق حلال مشکلات نیست ؟/؟ ساعت از سه نیمه شب هم گذشته بود . هوا خیلی سرد شده بود من کلی بلوز تنم بود و کوروش بیچاره در همان هوای سرد پا به پای من نشسته بود و غیرتش اجازه نمی داد که از سرما بناله . خیلی بی رحمی کرده بودم که این قدر اونو بیرون نگه داشته بودم . بخاری برقی رو روشن کردم . حالا در همین لحظات توی تهرون باید کولر روشن می کردم . رختخواب کوروشوپهن کرده و دوتا پتو هم بهش دادم  .می خواستم یه خورده حشریش کنم. بااین که این چند شبو با بلوز می رفتم زیر پتو وبخار ی برقی رو هم روشن می کردم ولی تر جیح دادم با لباس زیر بخوابم . خودمو نیمه لخت کرده ودر حالیکه  نگاهم به کوروش بود گفتم اعتراضی که نداری ؟/؟ من عادت دارم شبا را حت بخوابم  .نمی تونم زیاد بپوشم ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی .

2 نظرات:

 

ابزار وبمستر