ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانم مهندس قسمت هشتاد و پنجم

بهرام بهرام جوووووووون این چند ساعتی هر چی هوسو در خودم کشتم و کنترل کردم بالاخره این سعادت نصیبم شد که تو خالیم کنی . بیا دیگه بیا که من بی تو هلاکم . دوستت دارم . رفیق قدیمی .. -چیکار کنم دوست داری اول بذارم توی کونت که کستو واسه آقا دومادت تازه نگه داشته باشی یا همون بکنمش توی کست .. دستی به کس نرم و لطیف و برق انداخته ام کشیدم  که البته خیسی بیش از اندازه  یه لایه روغن مانندی روش کشیده بود . لمس کسم با دستم نشون داد که یه هوسی در مغزش نهفته که اگه فوری با کیر پخش نشه ممکنه یه عواقب بدی داشته باشه .. -بهرام چی داری میگی اونی که باید اینجا باشه حالا رو کس یکی دیگه هست . من و تو حالا اینجاییم که با هم حال کنیم . یه حال درست و حسابی . ..فقط بهرام خسته ام نکن .. می خوام زورمو واسه بهروز هم داشته باشم . -منم می خوام وقتی به بیتا رسیدم کم نیارم . -اصلا نمی دونم فلسفه این کارا چی بود .-فلسفه اش این بود که قبل از این که وارد زندگی مشترک خودمون بشیم و در کنار زوجمون به خوبی و خوشی یه زندگی خوبی رو بر مبنای تفاهم شروع کنیم اینه که به خودمون بقبولونیم که ما از نظر گروهی در کنار هم و متعلق به همیم . این یادمون نره . حتی وقتی هم که داریم از دواج می کنیم و زفاف داره بهمون لبخند می زنه بازم باید این مسئله رو به یاد داشته باشیم -اووووفففففف بهرام بیا دیگه حالا باید تو یه چیز دیگه رو به یاد داشته باشی . -چی رو -این که در کنار منی و من حالا ازت یه کیر درست و حسابی می خوام . یکی که سر حالم کنه به من جون بده و نشون بده که ارزششو داشت که  ما با غیر همسرمون شروع کنیم .-مگه میشه ارزش نداشته باشه روشنک . ما الان عمریه که با همیم و می دونیم نیاز ها و خواسته هامون چیه . الان در دنیای پیشرفته و مدرن بسیاری از تابوهای دست و پا گیر در جوامع فناتیک و عقب افتاده شکسته شده وجود نداره ..-یعنی میگی سکس گروهی و ضربدری نشان دهنده پیشرفت و ترقی بشره ؟/؟ -روشنک ! مگه تو لذتشو نمی بری . هر چیزی که به تو حال بده و وجودتو  به یک آرامش و سر مستی برسونه اون میشه یک اصل .. یک اصل سازنده -ثابت کن . بهرام در حالی که به من طاقباز شده و به چشام نگاه می کرد گفت -چی رو ثابت کنم تا برم بهش بگم که گاییدن منو یهو دیدم یه چیزی عین یک چماق عین یک تیر برقی که سیم برقش خشکم کرد رفت  تا ته کسم .. -نگفتی چی رو ثابت کنم . در حالی که دستامو دور گردنش حلقه زده بودم گفتم تو که خودت همه چی رو ثابت کردی . میگما حالا من شدم عروس خوانده تو و تو هم شدی داماد خوانده من . درست مثل مسیحی ها که پدر خوانده و مادر خوانده دارن . .دیگه وقت سکوت و حال کردنه . زمان داره می گذره . من می خوام با عشق و هوس باهات حال کنم . ..با این که طعم و رنگ و بوی این کیر تازگی نداشت ولی در اون لحظات فکر می کردم که برام تازگی داره . چون در زمانی خودمو در اختیار بهرام گذاشته بودم که اون زمان برام تازگی داشت . من حالا یک زن متاهل بودم . یک عروس . عروسی در یک گروه هشت نفره . .دیگه از این افکار در هم و بر همو از خودم دور کرده تا به کیر بهرام فکر کنم . بعد از خستگی یک مجلس سنگین این سکس خیلی بهم می چسبید و می تونست خستگی منو در کنه . -اوووووفففففف بهرام ببینم چیزی روی این کیرت ریختی ؟/؟ فکر می کنم تازه دارم می چشمش -روشنک جون . خانوم مهندس خوشگلم . منم همون حسی رو دارم که تازه برای اولین بار داشتم می کردمت دو تایی مون در حال دل دادن و قلوه گرفتن بودیم .تعارف هم نمی کردیم . هیجان داشت ما رو می سوزوند . هیجان عروس شدن برای من و داماد شدن برای اون . تشکیل یک زندگی جدید ورود به دنیای متاهل ها .. بهرام یه دستشو گذاشت رو پاهام و در حالی که داشت منو می گایید گفت می دونی که در میون این چهار تا زن تو می تونی فر مانروایی کنی ؟/؟ -چرا -چون امارت و ملک و املاکت بیشتره . -مال شوهرمه چه ربطی به من داره .. -ولی می  دونم که می تونی همه شونو اداره کنی و بقیه هم ازت حساب ببرن . -بهرام چی داری میگی سکستو بکن . بذار حالمونو بکنیم . ولی بد حرفی هم نمی زد . من می تونستم بر خیلی ها نفوذ داشته  باشم و اون جوری هم بتونم بهروز رو کنترل کنم که سر و گوشش نجنبه ولی حالا فقط کیر می خواستم که قلقلکم بده که خارش کسمو بگیره سر حالم کنه . به یادم بندازه که عروس خانوم هستم . .بهرام لباشو با لبام جفت کرده بود .. .بوسه های گرمش کسمو از پایین داغ ترش می کرد . هیجانی که واسه رسیدن به بهروز و یک کیر دیگه داشتم اونم هوسمو زیاد می کرد و یه نیم نگاهی هم به ساعت داشتم که این یکی روی هوسم و سرعت ارضا شدنم اثری منفی داشت .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر