ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پسران طلایی 2

سینا یه نگاهی به دم و دستگاه و تشکیلات اونجا انداخت . عجب خونه شیک و بزرگی بود . از بیرون نشون نمی داد که درونش تا این حد جا دار و بزرگ و شیک باشه -ببینم سینا جان موافقی ؟/؟ ..پسر نگاهی بهش انداخت و گفت نمی دونم چی بگم . راستش الان که خیلی گرسنه و تشنه امه . -تو فقط باید قبول کنی که هر وقت من خواستم و گفتم تشنه و گرسنه باشی . -اگه یه وقت نگفتی و نخواستی و اون وقت من خواستم چی ؟/؟ -اون که آرزومه هر جا بخوای در خد متتم . سینا با این که زنا و دخترای جوون زیادی گاییده بود و  نمی خواست خودشو به کردن زنای مسن عادت بده با این حال اون لحظه  هم حشری بود و هم این که می خواست بدونه اون با نفوذی که روی شوهرش داره چه کاری از دستش بر میاد تا براش انجام بده . -لختم می کنی یا لخت شم . . فکر کنم حدود دو سالی می گذره . تا چند شب خوابم نگرفت . همش تو رو می دیدم . انگاری آب شدی و رفتی زمین . ولی دیگه ولت نمی کنم . حتی اگه دخترم هم پیداش شه ولت نمی کنم . -ببینم این کاری که آقات برام گیر میاره طوری هست که بشه خیلی زود زن گرفت . راستش سینا با این که خیلی  زن باز و دختر باز بود ولی دوست داشت سر و سامونی بگیره و فرم زندگی خودشو یه تغییری بده حالا در این حین اگه گاهی یه ناخنک هایی هم به زنای نیاز مند بزنه بدک نباشه . شیرین یه نگاهی حاکی از تعجب به سینا انداخت و گفت . -حیفه با این هیکل و جوونی بخوای زن بگیری . فکر کنم با این کاری که برات جور میشه تو  دیگه   اهمیتی ندی که بخوای از دواج کنی -منظورت اینه که میرم یه شرکتی که کلی زن و دختر درش هستن ؟/؟ -پسر اول بیا فکر این کارت باش . گفتی که تازه از سربازی بر گشتی . حالا برو سر بازی با این بازی کن . بیا شیرین منتظرته . نگاه نکن سنی ازم گذشته .  زن هم همون زنای قدیم . حالا همه شون مصنوعی کار می کنن . می خوان حال بدن باید کلی بهشون لفظی بدی . چهار تا فیلم الکی و مصنوعی از اینترنت و ماهواره می بینن فکر می کنن هر چی هست و نیست فقط همیناست . دیگه جونم چی به عرضت برسونه . همین دیگه . سینا دیگه سست و بی اراده شده بود . شیرین که دید پسر حرکتی نمی کنه رفت به سمتش .دستشو گذاشت رو شلوارش  . -اوووووخخخخخخ یعنی این کیرت واسه من این جوری شده ؟/؟ فداشم  . این جوری ازم حاجت می خواد چرا که نیازشو بر آورده نکنم . خیلی بهش ظلم می کنی . هر کاری کرد که دستشو از لای شلوار به شورت و کیر سینا برسونه نتونست . آخرش کمر بندشو باز کرد و شلوار پسررو پایین کشید .. . وقتی نگاش به کیر اون افتاد چشاش داشت از کاسه در میومد . . قبل از این که کیرو از بالا بذاره توی دهنش و یه حال مشتی به پسر بده زبونشو گذاشت زیر بیضه های اون و تخماشو گذاشت توی دهنش و پوست بیضه هاشو آروم آروم توی دهنش می کشید و به سبکی میکش می زد که سینا حس کرد کیرش می خواد پوست بترکونه . شیرین زبونشو از بیضه ها به آلت سینا رسوند . پسر حس کرد که باید قدرت خوشو نشون بده . زنا در این سن و سال نمی تونن خود نگه دار باشن از این نظر که اگه هوس به سراغشون بیاد بسیاری از پرده های شرم رو هم پاره کرده و توجهی به این ندارن که چه کسان دیگه ای دور و برشن . سینا زنو رو دستای خودش بلند کرد . شیرین اونو راهنمایی کرد . وقتی سینا اونو انداخت رو تخت سریع پاشد  رفت کنار میز آرایش و دستی به سر و صورتش کشید . یه لحظه که روشو بر گردوند پسررو کاملا بر هنه پشت سر خودش دید . . شیرین  در رابطه با هر کی که برای اولین بار باهاش سکس داشت حس می کرد که هیجانی بالاتر از این وجود نداره ولی هیجان سینا رو فوق العاده و استثنایی می دونست . . هیجان از این که این جوون تازه نفس و خوش اندامو در آغوش داشته باشه . سینا دستاشو گذاشته بود رو شونه های زن . آروم بلوزشو در آورد . با کف دستاش با صورت و گردن  شیرین بازی کرد . دستاشو با هوس به پشت سوتین شیرین رسونده اونو هم درش آورد و لحظاتی بعد اونو رو تخت خوابوند و سرشو لای پای زن قرار داد . زن نیاز به لذت و لذت هوس رو هیچوقت تا به این حد در خودش احساس نکرده بود . آروم با موهای سر پسر بازی می کرد . . -خیلی با حالی سینا .. یا تو با حالی یا این که من خیلی خیلی هوس دارم . هوس تو رو دارم . می خوام کیرت رو بخورم . آبشو می خوام بخورم . ولی سینا که هم هوس داشت و هم می خواست خودشو نشون بده که زن براش کاری رو دست و پا کنه سرشو لای پای زن به شدت حرکت می داد . -وووووووووییییییی اووووووفففففففف ..سینا بیشتر از بیست دقیقه داشت کس شیرینو میک می زد ولی اون هنوز ار گاسم نشده بود . خود شیرین هم تعجب می کرد . شاید حشر و هوس زیاد گاهی اوقات اثر عکس داره و تمرکز آدمو بهم می زنه . چون اون همش داشت به این فکر می کرد که از کدوم حرکت سینا می تونه لذت بیشتری ببره . پسر دهنشو بر داشت و کیرشو به کس شیرین نزدیک کرد چند بار اونو به کس چسبوند و برش داشت -نکن ..نکن چرا این جوری داری دلمو می بری .. یه لحظه شیرین حس کرد که که با  ضربه ای به طرف عقب رفته کیر سینا رو توی کسش حس می کرد .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر