ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان بخش بر چهار 20

همون دو تا دو تا با هم هم دست بودیم . راستش اسحاق می خواست حرفی بزنه مانوری بیاد ولی انگاری شرایطش طوری نبود که بخواد زیاد بره توی خط فیلم . پس از این که چند ساعت  قبل منو گاییده بود بازم هوسش بر گشته و اون کیر تیز و آماده پرتابش به سر زمین کس من نشون می داد که دیگه به هیچ چیز دیگه ای فکر نمی کنه جز این که منو اتیش کنه . -ببینم مثل این که  بد نمی گذره . داداش حالا دیگه تنهایی می خوری . -اسحاق جان ما در مقابل شما سرمون همیشه خمه . -ببینم شما از کیسه خلیفه می بخشین ؟/؟ اسحاق تو نبودی که به من تهمت می زدی که من با فلانی هستم و تمایل دارم ؟/؟ حالا تو رو اگه جریمه ات کنم خوبه ؟/؟ اگه بگم از این نعمتی که احسان بر خوردار شده تو بی نصیب باش چه حالی بهت دست میده .. ولی چه کنیم  و چه کنم که تو بهتر از هر کسی می دونی که مادر ارغوان چقدر بچه هاشو دوست داره . دلخوشی اون به همین شما بچه هاست . بدون شما هیچه . اگه شما نبودین اون از دست کارای پدر قلی شما به دق میومد و تا حالا صد تا کفن پوسونده بود . همین جور داشتم واسه خودم حرف می زدم که دیدم اسحاق رفت روی تخت دراز کشید . دیگه وقتش نبود که زیاد بریم توی خط فیلم ونمایش و این چیزا . در حال حاضر تا همین دو تا پسر کافی بود . جاش نبود که اون دو تا دیگه هم سر برسن و یک دفعه شوکه شن . در یه حد تعادلی باید کار ها رو پیش می برد و به موقعش هم آس های دیگه ای رو می کرد که بتونه هضم این مسئله رو ساده اش کنه . اسحاق رفته بود روی تخت دراز کشیده بود . انگاری که در یک بر نامه از پیش تعیین شده من باید می رفتم روی کیرش می نشستم و. کیرشو می ذاشتم که بره توی کس من و احسان هم از عقب می کرد توی کون من . انگشتمو گذاشتم روی سوراخ کونم . حس کردم که هیجان شدیدی داره بر من غلبه می کنه . دست خودم نبود .زیر دو تا کیر بودن و با دو تا کیر حال کردن .. زیر کیر پسران دلاور و رشیدم در خونه .. جایی که کاملا امن بود . استرسی نداشتم که یکی بیاد و ما رو ببینه . چه هیجانی ! واسه این که صحنه رو پیش احسان طبیعی نشون بدم و دیگه زیادی مصنوعی نشه به اسحاق گفتم عزیز دلم من پریودم . وقتی که کیرت رو بذاری توی کسم اگه بیرون بکشی خون می کشی . -مامان تو که می دونی وقتی کیر میره توی کس  مخصوصا اگه کس عزیز ترین کس زندگیش باشه دیگه این چیزا حالیش نیست . خودت اگه حس می کنی دوست داری و می خوای من یکی که حرفی ندارم . باهاش حال می کنم . باهات حال می کنم . دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم . تازه مگه داداش احسان کیرشو توی کست نکرده ؟/؟ الان روی کیرش لخته های خون چسبیده . احسان برو بشورش بر گرد . من روی کیر اسحاق نشستم .  کیر وقتی که داشت می سوزوند و می رفت توی کس همراه با این سوزوندن ذره ذره پوست و گوشت و استخون و روح و جسممو غرق لذت کرده بود .. -وووووویییییی اسحاق اسحاق  مادر چرا این جوری شده .. -چی میگی مامان . این هیجان و نیاز و خواسته طبیعیه . بگو پسرت پسرت چرا این جوری شده همزمان با قرار گرفتن لبهای من رو لبان اسحاق حس کردم که از پشت یه چیز کلفتی داره میره توی کونم . سر سوراخ کونمو باز کرد و یواش یواش راهشو پیدا کرد به طرف  جلو .. -بچه ها بکنین . بکنین .. مادرتونوبکنین . اصلا فکر نکنین که از همین کس اومدین بیرون . فکر نکنین که ما با هم چه نسبتی داریم .   اجازه بدین سه تایی مون غرق ذر لذت گناه باشیم . این هیجان که دو تا کیر داره منو می کنه دست کمی از خود گاییدن نداشت . چقدر حال می کردم .  چشامو بسته بودم . به حرکات دو تا کیر توی کس فکر کرده و اون احساس لمسی رو که از این دو تا کیر داشتم . داغ داغ و سرشار از لذت با هر ضربه ای منتظر ضربات بعدی بودم تا ببینم چه اثری رو من میذاره خیلی بیشتر از اون چه که فکرشو می کردم  از سکس دو به یک لذت می بردم . -بچه ها تند تر تند تر . محکم بذارین توی سوراخا.. احسان تو که می دونی کونم واسه خودش یه چشمه کس شده . بازش کن بازش کن  . اسحاق کسسسسسم .. کسسسسسم تیرش کن . بذار همین جوری خونش بریزه .  من دارم شهید میشم . من دارم از پا در میام .. سرمو خم می کردم تا بتونم کیر اسحاق رو که در حال ورود و خروجه ببینم . بیشتر دوست داشتم اون لحظاتی رو ببینم که بیشترش از داخل کس بیرون کشیده میشه .  تصویر خونی که بر روی کیر نشسته بود به من آرامش می بخشید . هرچی  این خون  بیشتر خودشو نشون می داد منم لذت بیشتری می بردم . -اوووووفففففف اوووووووفففففف سوختم پسرا سوختم .. -مامان تو که ما رو سوزوندی ..  احسان که بر هر دو تا سوراخ من تسلط داشت با انگشتش گاهی با سوراخ کونم بازی می کرد و گاه با کسم ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر