ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لوتی سایت و abr135-شانزده

من باید به ده نفر در آن واحد کون بدم تا یک رکورد بزنم . تا اسمم در کتاب رکورد های گینس ثبت بشه . دلفین گفت ابر خان الان با گارسن میشه 8 نفر دو تا دیگه رو از کجا گیر بیاریم ؟/؟ . یالله رد کن بیاد . من می دونم کم کمش دویست هزار دلاری به جیب می زنی . -اگه منو بگایی بهت پول میدم .- شاهرگمو بزنی همچین کاری نمی کنم . به همین هشت نفر کون میدی و رکورد هم نمی زنی . شایدم با همین 8 تا رکورد زدی . دلفین دوربین فیلمبر داری رو در دست گرفت و مشغول شد . از این هشت نفر سه چهار نفرشون مجبور  بودند دور و بر ابر بگردند و کار های اضافی انجام بدند . یه سیاهپوست که اسمش بود آلبرت رو زمین دراز کشید و ابر رفت رو کیرش نشست و خیلی راحت کیر آلبرت رفت تو کون ابر و یه سفید پوست که اسمش بود جفری و کیرش یه خورده نازک تر از کیر آلبرت بود از گوشه و کناره های سوراخ کون ابر کیرشو فرو کرد تو کونش . -آخخخخخخ درد داره ولی خیلی شیرینه و حال میده و لذت داره . اگه بدونی دلفین جان چقدر خوشمزه هست . -نوش جونت ابر 135 . گوارای وجودت -دلفینن جون خوب فیلمبر داری کنی چون می خوام اینو بدم سایت لوتی و ازش استفاده جهانی بکنم . -قول دادی که به سایت امیر سکسی هم بدی . به همه جا میدم به همه دنیا میدم . به شرطی که اون نامردی که من در حق ایرانی کردم شما نکنین . یعنی به منبع و تهیه کننده باید اشاره بشه . دلفین می تونم ازت خواهش بکنم  به ایرونی زنگ بزنی که ببینم می تونه یه اسم خوب واسه این فیلم بذاره یا نه . دو هزار دلار میدم . دلفین در جا زنگ زد به ایرانی .. -دلفین به خاطر تو باشه . دو تا اسم خلاصه شده دارم . قوی ترین کون .. بهترین کون . واسه این که عنوان فیلم طولانی نشه می تونه بگه قوی ترین و بهترین کون . یا بهترین و قوی ترین کون . ابر 135 طوری هیجان زده شده بود که قول سه هزار دلار را به دلفین داد . یکی داشت پاهای ابر را می بوسید و یکی هم به شکم و یکی به کمرش دست می کشید و در همین حال که ابر 135 در حال حرف زدن با دلفین بود یه نفر دیگه کیرشو فرو کرد تو دهن ابر 135 ... ابر با همون صدای خفه قبل از این که کاملا زبونش بسته شه گفت جووووووون تکمیل شدم . در همین لحظه یه کیر دیگه هم در کنار کیر اول رفت تو دهن ابر 135 . حالا دو تا کیر تو دهن ابر 135 بود و دو تا هم تو کونش . دو نفر دیگه که بیکار بودند اومدند طرفش و ابر با هر یک از دستاش چسبید به یکی از کیر ها . چقدر صحنه مهیج و بی نظیری بود . کیر ها با شدت هر چه تمام تر می رفتند تو سوراخ کون گشاد ابر 135 و هر پنج دقیقه در میون دو نفر تو کونش آب خالی می کردند . یک منظره جالب و بسیار زیبایی درست شده بود . ابر کون برفی شده بود . در شیشه ای باز شد ه بود و دو نفر دیگه یه پولی گذاشتند تو جیب مدیر هتل و اومدن جلو تا با این بچه کونی حال کنن . چشای خمار ابر 135 نشون می داد که در اوج لذت و هوسه و این لحظات رو با هیچی عوض نمی کنه . خواهر و مادر و زن و مادر زن ابر هیجان زده شده بودند . عمه هم که کلی انتقاد داشت از این که جمعیت خارجی دارن برادر زاده شو تشویقش می کنن دچار نوعی غرور شده بود . مژگان فریاد زد این جوری که تو کون ابر خان آب خالی می کنن چیزی هم به ما می ماسه ؟/؟ در همین لحظه موبایل بچه کونی که تو جیب دلفین بود زنگ خورد .-بفرمایید -شما ؟/؟ -من لوتی ایکس هستم یکی از مدیران . ابر کوش ؟/؟.. گوشی رو بگیره عوضی . -این الان زیر ده تا کیره نمی تونه گوشی رو بگیره ... کار به جایی رسیده بود که  گی ها کیر سوم را هم می خواستند تو دهن ابر فرو کنند . دلفین با دست به اونا اشاره زد که واسه چند دقیقه هم که شده کیرشونو از دهن اون بخت بر گشته بکشن بیرون .  دهن ابر آزاد شد ولی جفت کیر تو کونش بود . -بفرمایید آقای رئیس -رئیس و زهر مار . رئیس و مرض . تو آبروی ما رو بردی . این چه کاری بود که تو کردی . این همه زحمت کشیدی به حمایت ما و جناب پرنس و پرنسس از سایت امیر بدون اشاره به منبع و نام نویسنده داستان گذاشتی و ما به وجود شیطانی تو افتخار کردیم واسه چی فیلمهای سکسی رو دادی به سایت امیر سکسی ؟/؟ -آخه اونا نوشتن بر گرفته از سایت لوتی . مثل ما نامردی و بیشرمی و بی قانونی نکردند . مثل ما پست نبودند . مثل ما ارث پدر طلبکار نبودند . مثل ما نبودند که کون گشاد باشن و ادعاشون هم بشه -خفه شو این قدر از اینا دفاع نکن . آخه قبل از این که ما تو سایتمون بذاریم اونا پیشدستی کردن و گذاشتن . خواننده های ما که اونجا سرک کشیده بودند اومدن سایت ما و دیدن که اصلا در وبلاگ لوتی از این خبرا نیست . اونا خیلی سریع عمل کردند . آبروی ما رفت . همه جا مشهور به مردانگی شدند و ما هم به شل کاری متهم شدیم . -جبران می کنم رئیس . جبران می کنم . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

10 نظرات:

ABBAS گفت...

بابا ایرانی عزیز دیگه شورش رو در آوردی تا میایم ببینیم یه تک قسمتی از یه داستان گذاشتی یا یا داستان جالب مثه تولدی دوباره رو ادامش دادی اسم داستان یک مرد که تو سه هفته چهل قسمت و این داستان لوتی سایت که تو یه هفته 15 فسمتش رو گذاشتی دیگه سایت به معنی شده سعی کن رو روال قدیم برگردی ممنون

دلفین گفت...

دادشم خیتی باحال بود ولی یه جا ابروی منو بردی داداشم خط هشتم یه بار دیگه بخون می دونم اشتباه املایی بود

دلفین گفت...

دادش گلم میتونی یه صحنه سکس توخونه مامان ابر بزاری که شهلا و عمه مهرانه و مامان ابر باشن که عمه به مامان ابر میگه تو که عربی قشنگ میرقصی حالا لخت مادرزاد برای دلفین عربی برقص داداشم دوست دارم حالت یه سکس فانتزی بگیره مثلا در حین سکس با هم حرف بزنن یامثلا عمه بگه این چندروزی که دلفین اینجاست باید لخت مادرزاد بگردی یا مثلا هر وقط یا هرجا تو خونه حتی موقع تلفن زدن دلفین میتونه تو رو بکنه البته به شهلا هم یه سری حرفا بزنه که دادش گلم خودت میدونی چی بنویسی دوست دارم

ایرانی گفت...

سلام داداش عباس ! خسته نباشی . داستان فقط یک مرد داستانی است که اگر در بطنش بروید فنی ترین و پرمحتوا ترین داستان در حال حاضر این مجموعه است که شاید از نظر لطافت سکسی در در رده سوم چهارم قرار داشته باشد ولی در مجموع حاوی اطلاعات و طنز های اجتماعی و بین المللی هم می باشد فقط این داستان را جمله به جمله که نه , کلمه به کلمه که نه , حرف به حرف که نه , نقطه به نقطه در کنار نکته به نکته باید خواند و اگر در خواندنش عجله شود بسیاری از مطالبش هضم نمی گردد و یک داستان فوق العاده بین المللی ست که اگر فرصتش را داشتم مثل شام و ناهار و صبحانه سه وعده ایش می کردم . اما داستان لوتی سایت را که من علتش را گفته ام برای چیست و بر خلاف شما خیلی ها دوستش دارند اما من به خاطر این که اسم لوتی و ابر 135 تا چندین شبانه روز جلب توجه نماید اقدام به چنین کاری کرده ام و نوعی امر تحمیلی بر خودم می باشد که از کار های دیگر افتاده ام و تا اواسط هفته آینده کلکش را می کنم . هرچند ظرافتهای مخصوص به خودش را دارد . ضمنا این داستانها روزی یک بار منتشر می شوند . شاد و خندان باشی عباس عزیز ..ایرانی

ایرانی گفت...

دلفین گلم روز خوش . من این اشتباه رو اصلاح کردم و اون چیزی رو که حق ابر 135 بوده به خودش دادم . در مورد داستان هم اگه اجازه میدی جریان هتل آخرین صحنه ای باشه که ماجراهای داستان درش اتفاق میفته چون به نظر من لپ و شیره داستان تا همین حد وجود داره و بهتره همفکری و وحدت خودمونو بذاریم رو داستانهای دیگه .هرچند میشه قسمتی از پیشنهاد جالبت رو هم در همین هتل یعنی آخرین صحنه های اجرایی انجام بدیم درمورد رقص عربی و... فقط یادم باشه یه مورد که گفته بودی ملوک باید به دستور عمه از ایرانی عذر بخواد رو آخر داستان بیارم . دلفین خوش فکر م خدانگهدار...ایرانی

دلفین گفت...

هر چی تو بگی داداشم گلم راستی داداشم یه داستان نوشته بودی به اسم گل مساوی که مامان سوارش پسرش بود یعنی پسره از مامانش حساب می بره یه داستان تو اون مایه هابنویس که مامانه جلوی پسرش با دوستای اون سکس می کنه که وقتی پسرش بهش حرف میزنه مامانه میگه تن و بدن خودمه دوست دارم تو خونم لخت بگردم دلم میخواد جلوی دوستات لخت باشم اصلا به دوستات بگو جلوی چشماشونو بگیرن از اینجور چیزا دیگه که خودت میدونی داداش گلم

ایرانی گفت...

اطاعت امر دلفین جون ! فقط این داستانها رو اگه بتونم یک قسمتی بنویسم خوبه چون فایل داستانهای دنباله دار (جدید)دیگه منو جواب کرده . متشکرم از همراهی همراه همیشگی و خوبم ..ایرانی

ABBAS گفت...

میدونم منم بعضی داستانا رو میزارم سر فزشت بخونم چون جالتره فقط اگه به بقیه داستانا هم برسی عالی میشه ممنون و خسته نباشی

ایرانی گفت...

چشم داداش عباس گلم ! می دونی که من چقدر تو و خواننده های خوب این سایتو دوست دارم و به همه احترام میذارم ولی به اونایی که همیشه یا بیشتر وقتا با منند بیشتر .وحتی به غیر از اون داستانهایی که اختیار وطرح اولیه خودمه مدتیه که داستان دنباله داری رو که به در خواست دوستان باشه شروع نکردم تا این که یه جایی واسه نقاب انتقام و خانوما ساکت یا همون دبیرستان دخترونه که این دومی به درخواست توست که از هرکدوم فعلا قسمت اولشو نوشتم باز شه . نقابو دقیقا یادم نمیاد کی خواسته . حالا بعضی داستانها سوژه اش گسترده تره و میشه راحت تر بازش کرد واسه همینه که من راحت تر می تونم اونا رو بنویسم مثلا داستان فقط یک مرد الان تو ذهنمه که کوروش مثلا از دست عربا فرار می کنه از مرز کردستان عراق بر می گرده به ایران و در ایران هم مدتی می مونه و ماجراهای مخصوص خودشو داره . خواهرش هست . چند تا از فامیلاش هستند . نخبگانی که دولت براش تعیین کردن هستند و بعد یه سفری به شرق آسیا داره و میره به اروپا ..حتی اگه شد یه سفری به آلاسکا هم داشته باشه بد نیست . ....ولی یه سری داستانها وقتی که فرصت نوشتنشو گیر میارم تازه باید بشینم فکر کنم که چی باید بنویسم هر چند دور نمای کلی اونا رو تو ذهنم دارم . عباس جان منتظر پیامهای بعدی تو هستم فراموشمون نکن ...ایرانی

دلفین گفت...

دادش گلم تک قسمتی بنویس

 

ابزار وبمستر