ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

شیطون بلا 4

ببینم دوست داری در هوای آزاد  کون بدی یا  در همین ساختمون .. بهناز : دختر دایی خونه راحت تره . ولی اگه حس می کنی  سختته می تونی با هاش بری لب ساحل . این دور و بر تپه و جاهای دنج خیلی زیاد داره . جز  ما چهار تا هم هیشکی به این دور و برا نفوذ نداره . یه جای تک و منحصر به فردیه .. کاش من جای تو بودم . -می تونی جاش بری یا مهتابو بفرست بره . -ولی کسری جون حالا دلش به تو خورده . راستش پسر با حال و تنوع طلبیه . -ببینم دختر نمی تونه تنوع طلب باشه ؟/؟ چشای کسری حالت وحشتناکی به خودش گرفته بود . من که با این چند تا فنی که وارد بودم  می تونستم در در گیریها از خودم دفاع کنم مگر این که طرف ازم فنی تر باشه از این قیافه گرفتن ها هراسی نداشتم . می دونستم می تونم خیلی راحت خایه هاشو جفت کنم که فکر نکنه می تونه هر غلطی که دلش خواست بکنه .. -ببینم پسر این دم اسب و یال اسب چیه که رو سرت کاشتی . یه ریش مسخره گذاشتی زیر لبت . سبیلتو تراشیدی .. از قیافش داشت حالم بهم می خورد . یه سری مد های کس شر من در آوردی غربی رو این جوونای ما گرفته بودند واسه خودشون سمبل کرده بودند . دلم می خواست با مشت و لگد بیفتم به جون اونا . بازم جای شکرش باقی بود که ابروشو نگرفته بود . یه متلکی هم بهش انداختم -کسری جون یادت رفته ابرو برداری کنی . یعنی تمیزش کنی -اتفاقا می خواستم این کارو بکنم . از بس عجله کردم که دیگه یادم رفت . برای دفعه بعد ابروهامو هم  ردیف می کنم . شاید تاتو کردم . می خوام لب پایینمو کلفت تر از لب بالام کنم . جراحی کنم . -می تونی آمپول هم بزنی باد بکنه . ببینم پسر مگه تو کونی هستی ؟/؟  بچه کونی هاش همچین کارایی نمی کنند . چند بار توی محل شاهد اون بودم که ته کوچه  به وقت خلوت یه پسر کیرشو کرده بود توی کون یه پسر دیگه ولی اونا قیافه هایی درست و حسابی داشتند . این کسری خان خیلی وارد بود . به نظرش اومد که من برای کون دادن در هوای آزاد بهش اوکی دادم . ولی من حرفی نزده بودم . رفته بود سمت یکی از اتاقا . ظاهرا به سوراخ سنبه های این جا آشنایی کامل داشت .یکی از زیلوها ی کلفتی رو که  یه گوشه ای افتاده بود با یه بالش نرم بر داشت و تا بخواد بیاد طرف من , من رفتم بیرون .. مهتاب : صبر کن کسری بیاد .. به سرعت از اونجا دور شدم . می خواستم حالشو بگیرم . شهوت از سر و روش می بارید و هوس اونو گیج کرده بود . حرصم می گرفت از این که خودشون بریده بودند و خودشون دوخته بودند . این الاغ اگه موهای سرشو از ته می تراشید خیلی بیشتر بهش میومد . مگر این که در همون تاریکی بهش کون بدم و ریختشو نبینم . ولی حالشو می گیرم . نمیذارم به همین سادگی دستش به من برسه . باید رو همین ماسه ها پیش پای من و برای من زانو بزنه . به خاک بیفته . بگه غلط کردم .. -شراره کجایی . .. با من در نیفت . اگه بگیرمت پاره پارت می کنم . اگه حرف می زدم متوجه مسیرم می شد . ولی بالاخره باید باهاش روبرو می شدم . پشت یه تپه شنی سنگر گرفتم . حرکت نکردم . هوس داغونش کرده بود . -اگه به گیرم بیفتی گله نکن که چرا کونتو پاره کردم . با این که شب به نیمه رسیده بود ولی نور ماه و ستارگان و وسعت دریا و کف های روی امواج یه حالت روشنی خفیفی به اون ناحیه بخشیده بود که اگه چشم برای چند دقیقه ای خودشو با اون محیط عادت می داد به راحتی می تونست ببینه . یه لحظه سرمو بالا گرفتم که ببینم جریان چیه دیدم در چند متری منه . دستپاچه شده یودم . گیج شدم که چه جوری از خودم دفاع کنم چون زیلوی دستشو انداخت پایین و با چند تا گام پلنگی اومد سمت من .. درجا به عقلم رسید که چشماشو از کار بندازم . راستش یاد فیلمهای سینمایی افتاده بودم . ولی این تپه عجب شنهای نرمی داشت . یه مشت شن رو به سرعت بر داشته به دو قدمی من که رسید در جا پاشیدم توی چشاش . پشت سرش یکی و یکی دیگه . هرچند  نیمچه اثری داشت ولی اونو شل کرده بود . اما همین به من فرصت کافی  داده بود که با لگد برم توی سینه اش .  دیگه نخواستم بیشتر هدف گیری کنم . اگه اون یه زوری به پاهام می آورد و یکی از فنهای من در تاریکی رو هوا می نشست ممکن بود همه چی به نفع اون تغییر کنه . فرار کردم تا بازم اونو به دنبال خودم بکشونم و بازیش بدم . مرد اسیر شهوت و جنون رو باید همین جوری حالشو گرفت . ولی راستش خودم در اون شب تیره و تار حس می کردم که نیاز به این دارم که در کنار این ساحل و صدای امواج و زیر آسمون خدا یکی با بدنم ور بره بهم لذت بده و لذت ببره . آخه تا به کی باید از بچه های کوچه فرار می کردم . هر چند که دیگه دوران بچگی و نو جوونی و رفتن به کوچه سپری شده بود .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی . 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر