ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بوی بهشت علی می آید

امشب ولوله ای دیگر است . باز هم زمین فریاد است آسمان می لرزد . امشب فرشتگان آسمان و فرشتگان زمین می گریند . امشب اشک یتیم از دیدگان جاریست .امشب علی نمی آید . . امشب علی نمی آید تا به علی هایی که در آینده می آیند بگوید که علی ها هم می روند . امشب آسمان در سر شوری دیگر دارد . امشب ستاره نوری دیگر دارد . گویی که همه با هم در انتظار رستاخیزند . امشب  خدای علی هم غمگین است . دیگر چه کسی   صبحگاهان مقدس ترین کلام آسمانی از روز ازل را برای سپیده خواهد خواند . دیگر چه کسی نغمه آغازی دیگر را برای طلوع خورشید می خواند .  به من بگو ای ستاره شب دیگر چه کسی تو را از خواب گران بیدارت می کند . دیگر چه کسی سپیده دمان برای تو لالایی الهی می خواند . تو با صدای علی چشمانت را می بستی و با صدای علی چشمانت را می گشودی . به  من بگو ای خورشید عصر بعد از علی چه کسی با تو از طلوعی دیگر خواهد گفت به من بگو چه کسی با تو از فردای روشنت خواهد سرود . علی امروزجامه رفتن بر تن می کند . می رود تا در نزد خدا یش آرام گیرد . علی امروز برای خدا نشناسان علی نشناسان گریان است و برای خود خندان . امشب آسمان تیره , تاریک است . ماه عزاداراست . به من بگو ای خورشید غروب اگر بیداری!. اگر خواب علی را می بینی به من بگو فردا و فر دا ها را چگونه بی او سر کنیم که مرد رحمت که مرد عدالت که مرد نجابت که مرد شرافت و انسانیت از نز د ما می رود . . علی می رود اما خدا می ماند .. نمی دانم امشب فاطمه جان چه می کند !آن شاهزاده آن ملکه بانوی زمین و آسمان و بهشت امشب چه می کند ! امشب بهشت نورانیست . امشب فاطمه همه جا را آراسته .. امشب فاطمه هم می خندد و هم می گرید و سر انجام وعده الهی رضایت خداوند و بهشت برین است .  گویی که فاطمه از این عالم دوراست چه می گویم بزرگ با نوی ما در عالم الهی در انتظار همدم خویش است . در انتظار  علی . در انتظار شاه مردان . امشب داستان علی قصه غم دنیاست .. اما قصه عشق است قصه تعالی دیگری . رسیدن به خدا .. قصه شیرین عشق شیرین الهی . و علی به خدا و به مقدس ترین ملکه بانوی عالم هستی می رسد . فاطمه منتظر است . بهشتیان در انتظار علی هستند . خدایا امشب فاطمه را چه می شود ! ملکه زمین و آسمانها و بهشت  جاودان را چه می شود ! علی دیگر نایی ندارد . می داند که این آخرین لحظه های زندگی دنیوی اوست . با زهم از خشم خدا می هراسد . می داند که بهشت  جاودان در انتظار اوست . می داند که فاطمه مقدس,  فاطمه پاک , فاطمه الهی در انتظار اوست . امشب داستان علی قصه عشق است .. عشق به خدایی که بر ترین عشقهاست . امشب داستان علی قصه عشق است قصه عشق آن شاهزاده کهنه پوشی که ندیمانه زندگی کردن را عزت و افتخار خود می دانست . امشب داستان علی قصه زندگیست قصه خدا و فاطمه اش .. قصه فاطمه و خدایش . . امشب قصه علی قصه پایان جدایی هاست . امشب فاطمه جان از خداوند می خواهد به میهمانی او بیاید . مگر خدا می تواند به شیرین ترین بنده خود نه بگوید .. امشب خداوند زیبا ترین جامه ها را بر پیکر شهبانوی بهشتش می خواهد .  امشب خدا وند یک بار دیگر خواهد گفت آن چه را که وعده فرموده بر حق است . فاطمه جان شکیبا ! علی درراهست . بهشت نورانی سراسر نورانی تر خواهد شد . خداوند آن چه را که در تصور نمی گنجد هدیه پیوند مقدس این دو مقدس خواهد نمود . امشب از آسمان و زمین بهشت , سرود سرور الهی به گوش می رسد . جشن پیوند ی بهشتی و آسمانی .. امشب فاطمه زیبا ترین دستبند ها را به دست می بندد زیبا ترین گلو بند ها را بر گردن می آویزد قیمتی ترین انگشتری ها را به انگشت می گذارد..رخشنده ترین گوشواره ها را آویزه گوش خود می کند .  آخر این حق اوست که آنچه را که در دنیای فانی خریده آویزه سرای باقی خود  کند . علی می رود تا به آسمانها پر کشد .به نزد فاطمه جان برود . علی می رود با همه جاذبه و دافعه اش ..جاذبه برای انسانهایی که نیکی را دوست می دارند و دافعه برای آنانی که اصلاح پذیر نیستند .اشکهای یتیمان را می بینم اندوه یاران را احساس می کنم اما بوی بهشت می آید . این بوی گلهای بهشتیست . چون فاطمه جان عطرش را جز  برای علی برای کسی نخواهد زد . علی مرد دلاوریها , مرد صداقت ها , مرد بی ریا می آید . علی رهبری که رهبری را از آن خدا می دانست . علی مردی که یک انسان بود . .مردی علیه غرور .. مردی علیه جاه طلبی مردی که دنیایش را جاودانه نمی دانست . چرا علی های زمانه پند نمی گیرند .؟/؟!..علی همچنان درد را تحمل می کند . اما به خوبی می داند آن سوی رنجهای در راه خدا آن چنان آرامشی نثارش می سازد که تنها خدا می داند لذت آن را تا زمانی که به بنده اش بچشاند . . علی جان ما گریانیم فرزندانت گریانند اما سر انجام با پروازی دیگر مرغ جانت به سوی بهشت خدا پر خواهد کشید تا در کنار پرنده ای تسبیح گوی یگانه آفریننده این جهان هستی باشد . . علی جان می دانم که دلت برای فاطمه جان تنگ شده ..می دانم که برای او خون باریده ای . امشب بارش خون تو , وجود سبزت را به آسمانها می رساند تا در کنار فاطمه ات آرام گیری . . به بهشت خواهی رفت تا با بندگی خدا پاد شاهی کنی . علی جان !فاطمه جان !پیوندتان مبارک !... پایان ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر