ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 95

دستامو دور کمر نورا جونم قلاب کرده اونو به خودم فشردمش و کیرمو وسط کون خوشگلش حرکت می دادم . -عزیزم می بینی هنوز کیر بابا برای عروس خانوم خوشگلش گرم و داغه . گرم گرم . نورا کونشو رو کیر من می گردوند و هوس منو برای گاییدن اون سوراخش زیاد می کرد .همون سوراخی که  این چند ماهه اخیر اون قدر به من حال داد که اصلا بی زنی رو حس نمی کردم . واقعا دخترام سنگ تموم گذاشته بودند و این نورای من دیگه معرکه بود . نینا با اون تیکه پرونی هاش ونونا هم با یه صبر و تحمل خاص خودش . هر چند این شکیبایی در نورا هم وجود داشت ولی این شکیبایی رو نونا با یک شگرد خاصی کنترل می کرد . کیرم حسابی توی کون دخترم حال کرد . از اون جایی که به اندازه کافی خودشو خالی کرده سبک شده بود حسابی اون داخل مانور داد .. . عروس خودمو غرق بوسه اش کرده و پس از ساعتی عشقبازی در آغوش هم خوابیدیم . در هر حال زندگی ادامه داشت و روال عادی خودشو طی می کرد . شرایط مثل گذشته شد . با این که نورا یک مرحله جلو تر از اون دو تا دخترام بود و باهاش رابطه خاص تری داشتم ولی همچنان عدالت بین دخترامو رعایت می کردم .  . فقط اوایل مونده بودم که شب جمعه ای رو چیکارش کنم . چون این شب رو من با سه تایی شون مشترک کار می کردم ولی از وقتی که کس دخترمو   در جرگه خانوما قرار دادم اون وقت دلم نمیومد که اون دو تا دختر گلم حسرت بخورند از این که چرا راه کسشون باز نیست . ولی دو تایی شون برای کنکور داشتند درس می خوندند و این که موفق شن . یکی از یکی کوشا تربودند . با این که خیلی دوست داشتم سه تا خواهر بر نامه شب جمعه ای رو که ثوابش هم زیاده با هم پیاده کنند ولی یک طرح دیگه ای دادم و اون این که یک هفته شب جمعه رو با نورا باشم و یه شب جمعه دیگه رو با اون دو تا دخترم . برنامه نوبت ایام دیگه که سر جاش باقی بود . . برای آینده هم می شد یه تصمیم دیگه ای گرفت . که از وقتی که دو تا دختر دیگه مو زن کردم این شب رو گردشی کنم ولی ای کاش استراحت می کردم . گاهی بیش از اندازه خسته می شدم . تقصیر هم نداشتم و اونا هم تقصیر نداشتند . واسه این که جوون بودند و هوس داشتند و یه جورایی باید حال می کردند . ومنم به عنوان یک پدر مسئول بودم که نیاز های دخترای قشنگمو بر طرف کنم تا گیر این پسرای نامرد از خدا بی خبر هوس باز نیفتن .. . روز ها یکی پس از دیگری می گذشتند و منم حواسم بود که دخترم بار دار نشه و اگرم می شد می تونستم کاری کنم که بچه رد شه . تا یه مدتی بر نامه ها ردیف بود . نورا مثل سلطان بانو ها توی خونه کار می کرد و به درسش هم می رسید .روحیه اش خوب بود -عزیزم درسای دانشگاه سنگینه اگه می خوای بعضی از این شبا که نوبت توست رو به تو استراحت بدم تا راحت تر به درسات برسی .-چیه بابا می خوای برای اون دو تا دختر توان بیشتری داشته باشی ؟/؟ یا اصلا همون شب بری سراغ اونا ؟/؟ -نورا من برای راحتی و خوبی تو این کار رو می کنم . . چون دوستت دارم .. ولی قبول نکرد .. شیره باباشونو می مکیدند و اصلا به فکر این مردی که به میانسالی رسیده بود نبودند . هر چند که تیپ من ده سالی رو کمتر از سنم نشون می داد و دخترا هنوز هم مراقب بودند که باباشون دست از پا خطا نکنه . مامانشون تا این حد مراقب من نبود و اصلا مراقب من نبود اما سه تا دختر داشتم یکی از یکی حسود تر . یکی این که نسبت به خودشون حسادت می کردند و یکی دیگه این که اگه می رفتیم مهمونی یا گردش یه نگاهشون به خوشگلای روبروشون بود و یه نگاهشون به چشای من . ..موعد کنکور دیگه ای شد ودیگه استرس دو تا دخترای منم خیلی زیاد . -بچه ها دخترای گل من خوب بخوابین . استراحت کنین . کم خوابی شما رو از پا میندازه . اثر منفی میذاره . اون مطالبی رو هم که بلدین باعث میشه شما فراموش کنین و دیگه نتونین به سوالات خوب جواب بدین .. نورا چیزی نمی گفت ولی نمی دونم چرا حس می کردم از این که در زن بودن و کس دادن داره رقیب پیدا می کنه یه حسادت خاصی درش به وجود اومده . کمی تند خوشده بود . اون حس می کرد که دو تا خواهرا به درسا مسلطند و خیلی هم قوی هستند . عشق کیر اونا رو خیلی پر تلاش و با سواد بار آورده بود و می خواستند هر جوری شده از این موانع عبور کنن . . اونا رو هم دلداری دادم . همون جوری که نورا رو دلداری داده و گفتم که اگه شکست خوردید ناراحت نباشید همیشه برای مبارزه و پیروزی وقت هست .. نینا : بابا چی داری میگی کدوم همیشه . .  من اگه قبول نشم تو همین تویی که داری به من روحیه میدی کیرت رو توی کسم فرو می کنی ؟/؟ ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر