ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 56

اوف فدات شم فدات شم بخور بخور هرچی دوست داری بخور . اشی فدای اون کس لیسی تو بشه . من نزدیک بود جیغم در آد . داشتم فریاد می کشیدم . لبامو به هم فشار می دادم و گازشون می گرفتم تا چیری نگم . سرشو بلند کرد . کمی با فریاد زدن فاصله گرفته بودم ولی   اون داشت ادامه می داد .  . انگشتاشو همچنان روی بدنم می کشید . داشتم به این فکر می کردم که این ایمان خان ما نه تنها قویه بلکه تجربه خیلی زیادی هم داره . کف دستاشو وقتی گذاشته بود پشت پام و خیلی آروم اونو به طرف پایین می کشید دوست داشتم بازم فریاد بکشم فریاد بکشم و ازش بخوام که بیاد کارشو انجام بده من مال اونم . مال اون . نترسه . می تونه منو پاره پارم کنه . آتیشم بزنه . اشرف مال اونه . مال همه جوانان این آب و خاک و مال هرکی که یه کیر درست و حسابی داره و متعلق به تمام زنان لز بین دنیاست . .. اگه اون لحظه از جام بلند می شدم شاید به زمین و زمان هم رحم نمی کردم . شاید حتی می افتادم رو بدن احترام و ازش می خواستم که کس همو بمالیم ولی من حالا کیر ایمان با ایمان رو می خواستم که به  من صفا بده . که حالمو جا بیاره . اوووووفففففففف پسر پسر ولم نکن . چقدر با دستاش شونه هامو با حال می مالید . دیگه مطمئن بود که من خوابم . از خواب بودن مامانش که اطمینان کامل داشت . یه حس خوبی روی شونه هام داشتم .  این حس به کمرم منتقل شده و از اونجا به روی سینه هام نشست سرشو یه پهلو کرد و لباشو گذاشت روی نوک سینه ام . آروم آروم شروع کر د به مکیدن اون . بازم خوب بود که چیزی نمی دونست در مورد این که نوک سینه های یک زن وقتی که  در اثر میک زده شدن تیز تیز میشه یعنی این که هوس کیر رو داره . شایدم می دونست . نمی دونم . اون دیگه معلوم نبود از کجا اومده . شاید از کره دیگه ای اومده بود . کف دستش روی کسم قرار گرفته بود . یه دستشو از پشت گذاشته بود روی چاک کونم و یکی دیگه رو از جلو روی کسم قرار داده بود . پسر پسر هدفت چیه . چرا داری این جوری آتیشم می زنی . اصلا تو داری چیکار می کنی . هدفت چیه . می خوای چیکار کنی . اگه می خوای من تسلیم شم و تو با لذت منو بکنی من حاضرم همین الان فریاد بزنم و بگم بیا بیا من منتظرتم . من کیرت رو می خوام . دیگه بر شته بر شته شده بودم . تمام تنم در حال سوختن بود . هیچوقت تا به این حد احساس نیاز نکرده بودم در هر هوسی حس می کردم این داغ ترین هوس و آغاز سکس من بوده . ولی تفاوت این بار با دفعات دیگه این بود که در دفعات قبل این حس رو داشتم که می دونستم آخرش کسم به یه نوایی می رسه و می تونم شمشیر کیر رو در غلاف کسم حس کنم ولی این بار نمی دونستم که کارم به کجا می کشه . آیا این پسر کس خل بالاخره رضایت میده که کیر خودش رو توی کسم فرو کنه یا نه . دلم می خواست پاهامو به عقب می رسوندم و کف پامو می کشیدم روی کیرش . من فدای کیرش بشم . چند لحظه بیشتر ندیده بودمش . نترس پسر بیار بیار بیار اون کیرت رو فرو کن توی کسم . نترس اشرف تنگ نیست . اشی جر نمی خوره . لباشو گذاشته بود دوباره پشتم و و این بار فشار دستشو برای ماساژبیشتر کرده بود . من حال می کردم . لذت می بردم . دیگه نفسم بند اومده بود اوووووففففففف نهههههههه نهههههههه نهههههههه  کاش می شد جیغ کشید ولی می ترسم اونو از دست بدم می ترسم فرار کنه و دیگه اون حسو نسبت به من نداشته باشه . مواردی هست که ترس و خجالت و شرم خاصی حیا رو از بین می بره . هر چند با این تحرک و گستاخی که در این پسر می دیدم نباید از اون انتظار شرم و حیای خاصی رو می داشتم ولی اگه از من گریزان می شد و دیگه سوی من بر نمی گشت نمی تونستم خودمو ببخشم . . نفس تنگی گرفته بودم . از بس نفس رو در سینه خودم حبس کرده بودم سینه ام سنگین شده بود . پاهامو به دو طرف بازش کرده بود . من نمی دونستم چی بگم و چیکار کنم . بازم دستشو گذاشته بود وسط پام پشت زانوم و اونا رو به دو طرف بازشون کرد . منم یواشکی پاهامو میلی متر به میلی متر طوری که به چشم نیاد این فاصله رو بیشتر و باز ترش می کردم . حدس می زدم داره اندازه گیری های خاص خودشو برای این که کیرش رو فرو کنه توی کسم انجام میده . دستاش دوباره رو شونه هام قرار گرفته بود .حس کردم روی من سوار شده . مچ پاش در تماس با پای من قرار گرفته ولی قسمتهای دیگه بدنش باهام تماسی نداشتند . فهمیده بودم که حضرت کیر تا لحظاتی دیکه به زیارت ملکه کس مشرف خواهند شد . همین طور هم شد . نوک کیرش روی سر کسم قرار گرفته یواش یواش داشت می رفت توی کس . آخخخخخخخخ اشرف به یکی دیگه از آرزوهاش رسیده بود ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی  

2 نظرات:

دلفین گفت...

عالی بود مرسی داداشم بقیه داستانها هم عالی بودن مرسی

ایرانی گفت...

سلام به دلفین عزیز و دوست داشتنی . خسته نباشی و دستت هم درد نکنه .. ایرانی

 

ابزار وبمستر