ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 184

گاهی اوقات  سکس با یه سری از این سیاهپوستا یه حال و هوای عجیبی داشت . همچین به آدم یعنی به من می چسبیدند که انگاری در زندگیشون تا حالا مردی ندیدند . خیلی هم زود حشری شده و خیلی هم دیر دست از سکس می کشیدند . بیشتر این سیاهپوستان تا سه بار ارضا نمی شدند دست از سر من و کیرم بر نمی داشتند و ول کنم نبودند . ولی یکی از صحنه هایی که خیلی خوشم میومد و.حال می داد این بود که وقتی توی کسشون خالی می کرم آب سفیدو و شیری رنگ که از کس سفید می ریخت بیرون و دور کس کناره های پا رو سفید نشون می داد یه منظره جالبی رو به وجود می آورد . چقدر هم این خانوما به من می رسیدند . می خواستند من بیشتر کیف کنم . . در یکی از کشور های جنوب افریقا فکر کنم زیمبابوه  بود یا آنگولا که یک داستانی رو در مورد سفر یکی از مسئولین رژیم ایران به اونجا در 25 سال پیش شنیده بودم .. که به خاطر استقبال و احترام از سران مملکتی ما عده ای از مردان قیبله که از ناحیه کیر لخت بودند خودشونو از گوشه و کنار هویدا کرده  حتی می گفتند بعضی از آنها خودشونو از درختان به زمین انداختند و جهت احترام نزدیک اون مسئول رفته کیراشونو هم دستشون گرفته بودند که اون مسئول خیلی ناراحت شد ولی به خاطر مسائل دیپلماسی رعایت کرده بود  و اون جور که دوست داشت از کوره در نرفت و تحمل کرد . فقط به این کیر به دستها گفته بود که دور و برش رو خلوت کنند .آخه این رسم نوعی احترام  گذاری به مهمونا بود . . فکر کنم این یک هشداری بود برای اون کله گنده ایرانی که اون دنیا جای این کیر ها مار هایی می شینه که  بگه صد رحمت به همون کیر ها . حالا چی شد که من یاد این خاطره افتادم . به این خاطر بود که همچین استقبالی هم از من شد فقط فرق این کیر ها با کیر های 25 سال پیش در این بودکه اون کیر ها شق بود یعنی کیر های 25 سال پیش . از این کیر ها که بگذریم  سفر من به امریکای لاتین هم جالب بود . سفری به کشور های برزیل و آرژانتین وکستاریکا و خیلی از کشور های دیگه داشتم .اسم کستاریکا منو به یاد کس تاریک مینداخت .  وقتی که به پاناما و مکزیک  و کشور هایی نزدیک به ایالات متحده امریکا سفر کردم قلبم به شدت می تپید برای پرنده ای که آن سوی مرزها بود . خدایا من چقدر به کبوتر صحرا نزدیک شده بودم . چقدر دلم می خواست اونو می دیدم . دلم براش پر می کشید . دو تایی سوار بر اسب بر کوههای کالیفر نیا ..اون منو از دست طالبان نجات داده بود .. گریه ام گرفته بود . با این که یک سرخپوست بود و دختر رئیس قبیله آپاچی ها ولی پوست صورتش تفریبا  به پوست سفید ها گرایش داشت . هرچه بود دلم واسش یه ذره شده بود . رفتن من به امریکا مسئله ای نبود ولی می ترسیدم که برم و گیر کنم .آخه این امریکایی ها همه چی رو واسه خودشون می خواستند . و می خوان . واسه همین بود که انقلاب 57 رو تبدیل به کودتای 57 کردن . کیر منو هم می گرفتند و دیگه پس بده نبودند . این دولت ما هم که قربونش برم تا حالا هر چی که از این امریکا کیر می خورد صداش در نمیومد حالا هم که خود امریکا می خواست کیر بخوره حتما بازم لالمونی می گرفت . دیگه بی خیال شدم چون باید می رفتم به یونان . در یونان هم استقبال زیادی از من شد . در یک بر نامه تلویزیونی که به مناسبت ورود من به یونان تر تیب داده شد همه از افتخارات یونان در طول تاریخ  و جنگ های یونان و ایران می گفتند و چند جا رفتند که از پیروزیهای کشور خودشون بر ایران بگن که همون بلایی رو که سر مغولها آورده بد ترشو سر این یونانیان بخت بر گشته و فلک زده آوردم طوری که دیگه هیشکدومشون جرات نکردند از افتخارات ملی و میهنی خودشون بگن . وشروع کردن به تعریف از خشایار شاه و این که تمدن غنی ایرانی را به یونان انتقال داد و اگر نیود یونان امروز هم وجود نمی داشت .. چند تا از زنای خبر نگار خوشگل یونانی رو که اون نزدیکی بوده و مدام عشوه گری می کرده نزدیک خودم نشوندم تا کیرم شق کنه . . حالا که خوب شق شد شلوارمو کشیدم پایین و گفتم خایه مال ها نه به اون بی نمکی و نه به این شوری . فقط یادتون باشه چند سال پیش یه کس شعری ساختید به اسم سیصد . .. به خاطر همون کس شعر نامه من باید سیصد تا یونانی رو بگام . فعلا که شما یونانیان و دولت و کشور شما همه زیر کیر من قرار دارید . تمدن رو به انقراض شما را این نژاد آریاست که از نابودی رهایی می بخشد . مترجم یخ شده بود . یکی زدم تو سرش و گفتم هی عوضی تو که ایرانی هستی زود باش تر جمه کن . -کوروش جان اینجا ترجمه سر خود داریم الان تمام دنیا می دونن تو چی گفتی -دنیا نه تنها باید بداند بلکه باید احساس کند . شنیدن کی بود مانند دیدن . ایران و ایرانی بر تری خود را به جهان و جهانیان ثابت خواهد کرد . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر