ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

انتقام میسترس 16

سمیرا منو بی حالم کرده بود . روی زمین دراز کشیده بودم . اون حالا دیگه آزاد بود و قصد داشت که منو ببره حموم و بشوره نمی شد که با یه حالت اسلیوی باهاش بر خورد کرد . فعالیت زیاد و این طرف و اون طرف دویدنها سبب می شد که اگه روزی سه بار هم حموم می کردم بازم تنم بوی عرق و تر شیدگی بده ولی سمیرا با زبون شفا بخش خودش داشت همون بدن نمکی منو می مکید و می لیسید . .-نههههههه سمیرا ااااااااااا نههههههههه نهههههههه ..-میسترس من شما دستور بدین .. . یه پامو بلند کرد انداخت رو شونه اش . . ولی می خواست خودشو جلو تر بکشونه سختش بود . با این حال دستشو رسوند به کس من . -آخخخخخخخخ سمیرا .. اسلیو من .. .. اصلا از این بازیها وارد نبودم . اون دلش می خواست که من با خشونت با هاش رفتار کنم و طوری بهش دستور بدن که لذت ببره . اون با اسلیو بودن خوگرفته بود . پامو گذاشتم رو زمین تا راحت تر بتونه کسمو میک بزنه .. -دختر هر کاری دوست داری باهام انجام بده .. هر چی می خوای باش . من فقط می خوام  حال کنم . ...توی دلم گفتم سمیرا جان من می تونم برای مردای وحشی و از خدا بی خبر یک میسترس قوی باشم ولی برای آدم مهربونی مثل تو چه جوری یه میسترس باشم . اون باعشق منو می لیسید و کوسمو  تا به حد اوج میک می زد . -سمیرا ادامه بده . همین قسمتو بچسب و ولش نکن -هر چه شما امر بفر مایید .. منو به یاد فیلمهای رومی و یونانی و گلادیاتوری مینداخت که در اون شاه و ملکه و رعیت وجود داشت .. من نمی دونم ما که روز با هم بودیم  این حرکاتو نداشتیم ولی حالا دوست داشتم بیفتم سر مردا و تا می تونم قدرت خودمو به رخ اونا بکشم ولی سمیرا داشت با عشق حال می کرد تمام وجود خودشو در من خلاصه شده می دید . تصمیم گرفتم وقتی که رفتیم حموم کمی میسترس تر شم . حالا که اون این جوری عشق و حال می کنه بذار عشقشو بکنه . من یه لحظه بدون اون نمی تونستم باشم . حس می کردم اگه اون نباشه چیزی رو از دست داده دارم . با این که خیلی ساکت و بی سر و زبون بود ولی اونو به عنوان مشاور مورد اعتماد خودم حساب می کردم .-بخورش اسلیوسمیرا .. ادامه اش بده این کارتو .. صدام دیگه در نمیومد . دوست داشتم در عالم خلسه وخماری بمونم و به دهن سمیرا که داشت روی کسم کار می کرد فکر کنم و به  وضعیت کس که به هنگام میک زده شدن چه حالتهایی پیدا می کنه . -آهههههههه آههههههههه اووووووففففففف بفرستش اون زبونتو توی کسسسسسم مثل یه کیر داره مغز کسمو می شکافه . .. خیلی بهم حال میده . سمیرا .. اسلیو سمیرا . نکنه اون لب و زبونتو بر داری .. تا آخرش برو .. سمیرا این حرفامو مثل یک دستور تلقی کرد و رهام نکرد تا اونجایی که فکر کنم جیغمو تمام مردای اون ناحیه شنیده باشند . جاااااااان جااااااااان دختر خوب و قشنگ اسلیو ناز و مهربون من .. سر حال سر حالم کردی .. نمی دونم چطور تو این تن و بدنو لیس زدی و باهاش کنار اومدی .. با این که دلم می خواست منم یه حالی به این دختر بدم ولی از بس گفت که من میسترس اون هستم و باید بهش دستور بدم خودم دیگه یه خورده ای به من القا شد که اون جوری که اون می خواد باشم و اون وجهه ریاست خودمو حفظ کنم . نمی دونم دلش به چی خوش بود ولی من می دونستم که هوسم دوباره بر می گرده . . رو کف حموم دراز کشیدم .  اولش طاقباز دراز کشیدم . سمیرا از گردن تا به نوک پای منو  با لیف صابون مالی کرد  و از سمت جلو یه آبی به بدنم ریخت . وقتی کف دستشو میذاشت روی کس صابونی من انگاری اون نبود که تازه منو به ار گاسم رسونده . طوری با هیجان کارشو انجام می داد که منو دوباره خیلی سریع به هوس آورد . بعد از اون نوبت دمرو کردن بود .. چقدر با عشق با کون و کپل من ور رفته اونجا رو لیف مالی می کرد . کارش حرف نداشت . بی نظیر بود . دو طرف کونمو به خوبی می گردوند . با پنجه هاش به هر طرف کونم چنگ مینداخت و خون رو در تمام زوایای کونم به گردش در می آورد . -بکن بکن سمیرا .. یه داغی و احساسیه که نمی دونم چی بگم . . سمیرا هم از هوس داشت می ترکید ولی از اونجایی که اون زیر دست من بود نمی تونست از خواهش درون خودش با من حرف بزنه ولی من سر فرصت حتما به اون حال می دادم . می دونستم مهربون بودن عشق و علاقه بیشتری ایجاد می کنه شایدم به خاطر این مهر و محبت ها بود که اون با عشق و علاقه خودشو زیر دست من می دونست .. پشتمو هم غرق بوسه کرده بود . زبونشو روی سوراخ کونم می کشید . یا کف دستاش سینه هامو به چنگ خودش در آورده بود ..-میسترس شیما ! نمی خوای کبودم کنی ؟/؟ ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر