ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

حانم مهندس قسمت هشتاد وچهارم

ذر همین لحظه بهروز هم رفت بالای منبر و گفت زنا هم باید حواسشون باشه که آب کسشون رو بیشتر از یک بار خالی نکنن  و اونو نگه داشته باشن واسه شوهرشون ..  -بهروز تو چه می دونی شاید همون یه بار رو هم نتونن و نخوان که ارضا شن .. سپیده : بهروز ! روشنک ! شما دو تا دیوونه شدین . حالا چه وقت کل کل کردنه . ما اومدیم از این شب زیبا و تاریخی و به یاد ماندنی نهایت استفاده روبکنیم . بذار هر کی هر جور که عشقشه حال کنه . من هر قدر که دلم بخواد و بتونم و کسم به من اجازه بده حال می کنم و ار گاسم میشم . دیکه اونو کسم و تنم و سیستم بدنی من می دونه که چقدر می خوام حال کنم . حال کردن که دیگه  ضابطه نمی خواد و اونو که نمیشه اسیرش کرد و گفت حالا دیگه بسه بقیه رو نگه داشته باش برای یه نفر دیگه .. لجم گرفته بود چه جور . کاش از اول این بر نامه رو پیاده  نمی کردیم . می دونستم سپیده پدر اونو در میاره .. ولی یک نکته ای رو حتما باید رعایت می کردیم که نظم به هم نخوره . و اون این بود که یک ساعتی مشخص شه .. من پیشنهاد دادم که این ساعت مشخص شده از یگ ساعت تجاوز نکنه . سپیده در مقابل این پیشنهاد دیگه نتونست چیزی بگه چون حرف حرف حساب بود .. . ما بر نامه هامونو در سه مرحله تنظیم کرده بودیم . مرحله اول و دوم به صورت دو تا دو تا و در اتاق جدا گانه  و در مرحله سوم سکس گروهی و حسن ختام .که البته بعد از اون زوج های اصلی  با هم می رفتند .  چه جالب می شد . می خواستیم از تمام صحنه های این شب به یاد ماندنی عکس و فیلم بگیریم . کاش می تونستیم به دنیا بگیم که چیکار کردیم و آیندگان با خبر شن که داریم چیکار می کنیم . خلاصه من و بهرام تنها شدیم . یاد اون زمانی افتادم که اون زیر دست من بود . یاد اون وقتی که با هم کنار استخر بودیم و بعدش هم با هم اولین سکسو انجام دادیم . اولش سختش بود و یک حجب و حیای خاصی داشت ولی یواش یواش که کمی منو خاروند دیگه خجالتش ریخت و اون انگیزه اش برای خاروندن من بیشتر شد . بیشتر بچه های گروه دلواپسی نداشتند از این که در ابتدای کار دارن یکی دیگه رو می کنند . من و سپیده و کاوه یه حساسیت خاصی پیدا کرده بودیم . من به خاطر علاقه ام به بهروز و کاوه هم به خاطر علاقه اش به سپیده بیشتر علاقه داشتند که اولش از راه اصولی وارد شیم ولی سپیده که خیلی خوشحال بود و بهروز هم بی تفاوت بود .نمی دونم چرا در مورد من تعصب خاصی احساس نمی کرد شاید به این دلیل بود که می دونست ما سکس گروهی و ضربدری داریم . -بهرام من دیگه حس ندارم . طاقت ندارم خسته شدم . خستگی منو باید در کنی . خسته شدم از بس چونه زدم که کی باید کی رو بکنه . لباس عروسمو طوری از سر و تنم خارج کردم و مرتب گذاشتم یه گوشه ای که بعدا بتونم راحت تنم کنم . چون قصد داشتم واسه بهروز جونم هم عروس شم و در مرحله بعدی نرمک نرمک برم زیر کیر شوهر جونم . . -روشنک جون . خانوم مهندس من چقدر ناز شدی . عین پری دریایی . مثل فرشته هایی که عکسشون پشت کتابا اومده .. .. چی می گفتم بهش . بهش می گفتم که واسه شوهرم ناز شدم ؟/؟ اونم کاملا لخت شده بود . حس می کردم که کیرش از دفعه قبلی که منو گاییده و همین چند روزه بوده خیلی کلفت تر نشون میده -ببینم بهرام نکنه این چند روزه رو با بیتا ورزش و نرمش کیر داشتی .-می پسندی ؟/؟ روشنک جون نوش جونت . گوارای وجودت -دیوونه نوش جون صاحبش فعلا که اون طرف زیر کیر کیارش داره دست و پا می زنه . تو از کجا می دونی به همین زودی در حال دست و پا زدنه . -من اونو می شناسم . دیر شروع کرده زودم می خواد بره .وقتی که وارد صحنه سکس میشه همه چی رو فراموش می کنه از خود بی خود میشه . -من چه جوریم بهرام جون -تو که دیگه بیست بیستی حرف نداری . ولی خب من عاشق زنم هستم -حالا بیا تا یک ساعتمون تموم نشده . بهرام منو به پشت خوابوند . کف دستشو از همون پشت گذاشت رو چاک کونم و شستشو آروم آروم فرو کرد توی سوراخ کون و چهار تا انگشت دیگه شو هم روی کسم به کار گرفت . از همون شگرد های همیشگی خودش که خیلی بهم حال می داد و هوسمو زیاد می کرد .. -بهرام کاری کردی که از همین اول هوس کیر کنم . -روشنک تو همیشه هوس کیر رو داشتی -کدوم زنیه که این هوسو نداشته باشه . حتی زن تو که به قول خودت همین حالا داره زیر کیر یکی دیگه دست و پا می زنه ....کوسم همچین خیس کرده و می کرد که این بهرام هرچی دست چرب و خیسشو به این طرف و اون طرف می مالید بازم این کس من تولیدی داشت . آخرش دهنشو گذاشت رو کسم و هر چی رو که پس می دادم می خورد ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر