ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لز با دختر خجالتی 24

-زیبا .. عزیزم محکم تر محکم تر .. زودباش بهت میگم جرم بده نترس .. راست می گفت کمی استرس داشتم از این که این دختر اذیت نشه . حلقه دور کس بهاره رو می دیدم که چقدر ناز باز و بسته میشه و کیر مصنوعی میره تا ته و بر می گرده . دیگه به این فکر نمی کردم که این مسئله ممکنه واسش شر درست کنه . داشتم به این فکر می کردم که وقتی که یه چیزی با داخل کس در تماس باشه تا چه حدی میشه لذت برد . -دختر زیبا ولم نکن .. اون طرف یه خواهر افتاده بود رو خواهر خودش و از روبرو سر گرم کردنش بود . دو تایی همدیگه رو بغل زده و زهیدا صورت خواهرشو طوری لیس می زد که زلیخا فقط دو تا دستاشو گذاشته بود روی کسش و اونو به طرف بالا می کشید تا از تماس کیر با کس لذت بیشتری ببره .. کیر بیجونی رو که فرو می کردم توی کس بهاره به تنهایی هیچ احساسی رو در من به وجود نمی آورد ولی اونو داشت به اوج می رسوند . بهاره دستاشو گذاشته بود رو سینه هام .. -اووووههههههه وووووووووویییییییییی داری تنمو سست می کنی .. این حرکت اون حرکت من رو تنشو شل کرده بود ولی اون از این کارش دست بر نداشت . همچنان با سینه هام بازی می کرد -اوه نه .. بذار منم بهت حال بدم زیبا  .. سعی داشتم بر خودم مسلط شم . می خواستم زود تر اونو ارضاش کنم تا حس نکنه که من بی خاصیت هستم . . این جوری هم بهم اعتماد به نفس بیشتری می داد هم هوسمو زیاد تر می کرد . چشای بهاره رو دیدم . سر شار از هوس و التماس بود . دیگه نشانی از اون گستاخی و طلبکار بودن رو درش نمی دیدم . وجودش سرا پا خواهش بود . اونو تسلیم شده حس می کردم . می تونستم احساسشو درک کنم . احساسشو وقتی که کسش داغ می کنه و پوست سر تا سر بدنشو به لرزه در میاره و از خوشی زیاد می خواد بترکونه . . سعی کردم زورمو بیشتر کنم بهاره پاهاشو به طرف بالا گرفت و منم لبامو گذاشتم رو لباش و با بوسه گرم و جسبون خودم هردم هوسشو بیشترمی کردم . هر چند سرعت گاییدن من کمتر شده بود . ولی سر دختر مدام از این سمت به اون سمت در حال لرزش و سرعت بود . و خنده دار اینجا بود که منم باید خودمو با حرکات اون هماهنگ می کردم .. بالاخره بهاره توی دهنم یه فریاد تو دهنی کشید و به زور می خواست منو از خودش دور کنه . ناخنای بلندش پدر پهلو هامو درآورده بود . من حسشو درک می کردم اگه یک قدم پا پس می ذاشتم ار گاسمش به عقب می افتاد . من حالا از دوست جون جونی و عشق خودم زهیدا جلو زده بودم . می دونستم کس بهاره در حال انفجاره و یک تلنگری لازمه تا به ار گاسم برسه . هر چی اون به طرف من فشار می آورد من با یه عکس العملی نشون می دادم که مقاومت اون فایده ای نداره . همه این دست و پا زدنها واسه لذت زیاده آدم گاهی نمی تونه کیف زیاد رو تحمل کنه .-زیبا منو کشتی . بذار خودمو خلاص کنم .. -تا من ردیفت نکردم نمیشه . من باید تمومش کنم ..-اوووووففففففف زیبا من مردم .. نمی خوام .. نمی خوام .. جیغ می کشید .. زهیدا : چیکارش کردی زیبا تا حالا این جوری نشده بود .. ازاین حرفش به خودم بالیدم و خوشحال شدم ولی دست از تلاش بر نداشتم . . دستای بهاره رو محکم فشارش می دادم و بدنمو هم که رو پاها و شکمش انداخته بودم . با این که گاییدنش خیلی آروم شده بود ولی اونم پس از چند حرکت شدید داشت رو به آرامش می رفت . ارضاش کرده بودم .  از حال رفته بود . زهیدا هم زلیخا رو به ار گاسم رسوند . کمر بندمو باز کرده اونو انداختم به طرفی و بهاره رو سخت در آغوش کشیدم . می دونستم برای دقایقی دیگه بازم همون تکیه کلامو پیدا می کنه . ولی دیگه برام مهم نبود . من تونسته بودم ثابت کنم که می تونم قدرتشو دارم که بتونم در کنار اونا باشم کم نمیارم . خیلی لذت می داد در اون دقایق کسی رو که ازش حساب می بردم با نوعی قدرت خاص در آغوش بکشم . از این که حس می کردم اون به من نیاز داشته و من به خوبی از پسش بر اومدم . دقایقی بعد سه تایی شون اومدن رو من و بعد چهار تایی به هم چسبیدیم .. همه شون خیلی مهربون شده بودند . هوس و احتیاج اونا رو نرم کرده بود . ولی می دونستم زلیخا و بهاره این بد دهنی رو خواهند داشت . . این حس قشنگ این لرزش و هیجان در تمامی بدن تمومی نداشت . . لخت لخت کنار هم خوابیدن چه لذتی می داد . حسشو نداشتیم که بریم جای خودمون در همون حالت خماری و بی حسی گرفتیم خوابیدیم و صبح با دستپاچگی و عجله رفتیم کلاسامون . نمی دونم چرا دلم می خواست منم تمام کلاسامو با اونا می داشتم .. اصلا انگاری نیومده بودم درس بخونم . اون درس سنگین پزشکی رو . دوست داشتم یه جوری زمان بگذره بیام خونه و حال کردنو یه جورایی شروع کنم . دوست داشتم با سینه هام و بیشتر با کسم ور رفته شه . زهیدای عزیزم بیاد و اونو میکشون بزنه . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

ارباب کازه-کاگه گفت...

غالی بود داداش حرف نداره کارت!

ایرانی گفت...

باسلام خدمت ارباب کازه کاگه نازنین .. دست گلت درد نکنه .. امید وارم حالت خوب باشه و بازم پیامهای گرمت رو بخونم و بهتر و بیشتر در خدمت شما باشم . با احترام : ایرانی

 

ابزار وبمستر