ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا بخش بر چهار 12

. اومدم پایین تر . نفوذ به قسمت پایین تر . دستش روی کسش قرار داشت  . من لبامو گذاشتم پشت دستش . زبونمو روی انگشتاش می کشیدم . دلم می خواست اون لحظه به چشاش نگاه می کردم تا حالت و احساس اونو ببینم . ولی می تونستم که در این لحظات اون احساسشو درک کنم . این که تا چه حد داره از بودن با من لذت می بره . -دوستت دارم الهام شیطون من . -بابا دلم می خواد فقط مال تو باشم . -این جوری هام که فکر می کنی نیست . اگه یه خواستگار خوب گیرم بیاد  من موافقت می کنم . -بابا خواستگار خوب گیر تو نمیاد گیر من میاد که من رضایت نمیدم که با اون برم . این منم که باید ازدواج کنم و یا اگه کسی میاد به خواستگاریم .....البته با اجازه شما .. متوجه شد که حرفی رو که داره میزنه براش گرون تموم میشه .  اون به همین زودی طوری از سکس با من لذت برد که دلش نمیومد که خودشو در آغوش مرد دیگه ای ببینه و منم طوری  بهم چسبیده بود که با این که می گفتم باید ازدواج کنه ولی تصور این که اون زیر کیر یکی دیگه باشه و از کیری به غیر از کیر باباش لذت ببره یه احساس خاصی بهم دست می داد . آروم آروم کف دستشو از روی کسش به طرف قسمتای بالا تر رسوند تا لبانم روی کسش قرار بگیره .  -چقدر اونجای دختر گلم مزه میده -در حالی که دختر گلم به سینه هاش چنگ انداخته بود گفت بابای خجالتی من اگه اسم اونجای دخترت رو ببری خیلی خوشحال میشم . هر دوی ما مخصوصا من یکی که خیلی حال می کنم . -عزیزم در مورد چی داری حرف می زنی . ؟/؟ در مورد کس ؟/؟ دلت می خواد بگم که کست یه کوس ناز و خوشمزه و انرژی بخشه ؟/؟ .. -بگو بابا بگو .. دخترت می خواد بشنوه .. -چی بگم . از این بگم که همین کیر تیز و کلفتی که رو پاهات حسش می کنی منتظره که کی زمان مناسب میرسه و میره مهمونی به خونه کسش ؟/؟ -اوووووفففففف بابا با بااااااباااااا این جوری که تو داری میگی دل منو هم بردی .. بیا دیگه .. بیا زود باش . من دیگه صبر ندارم. به کیرت بگو که اگه می خواد بیاد زود تر بیاد مهمونی . ولی بابا اون صاحب خونه هست . صاحب خونه دلم .. صاحب خونه کسم .. اووووفففففف بابا چقدر خوب لیس می زنی . .. -اجازه هست دخترم که وارد شم ؟/؟ -بابا بابا چقدر داری آتیشم می زنی . من کنیز شما هستم . من مال توام . عشق توام . من زیر کیر توام . هر امری که داری اطاعت می کنم . هر کاری دوست داری باهام انجام بده .. دستتشو به کیرم نزدیک کرد وکف دستشو دور کیرم لول کرد و در حالی که چشاشو گرد کرده بود به کیر نگاه می کرد می گفت من اینو می خوام . اینو همینو کیر .. کیر ... کیر... من کیر می خوام . امونم نده . بابا .. دیدم که مثل دقابق و ساعتی پیش بازم داره از حال میره .. -الهام الهام نمی دونم چرا همین حالاش از این که یکی دیگه بخواد کیرشو فرو کنه توی کست دارم یه جوری میشم . نباید این حرفو به الهام می زدم . چون این جوری شاید خودشو برام می گرفت و  بیشتر خودشو به من می چسبوند و این پیش خواهرای دیگه تابلو می شد .. -ولی الهام با همه این حرفا اگه یه شوهر خوب به گیرت افتاد باید بری . -بابا من مال توام . نگران نباش دوست پسر نمی گیرم . بفرست کیرت رو بابا . چند بار با کف دستش محکم زد به کسش . حس می کردم که کس تپل و کوچولوی دخترم داره ورم می کنه . -بابا ببین فقط کیر تورو می خواد . فقط تو رو می خواد . این قدر بیرحم نباش . دوستت دارم بابا دوستت دارم . الهام تپل و سفید خودت رو بغل کن . ببین فقط عاشق توست . .. آخخخخخخخ ممنونم ممنونم پدر .. جووووووووون محکم تر آتیشش کن . دارم آتیش می گیرم . سوختم سوختم . کسم داره کباب  میشه . کباب کباب . فقط ..  این جور هیجان نشون دادنای الهام هیجان منو هم بیشتر می کرد .  رو الهام گلم سوار بودم و نگاهم به چشای بسته اش بود که چه جوری از هوس پلکا رو به هم می فشرد و به چشاش فشار می آورد . واسه این که منم بیشتر اونو بسوزونم بازم دهنمو گذاشتم رو سینه هاش. کیف می کردم از این که یک دختر جوون توسط مرد میانسالی مثل من داره حال می کنه . این به من اعتماد به نفس می داد . این که خودمو باور کنم . هر چند زیور این باور رو در من زنده کرده بود . ولی حساب دخترم طور دیگه ای بود . این که اون تمام باور هاشو در کنار تابو شکنی غرق باور های جدیدی کرده باشه . باور هایی که به اون لذت بده و اونو به اوج شهوت برسونه . شهوتی که بدونه پدری هست که  واسه فرو نشوندن شعله های این شهوت و هوس تلاششو می کنه . نه تنها این پدر اونو سرزنش نمی کنه بلکه همراهیش می کنه و از سکس با اون لذت می بره ... ادامه دارد ... نویسنده ....ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر