روزا تند تند میگذشت به دانشگاه نزدیک تر میشدیم دیگه از بیکاریو علافی خسته بودم دوس داشتم زودتر دانشگاه شروع شه 10 روز مونده بود به دانشگاه با پدرام رفتیم اونجا ببینیم اوضاع از چه قراره هر 2تا رفتیم رشته معماره واحدامونم مث هم برداشتیم. محیط دانشگاه 360 درجه با دبیرستان فرق داشت همه جور آدم پیر جوون دختر پسر همه جوره بود.
-علی چه کس هایی بزنیم اینجا
-کس خل هنو نیومده فکر کردنی?
-نکنی میکننت
-چه ربطی داشت آخه
-نمیدونم والا..راسی امروز با سمیرا میرم کافی شاپ توام بیا
-باشه وقتش شد بزنگ.. فعلا من برم داداش خدافظ
-باشه داداش
رفتم خونه یکم چرت زدم تا غروب پدرام اومد دنبالم راه افتادیم به سمت قرارش
-پدرام سمیرا نمیگه این کیه همرا خودت هی میاریش؟
-نه بابا تازه تو کیرمی همه جا آویزونمی
-آویزون عمته لاشی
رسیدیم به اون کافی شاپ سمیرا طبقه بالا نشسته بود برامون یه دست تکون داد ما هم رفتیم بالا دور هم نشستیم سلام احوال پرسیو کردیم
سمیرا-علیرضا کجایی نیستی
پدرام-تو کون خر
-پدرام بی ادب نشما
سمیرا-خیر سرتون من اینجاما
پدرام-به من چه تو سوالت بد بود
سمیرا-پدرام خب حالا بی ادب نشو
-سمیرا با این چی جوری تا میکنی اخه؟خدا تو خلقتش مونده
سمیرا-علی ا ا ا این چه حرفیه?خیلیم ماهه عزیزم
قیافه پدرام اون لحظه دیدنی بود مثه خری که بش تیتاب بدی دقیقا همون
-چه کسشعرا
پدرام-خوب پش شدیا
-من؟برو عمو
سمیرا-بجا جروبحث یه چی سفارش بدین بخوریم گلومون خشک شد
پدرام رفت 3تا بستنی میوه ای سفارش داد پدرامو سمیرا همینجور با هم حرف میزدن که گوشیم زنگ خورد..
ادامه دارد ..نقل از سایت لوتی ... نویسنده : دوست گرامی : 2agh
-علی چه کس هایی بزنیم اینجا
-کس خل هنو نیومده فکر کردنی?
-نکنی میکننت
-چه ربطی داشت آخه
-نمیدونم والا..راسی امروز با سمیرا میرم کافی شاپ توام بیا
-باشه وقتش شد بزنگ.. فعلا من برم داداش خدافظ
-باشه داداش
رفتم خونه یکم چرت زدم تا غروب پدرام اومد دنبالم راه افتادیم به سمت قرارش
-پدرام سمیرا نمیگه این کیه همرا خودت هی میاریش؟
-نه بابا تازه تو کیرمی همه جا آویزونمی
-آویزون عمته لاشی
رسیدیم به اون کافی شاپ سمیرا طبقه بالا نشسته بود برامون یه دست تکون داد ما هم رفتیم بالا دور هم نشستیم سلام احوال پرسیو کردیم
سمیرا-علیرضا کجایی نیستی
پدرام-تو کون خر
-پدرام بی ادب نشما
سمیرا-خیر سرتون من اینجاما
پدرام-به من چه تو سوالت بد بود
سمیرا-پدرام خب حالا بی ادب نشو
-سمیرا با این چی جوری تا میکنی اخه؟خدا تو خلقتش مونده
سمیرا-علی ا ا ا این چه حرفیه?خیلیم ماهه عزیزم
قیافه پدرام اون لحظه دیدنی بود مثه خری که بش تیتاب بدی دقیقا همون
-چه کسشعرا
پدرام-خوب پش شدیا
-من؟برو عمو
سمیرا-بجا جروبحث یه چی سفارش بدین بخوریم گلومون خشک شد
پدرام رفت 3تا بستنی میوه ای سفارش داد پدرامو سمیرا همینجور با هم حرف میزدن که گوشیم زنگ خورد..
ادامه دارد ..نقل از سایت لوتی ... نویسنده : دوست گرامی : 2agh
15 نظرات:
2agh گفت...
سلام داداش؛راستش من یه داستانی نوشتم؛یعنی چند قسمتشو؛؛4ماه پیش تو لوتی گذاشتم اما الان که خواستم برم ادامه بدم پسوردمو گم کردم؛میشه با اسم خودم اینجا بذارم!?چجوری!?
پنجشنبه ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۸:۲۶:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)
ایرانی گفت...
سلام به دوست نازنین 2aghعزیز ! از این که ذوق نویسندگی داری و می نویسی خوشحالم . این داستانو اگه گی و همجنس بازی مردان و توهین مستقیم و با ذکر نام به مسئولین سیاسی نباشه با اجازه شما و مدیریت سایت و اشاره به این علت که چرا در سایت لوتی نتونستی ادامه بدی بررسی کرده و منتشر می کنم . البته بین ما و لوتی ها مشکل خاصی که وجود نداره هیچ دوستی و تفاهم بر قراره ولی چگونگی ارسال ..من که به خاطر مسائلی خاص ایمیلمو نذاشتم توی سایت ..ولی می تونی بفرستی به ایمیل امیر عزیز و اون بفرسته برای من ...amiratlas741@gmail.comبا تشکر از تو دوست خوبم و با آرزوی موفقیت برای تو ...ایرانی
پنجشنبه ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۲۶:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)
2agh گفت...
فدات داداش؛نه درباره ی همجنسبازی نیست؛سیاستم توش نیست؛من تا همون قسمتی نوشتم که تو لوتی گذاشتم؛؛نام داستان اونجا (فراموشی) هست؛؛میتونی از اونجا بگیری با اسم ali2agh بذاری تا ادامه رو بنویسم؛؛بعد اینکه درمورد اینکه اون داستان مال من هست یا نه شک نکن من اینباکس میلم رو پاک کردم و چون رمز ها تو لوتی به ایمیل فرستاده میشد الان دیگه رمزو ندارم؛؛برای اطمینانت میتونم رمز ایمیل خودم رو بت بدم (که ایمیل نویسنده اون داستانه) تا مطمئن شی من همونم؛ بازم قربونت
پنجشنبه ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۱۵:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)
ایرانی گفت...
2aghنازنین و گل من حرف شما رو باور دارم . اول برم یه سری به سایت لوتی بزنم و بعدش هم این که حداقل یک قسمت بعد رو می تونی برای امیر بفرستی و اونم برای من بفرسته و من پس از یک بررسی شروع کنم و خوشحال میشم که یک نویسنده با ذوق رو در کنارم می بینم . یک دوست داشتنی رو و این که من چون نمی دونستم باید ایمیلتو هم در نظرات درج کنم یا نه نظر شما رو کپی کردم به جای آدرس ایمیل کلمه خودم را نوشتم گفتم شاید اگه آدرستو اینجا بذارم مزاحم زیاد داشته باشی وگرنه اگه موردی نداره همونو هم قیدش کنم . پیروز و پاینده باشی ...ایرانی
پنجشنبه ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۲۱:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)
+۰۳:۳
ناشناس گفت...
باشه داداش؛پس اون چند قسمت توی لوتی رو بذار تو سایت با همون اسم فراموشی
اسم منم به عنوان نویسندش همین 2agh باشه؛؛هروقت داستان قرار گرفت؛منم شروع میکنم به نوشتن ادامش
فدات داداشم
جمعه ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۸:۲۸:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)
ایرانی گفت...
حتما این کارو انجام میدم . من اونو دیشب آماده اش کردم منتظرم آره داداش گل نظرات و پاسخ من به خوانندگان سایت لوتی رو که در ذیل متن درنده رو باید درید وبرای بار دوم اومده رو منتشر کنه بعد من این 4 قسمتو بذارم چون دوروزه غیبت داره و ومن همش از این داستان به اون داستان نظراتمو دوباره می نویسم و ممکنه از دستش در بره واونم معمولا نظرات آخرین داستانو کنترل می کنه و منم اگه بخوام برای بار سوم ودر قسمت چهارم داستان فراموشی پاسخهای خودمو سه باره بیارم خیلی شلوغ میشه ..درهر حال تا چند ساعت دیگه پس از این که پاسخهای من به خوانندگان لوتی منتشر شد و خیالم راحت شد این 4 تا رو منتشر می کنم . . در این چهار قسمت هم به اسم منبع و هم به نویسنده اشاره می کنم ولی از قسمت پنجم به بعد فقط اسم نویسنده رو می برم وبرای این که سایت لوتی و دوستان هم در جریان باشند و لوتی ها فکر نکنند که به اونا کم لطفی کردی کل مکاتبات خودمونو در ذیل قسمت چهارم میارم. هرچند اونا می تونن از پنجم به بعدشو از این ور بگیرن . اصلا ما این حرفا رو نداریم . مهم خوانندگان هستند . فقط کپی برداریش در سایت یه خورده حالت دورنگ رو در ترکیب با زمینه پیدا کرده ولی موردی نداره منتشرش می کنم .. امیدوارم این انگیزه ای باشه برای ادامه کارهای تو دوست با ذوق خودم و همین که خوانندگان از خوندن آثار زیبایت که خیلی خودمونی و روون نوشتی لذت ببرن . موفق باشی ...ایرانی
جمعه ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۳۴:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)
ناشناس گفت...
خیلی آقایی؛مطمئن باش داستانای خوبی رو مینویسم برا جبران لطفت
جمعه ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۴۳:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)
ناشناس گفت...
راستی داداش من قسمت بندیم تو لوتی 9تاست؛اما میگی 4تا؛یعنی هردو قسمتو با هم یکی میکنی?!
جمعه ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۴۸:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)
ایرانی گفت...
سلام به علی آقای گل ..خوب شد گفتی .. من فکر کردم همون چهار تای صفحه اوله و همون چهار تا رو کپی و کنترل و آماده کردم . بقیه صفحات رو فکر می کردم فقط نظراته حالا دیدم 9 تاست و همه شو میذارم . البته 5 تا دیگه رو هم باید کپی کنم . دوست گلم ممنونم ازت ..امیدوارم درکارت موفق باشی و این سایتها میدان دوستیهاست . درهر حال برای نوشتن باید تمرکز داشت و فرصت و امید وارم هر دو تاشو داشته باشی . می دونم تو یکی خوب منو درک می کنی که بیست تا داستانو با هم کنترل کردن چقدر تمرکز می خواد . بعد از ظهر میرم مهمونی و شب بر می گردم امشب در هر صورت حداقل چهار تا رو میذارم و بعد میرم دنبال 5 تای دیگه .. کار خاصی هم ندارم فقط یه کلاه بر سر الف ها یی که کلاه لازم دارن میذارم و منتشر می کنم . همیشه خندان باشی ...ایرانی
جمعه ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۳۴:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)
:۳۰)
ناشناس گفت...
اره داداشم؛میدونم چی میگی؛داستان نوشتن سخته؛مخصوصا تو این زمونه که همه مشکلات دارن؛خود من کنکور باید بدم سال دیگه؛اما خوب داستان نوشتنم دوست دارم؛و فرصتشم هست؛خوش بگذره داداش؛
جمعه ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۴۱:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)
ایرانی گفت...
علی آقای نازنین ..امیدوارم که موفق بشی و باشی . باید تلاش زیادی کنی تا در کنکور موفق شی . خواستن توانستن است و می دونم با اراده قویت حتما موفق میشی . درود بر تو ....ایرانی
جمعه ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۱۶:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)
ناشناس گفت...
اقایی ;).یه فیسبوکی یا ایدی چیزی نداری تا راحتتر در ارتباط باشیم?! راستی اسمتم نمیدونم داداش
جمعه ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۱۹:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)
ایرانی گفت...
سلام به علی آقای گل .. من اهل فیسبوک و چت و این چیزا نیستم همون ایرانی هم اسم مستعار منه .. کمی احتیاط می کنم درهر حال اگه مطلب خاصی هم بود خواستی من نظر رو منتشر نکنم به من بگو .. من همین الان تا قسمت 9 رو ردیف کردم و دارم میرم بیرون ..همه رو با هم امشب منتشر می کنم .داستان قشنگیه ..گرم و جوان پسنده ..کامروا باشی ...ایرانی
جمعه ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۰۷:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)
ناشناس گفت...
راستی داداش گل یه پیشنهاد داشتم برا اینکه ادامه داستانو راحت تر بت برسونم؛
میگم که من تو قسمت نظرات اخرین قسمتی که هر دفعه از داستانم منتشر شده قسمت جدید رو برات بفرستم؛توام دیگه اونجا منتشر نکن؛داستانو بگیرو بذار تو سایت
خوبه?
جمعه ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۴۶:۰۰ (GMT+۰۳:۳۰)
ایرانی گفت...
اتفاقا پیشنهاد خوبیه .. یه بار این کارو بکن ببینیم چه جوری میشه اتفاقا سرعت دریافت و انتشار بیشتر میشه . چون این روزا امیر خیلی درگیره ممکنه زود به دستم نرسه ..موردی نداره .همین روشی که گفتی خوبه البته سرعت نت اگه خوب باشه هر حجمی رو میشه جا داد ولی خب قلق کار دستت میاد دیگه . این آره داداش هم نمی دونم کجاست . در هر حال حد اکثر تا سه ساعت دیگه اون 9 قسمتو منتشر می کنم .. خوش و خرم و خندان باشی ...ایرانی
جمعه ۴ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۳۴:۰۰ (GMT+
سلام داداشم؛قربونت؛راستی میگم اگه الویت قرار گرفتن داستان بر اساس زمان گذاشتنشون بود بهتر نبود تا حروف الفبا?!
با سلام این پیامهای رد و بدل شده بین من و نویسنده این داستان بوده که از ذیل داستان آبی عشق 39 کپی کرده و اینجا هم آوردم . تا دوستان در جریان باشند . آخه این ستون نظران ما خراب شده و درست هم نمیشه و برای خوندن نظرات حتما باید زیر اون داستانو پیگیری کرد . امیدوارم از نوشته های زیبا ی دوست خوب و نازنین ما لذت ببرین . شب همگی خوش ...ایرانی
سلامی دوباره وچند باره به علی آقای نازنین .. اگه منظورت داستانهای سایته که همه اونا خود به خود بر مبنای زمان انتشار در همین سایت تنظیم میشن و علاوه بر اون به ترتیب حروف هم دسته بندی میشن که جستجو رو خیلی ساده می کنه و از هر دو ویژگی بر خورداره ..درمورد داستان فراموشی هم عین بقیه داستانها همین حالت وجود داره و فرقی نمی کنه .. 9 قسمت از شماره 1 تا 9 به ترتیب منتشر شده و هم در اولویت بر مبنای زمان قرار داره و هم در تنظیم حروفی ..و حالا اگه در جای دیگه در تاریخ خاصی منتشر شده با این جا ارتباط پیدا نمی کنه و اینجا تاریخ و زمان آپدیت خودشو یاد داشت می کنه .منتظر قسمتهای بعدی داستان هستم . البته عجله نکن درساتو خوب بخون . نویسندگی هم علاقه یا هنریه که هر چه بیشتر بخونی و بیشتر بنویسی بیشتر موفق میشی .. از انتقادات ناراحت نشو وبه اونا توجه کن چون اون قدر نقاط مثبت داری که با چند تا انتقاد نباید اعتماد به نفس خودتو از دست بدی بلکه باید از اونا در جهت سازندگی استفاده کنی و تشویقات هم باید به تو انگیزه بده که بهتر و بهتر بشی . می دونم که با اعتماد به نفس و قلم و احساس زیبایی که داری آن چنان که تا حالا موفق بودی و خیلی خودمونی و زیبا نوشتی و می نویسی از این هم موفق تر خواهی شد . استاد علی آقای عزیز روز و روز گارت خوش ...ایرانی
قربونت داداش گلم؛؛آخه من با گوشی میام گوشیم فقط حروف الفبا داستانارو نشون میده
بازم فدات
صبح به خیر علی آقا ..خسته نباشی . منتظر داستانهای قشنگت هستم . امروز تو بهتر از دیروز و فردای تو بهتر از امروز باد ...ایرانی
سلام داداشم ؛2قسمت دیگه هم نوشتم؛اما مشکل من تو رسوندن داستان به دستته؛؛از طریق نظرات چون سرعت نتم پایینه نشد.؛داداش اگه یه ایمیل یاهو بسازی کارم خیلی آسون میشه؛منم هروقت برات فرستادم میتونی بری داستانو بگیری؛چون من میلم یاهو هست میگم که یاهو بسازی عالیه؛
سلام به علی آقای گل و نازنین ..الان دو سال و یکی دو ماهه که فعالیت سایتی دارم و در مورد ایمیل کلا دست به عصا راه میرم ..موردی نداره می تونی داستانو به جی میل امیر بفرستی و اون می فرسته برای من . ارسال ایمیل (یا هو ) به جی میل همون سرعت ارسال ایمیل به ایمیل رو داره فرقی نمی کنه پس داستانها رو همون به جی میل امیر بفرست . چون من یه مقدار از نظر آی پی و این چیزا حساسم البته به همه دوستان گلم ایمان دارم ولی چه میشه کرد تا حالا صد ها مورد پیش اومده که دوست داشتم رابطه چتی و فیسبوکی و ایمیلی داشته باشم ولی جز با امیر با کسی ایمیلی کار نکردم .. حتی در عرض این یکی دو ماهه پنجاه شصت تا دعوت نامه فیسبوکی و ریکوست داشتم نمی دونم چرا . اونی که در فیسبوک فعاله این همه دعوتنامه نداره .اینا مشکوکه دیگه ..ولی هیشکدومشو کلیک نکردم و بهشون پاسخ ندادم و تا صور اسرافیل هم جواب نمیدم . در هر حال من و شما باید خیلی مراقب باشیم که در این فاصله امریکاییها و امریکایی پرستها کار دستمون ندن .. من از امیر هم می خوام که داستانو سریع برام بفرسته . در ضمن اگه جی میل بسازی بهتره یه زمانی می گفتند که یا هو خیلی مشکوکه و دست اندر کارانشون مثل خود سران امریکا یه مقدار قلقلکی هستند و رشوه می گیرن .. مواظب باش داداش یا هو خطر ناکه ولی خب اینا چیزاییه که قبلا می گفتند .. ممنونم از تلاش و همراهی و همکاری تو . شاد و پیروز باشی ...ایرانی
راستی علی جان اگه کامپیوتر هم در دسترس نداری و مثلا از ایمیل به جی میل در موبایل ارسال کند انجام میشه که من در این مورد اطلاعی ندارم چون با موبایل کار نکردم ..می تونی بری کافی نت و دو سه تا داستان رو با هم بفرستی برای امیر .. اونم می فرسته برای من حالا یکی دوروز دیر شه اشکالی نداره .. درود بر تو دوست زحمتکش من ...ایرانی
باشه پس سعی میکنم داستانو به جی میل امیر آقا بفرستم.....فدات
باشه پس سعی میکنم داستانو به جی میل امیر آقا بفرستم.....فدات
سلام دوباره داداش؛؛همین الان 2قسمت بعد رو برای جی میل امیر فرستادم؛؛زود تر بگیرو بذار
قربونت
دستت درد نکنه علی جان ..منم برای امیر عزیز جی میل فرستادم و گفتم که برام بفرسته .. منتها ممکنه دو ساعت دیگه بره سر وقت ایمیلش و ممکنه تا شب هم نره یه خورده درگیره ..در هر حال فعلا من آماده باش ترم به محض این که برام فرستاد سریعا منتشرش می کنم . خسته نباشی ....ایرانی
ارسال یک نظر