ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

آبی عشق 93

از اون طرف نسیم همچنان به درخت عشق تکیه داده بود . به آسمون آبی نگاه می کرد . به رنگ چشای عشقش . عشقی که اونو به دست یکی دیگه داده بود . چرا همه ازش تعریف می کنن ؟/؟ چرا همه دوستش دارن ؟/؟ چرا جز من هیشکی اونو خائن نمی دونه ؟/؟ یه روزی معلوم میشه که حرف من درسته . من اشتباه نمی کردم . اون روز همه میگن که نسیم درست می گفته . نسیم حق داشته که دیگه نستوه رو نخواسته . از شرش خلاص شدم . چه به دردم می خورد . ولی احساس کرد خون رگهای دستش در حال خشک شدنه . زجر و درد رو با تمام گوشت و خون و استخونش احساس می کرد . درد به قلبش نفوذ کرده بود . من که سالهاست بدون اونم . چرا باید حسرت چیزی رو بخورم که هر گز مال من نبوده .. پس چرا تا حالا به چند تا خواستگار جواب نه دادم . چرا از هر چی مرد در این دنیا بدم میاد . چرا نمی خوام از دواج کنم . همه جا بوی نستوه رو حس می کرد . بوی نو جوونی خودشو . بوی سادگی و صداقتشو می شنید . نسیم خودشو به دیوار و مرز بین خونه خودش و نستوه رسوند . خودشو کنار کشید تا مشخص نباشه . دستای مهری رو دور کمر نستوه حلقه شده دید که دارن میرن طرف اتاق .. با حسرت به اونا نگاه می کرد . یعنی شبو می خواد این جا بمونه ؟/؟ نه نباید این کارو بکنه . اگه بخواد این کار رو بکنه نستوه آدم خطر ناکیه . اون خیلی خطریه . ممکنه بخواد یه کاری بکنه اون وقت دیگه مهری رو نمی گیره . من خودمو نمی بخشم . ولی خودش می دونست دردش از جای دیگه ایه . . واسه مهری زنگ  زد -الو مهری ببین چی میگم شبو اونجا نمونی ها . به این پسره اعتباری نیست . مهری خودشو رسوند به تراس کوچیک و خیلی آروم گفت چی داری میگی نسیم .. اولا فکر نکنم این جا بمونم تازه خونه نگران میشن واز طرفی ما که همچین رسمی نداریم با خواستگارمون اونم شبونه خلوت کنیم و اینو هم بگم که اون از بس آقاست که تا حالا بهم دست هم نزده . من خودم می خوام اونو بیارم توی خط . یعنی نمی دونی چقدر تنش بهم آرامش میده . نفسهای گرمش .. نسیم اون هنوز به عشق قدیمش فکر می کنه . یکی رو دوست داشته . در حرکاتش مشخصه ولی من کاری می کنم که فراموشش کنه . اون دختره خیلی بد جنس بوده که یک فرشته پاک و بیگناهی مث اونو به حال خودش رها کرده . حتی اگه برگرده من اجازه نمیدم نستوه منو ازم بگیره . اون حقی نداره . ولی اون سالهاست که رفته . می خوام یه کاری کنم که زود تر از دواج کنیم . نسیم دوستت دارم . تو اگه نبودی تو اگه بهم امید نمی دادی من امروز خوشبخت ترین دختر دنیا نبودم . -مهری پس شب رو نمی مونی ؟/؟ -دختر تو هم گیر دادی به این شب موندن من . نه بابا تازه اگه  خودم و نستوه همچین چیزی رو بخواهیم خونواده  ام پدرمو در میارن ولی راستش نسیم این آرزوی قلبی منه . کاش شبو می تونستم پیشش باشم . می دونم اون خیلی آقاست . حتی اگه بهم دست هم بزنه بازم تنهام نمیذاره -نکن این کارو دختر بهش رو نده . -دختر هر کی ندونه فکر می کنه تو حالا شدی مادرم . من هنوز به خونواده ام نگفتم که نستوه می خواد با هام از دواج کنه . کجای کاری . اون روز گذشت . مهری با شور و حال خودش دوست داشت همه عالم و آدم بدونن که اون و نستوه می خوان از دواج کنن . -نستوه و مهری بازم در خونه نستوه بودند . مهری همه چی رو به خونواده اش گفت . نستوه رو به خوبی می شناختند . -نستوه میای بریم لباس عروسمو بخرم .-الان ؟/؟ ما که هنوز تاریخ ازدواجو مشخص نکردیم . -من این جوری دوست دارم . نسیمو هم با خودمون می بریم . -اون واسه چی ؟/؟ لشگر سیاهی واسه چی ببریم -نستوه ازت انتظار نداشتم در مورد دوستم این طور حرف بزنی . من سالهاست اونو می شناسم . اون سلیقه اش خیلی خوبه . منو راهنمایی می کنه .. چیه نکنه می ترسی پولشو خودت بدی . نترس من خودم پولشو می دم . -مهری من کی این حرفو زدم . من به رسم و رسوم کاری ندارم . هزینه اش گردن من و اصلا پول نقشی در رابطه من و تو نداره -نترس خیلی معمولی می گیرم و خودمم حساب می کنم -دختر تو دیوونه ای ولی یه دونه ای . .. مهری  از این که نستوه اونو بغل نمی زنه از این که زیاد تمایلی نشون نمیده و از این که نستوه دستشو نمی گیره خیلی دلخور بود . نمی دونست باید چیکار کنه . نسیم هم خلاف خواسته اش اومد.-ببینم دخترا طرف بابل میریم یا قائم شهر . مهری : جنسای بابل خیلی بهتره . و شیک تر هم هست . تازه ما  حالا کنار شهر بابل هستتیم واسه چی بریم قائم شهر . ولی تعداد  فروشگاههایی که لباس عروس بفروشند اون جوری زیاد نیست . نستوه : ببینم عروس هم می فروشن ؟/؟ .. نسیم از این شوخی نستوه لجش گرفته بود ولی خوششم اومد . یواش یواش داره ماهیت خودشو نشون میده . با آرنج یکی زد به پهلوی مهری که یعنی حواست باشه .. نسیم پشت ماشین نشسته بود و مهری کنار نستوه و جلوی ماشین .. نسیم سعی می کرد چشاش به بدن و حالت مهری نیفته .اونو حسش نکنه که کنار نستوه نشسته . چون اون جایی رو اشغال کرده بود که می تونست جای نسیم باشه . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر