ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان تقسیم بر سه 38

از درون همه ویرون شده بودم . یه حس فریاد داشتم . خودمو تا اندازه ای به تخت فشار می دادم که اون نفهمه نمی دونم چرا اون نمی خواست سریع تر عمل کنه . قلب منم به شدت می زد و صدای قلب اونو هم می شنیدم . شده بود مثل اون حالتهایی که با معین داشتم . نمی تونستم بگم کدومش بیشتر هیجان داره . هرکدوم یه داغی و حرارت خاصی رو داشت . آخخخخخخ نوک انگشت مبین رسیده بود به سر سوراخ کوسم .. یواش یواش داشت باهاش بازی می کرد . هرچی بازی کردنش بیشتر می شد کوسم بیشتر خیس می کرد . با این که اشاره نوک انگشتش به مغز کوسم از یه تلنگر ساده هم ساده تر بود ولی همون یه اشاره کافی بود که خیس خیس کنم و اونم اصلا تو باغ نبود که من بیدارم . نرمک نرمک نوک انگشتشو بیشتر به چاک کوسم می مالید .. لبامو گاز می گرفتم و خیلی مراقب بودم که صدام در نیاد . لباشو گذاشت رو کونم . با چند تا بوسه آروم از اونجا اومد پایین تر و پشت پامو می بوسید ولی انگشتشو از رو سوراخ کون و درزش ور نداشته بود . آخ مبین مبین .. هوس کیر دارم . دادم داره در میاد .. اگرم اون ولم می کرد و می رفت باید یه چیزی روکه کلفت باشه فرو می کردم تو کوسم تا یه جوری آتیش خودمو بخوابونم . این جوری نمی شد . یعنی میشه ؟/؟ میشه امشب من از کیر این پسرم هم بهره مند شم ؟/؟  مبین مبین مامانتو آتیش نزن من دیگه تحمل ندارم . اوخ نه این انگار می خواست منو از هوس زیاد زجر کش کنه . اگه یه خورده دیگه همین جوری ادامه بده شاید این بار تابو رو از طرف خودم بشکنم . به دست و پاش بیفتم . نه نه نباید این کارو بکنم . باید سیاست خودمو حفظ کنم . چرا آخه اون منو این قدر در تشنگی و خماری نگه میداره . نمی تونم نمی تونم آخه اون انگشت شستشو گذاشته بود رو بالای کونم و ابتدای چاک و انتهای کمر و انگشت وسطی خودشو آروم آروم و بند به بند وارد کوسم می کرد . اول حدود یه بندشو کرد تو کوسم . همونو فرو می کرد و درش می آورد احتمالا می خواست عکس العمل منو ببینه . ببینه که آیا تکون می خورم یا نه . درهر حال هرچی پیشرفته تر کار می کرد تشنگی و التهاب منم زیاد تر می شد . کاری هم که از دستم بر نمیومد . فقط منتظر بودم ببینم کار بعدیش چیه . اگه ولم می کرد و می رفت دق می کردم .. یعنی اون هیچی حالیش نیست که این همه کوس مامانش خیسی پخش می کنه و اون نمی فهمه که مادرش بیداره و داره لذت می بره ؟/؟ نمی دونم بیچاره حتما نمی دونه که کوس و کون یه زن چیه . اون تازه بالغ شده و همش ور دل من بوده . یه بند انگشتو کرده بود دو انگشت . دریای هوس داخل کوسم به جوشش و جنبش در اومده بود و کارو به جایی رسونده بود که انگشتشو تا ته کرده بود تو کوسم . همه اینا از برکت این بود که بهش گفته بودم قرص خواب می خورم که تا ساعتها بیدار نشم . آخه چند بار معجزه شو دیده بود . یه ضرب تا لنگ ظهر می خوابیدم و با تکون دادن شونه هام و بار ها و بار ها صدا زدن بیدار می شدم . از وقتی که سکسو شروع کردم و هم بستری با معین گلمو قرص خواب نخورده  حس می کنم که خیلی راحت می تونم بخوابم . تا ته انگشتشو می کرد تو کوسم اول با سرعت کم بعد که دید من عکس العمل نشون نمیدم سرعتشو زیاد کرد . لبامو فقط گاز می گرفتم . خیلی هم مراقب بودم که اون متوجه نشه که بیدارم .انگشتشو فکر کردم که یه کیریه که رفته توی کوسم .طوری خوشم اومده بود که حس می کردم اگه دو سه دقیقه دیگه به همین کارش ادامه بده می تونه ار گاسمم کنه چوچوله و اون برآمدگی بالای اون و مغزی اون بر آمدگی همه رو باهاش ور می رفت .. آفرین آفرین مبین خوشم میاد دارم حال می کنم .. نهههههه نههههه نههههه چرا ولم کردی .. چرا انگشتتو کشیدی بیرون .. اون می ترسید . عزیز دلم این جوری که نمیشه . یه کاری کن که مامانت اوج بگیره . مامانت بره اون بالا بالاها . حالا که داداشت نیست بهتر از هر موقعی می تونی بیای پیش خودم تا بهت یاد بدم چیکار کنی .. با خودم و با درونم و از درونم حرف می زدم . اون یه خورده هم می دونست که داره چیکار می کنه . همچین ناشی هم نبود ولی من خیلی عجول بودم . منم اگه جای اون بودم باید همین ترسو از مامانم می داشتم . شایدم بدتر . اون که نمی دونست . اون که نمی دونه من چه هیجانی دارم . یه چیزی هست که دخترا و پسرا با این که اونو می دونن و حسش می کنن بازم یه هراس و فاصله خاصی با جنس مخالفشون حس می کنند که همون خیلی هاشونو از سکس و حال کردن با هم عقب میندازه . سکس علاوه بر عشق و نیاز و تمایل قلبی یه پررویی خاصی هم می خواد . اگه شرم و خجالت به نهایت برسه دیگه باید دور عشقبازی و حال کردن رو قلم گرفت .. مبین شورتشو کشیده بود پایین . چون وقتی یه چیز نرم و گوشتی رو روی کونم حس کردم دیگه متوجه شدم اون انگشتشو در آورده تا یه خورده با کیرش حال کنه . چقدر کیرش در عین شق و سفت بودن نرم و لطیف بود ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

6 نظرات:

ایرانی گفت...

آره داداش نازنین شب به خیر خسته نباشی .. ذیل داستان اتوبوس هوس 1 سه تا نظر هست برای اون خواننده بی تر بیت در داستان فقط یک مرد .. دمونو در خانوما ساکت و فانتومی در داستان عاشقتم میسترس که یک پیام جدید داده . ازت ممنونم . یه احتمال 50 درصدی هست که تا آخر هفته دو روز نباشم . ممکنه از فردا باشه ..یا از پس فردا ..در هر حال هر وقت بخوام برم میگم و داستان دو سه روزو با هم میذارم . موفق و موید باشی ...ایرانی

ایرانی گفت...

راستی علی آقای گلم امیر تا این لحظه هنوز داستانها رو واسم ایمیل نکرده به محض ارسال منتشر می کنم . در پنج شش روز آینده دوروز نیستم و اگه اون دوروز که نیستم برام بفرسته وقتی اومدم منتشر می کنم . ایام به کامت باد ..ایرانی

کیوان گفت...

با سلام خدمت ایرانی عزیز اگه میتونی و امکانش هست چندتا داستان کوتاه بذار این چند قسمتیها واقعا خسته کننده شدن.

ایرانی گفت...

حتما کیوان جان اگه فرصت کنم می نویسم . فرصت کردن به یک طرف و چی نوشتن یک طرف دیگه .. راستش دیگه سوژه هایی مثل مادر و خواهر و عمه و خاله و دایی و زن عمو و زن داداش و بسیجی و محجبه وسکس پارتی و برادر و خواهر و ....دیگه خیلی داره خسته کننده و تکراری میشه و هزاران هزار داستان در این مورد نوشته شده و من شاید باور نکنی بعضی وقتا که یه فرصتی گیر میارم فکر می کنم چه سوژه ای بنویسم که از این دایره یکنواخت شده ها بیام بیرون ونوعی خلاقیت درش وجود داشته باشه ولی چه کنم که این هزاران بار نوشته شده های یکنواخت بازم طرفدار داره وباید به در خواست ها اهمیت داد ..برای این که چند داستان کوتاه بذارم باید چند داستان کوتاه بنویسم وگرنه همین الان می تونم برم پنجاه تا داستان کپی کنم بنویسم بر گرفته از فلان سایت .. اما می تونی این داستانهای دنباله دار را به عنوان داستانهای کوتاه هم فرض کنی . چون هر قسمتش یه سوژه و یه سکس خاص داره .. از سکس های کلیشه ای کلاسیک مثل مادر و خواهر و داداش و عمه و خاله و برادر و..گرفته تا سکسهای مدرن با سوژه های جدید . بیشترداستانهای سکسی اون ارزش و قابلیت رو ندارند که بخواهیم به هسته و روند سرنوشت قهرمانان آن اهمیت بدیم . می تونی همه این داستانهای دنباله دار رو در هر قسمت یک داستان کوتاه فرض کنی . من هم اگه فرصتی پیدا کنم حتما در خدمت تو نازنین گل و همه دوستانم خواهم بود .در حال حاضر در آرشیو م فقط یک داستان کوتاه منتشرنشده دارم که برای دو روز دیگه در نظر گرفتم و دارم فکر می کنم اگه دو روز نباشم برای آخر هفته ای وقت نمی کنم چیزی بنویسم .. .سپاسگزارم از توجهی که به بهبود کیفیت امور و داستانها داری ...ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گل ! بوی سون عزیز در داستان زن نامرئی برام پیام گذاشته ..بوی سون جان چشم حتما ! این داستان هفته ای دو باردرروز های شنبه و سه شنبه منتشر میشه و قسمت بعدی اون هم تا چند ساعت دیگه آپ میشه که آره داداش نازنین زحمتشو می کشه و این روزا یه خورده درگیره و ممکنه در مواردی خاص انتشار اون در سایت لوتی به تاخیر بیفته . ممنونم از توجهی که به داستانها داری . شاد و تندرست باشی ...ایرانی

ایرانی گفت...

خوانندگان عزیزو دوستان خوبم در این دقایق من منتظر یه تلفن هستم که ممکنه دو روز از خدمت شما مرخص باشم یا بشم . درجا داستان چند روزو میذارم و میرم . اگه نظرات بی پاسخ موند بر می گردم و جواب میدم . موفق باشید ...ایرانی

 

ابزار وبمستر