ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یک مرد , یک جهان

داستانی دیگر هم به پایان رسید داستان فقط یک مرد .. داستانی که در آغاز فکر نمی کردم که انتهایش این چنین  باشد این داستان صرفا به عنوان داستانی سکسی شروع شده بود . داستان تنها مردی که  با قدرت جنسی خود می توانست جهان را در سیطره خود داشته باشد . در این  رهگذر حوادث زیادی اتفاق می افتد.  نویسنده می خواهد خواننده رابا اقوام و ملل مختلفی آشنا کند.  اما در جایی که خوانندگان بیشتر طالب مطالعه مطالب سکسی هستند آیا نویسنده می تواند ارائه دهنده متونی باشد  که بخواهد از افتخارات  گذشته کشورش و از تاریخ بگوید؟ . در این اثر نویسنده   توانایی های انسان را به زیر سوال برده که به مویی بند است . قدرت عشق را به رخ کشیده . از رویاهایی گفته که می تواند  یک واقعیت باشد . شاید بیشتر مردم  جهان این آرزو را دارند که روز گاری در کنار هم برادرانه و خواهرانه به صلح و صفا زندگی کنند . نژاد پرستی ها و خود بر تر بینی ها را به دور اندازند . خود را چون دیگری و دیگری را چون خود ببینند . لقمه ها را قسمت کنند اجازه ندهند که کس از گرسنگی بنالد که کس زندگی را تنها آشیان رنج و درد و عذاب بپندارد . افسوس که ما انسانها با آن که مقصد را می شناسیم و می بینیم آن را بسیار دور می دانیم .  اما چرا این روز ها کوروش هخامنشی محبوب همگان گردیده که این چنین از او و از افتخارات او یاد می گردد و نویسنده به او می بالد و او را سمبل اتحاد و همبستگی جهان و جهانیان می داند . مردی که  هزاران سال پیش از حقوق بشر گفت مردی که چون دین مداران امروز نبود که شعارش با شعورش و علمش با عملش یکی نباشد . کوروش شاه شاهان ..مرد مردان بود . خواسته بودند او را از پهنه روز گار و صفحه تاریخ محوش نمایند اما هر چه خود بیشتر محو گردیدند او آشکار تر گردید . نویسنده در این داستان فرصت آن را یافته که نشان دهد در عصری طلایی  کوروشی دیگر در پی نشان دادن قدرت خود به جهانیان است .اما قدرت , خود قدرتی خود خواهانه نیست .  آیا تنها می توان با نمایی از قدرت جنسی داشتن , قدرت بر تر جهان بود ؟ شاید در اصل این باعث شهرت کوروش آریایی ما در این قصه خیالی باشد اما در نهایت او بود که دنیا را با هم متحد ساخت گستاخان را بر جای نشاند به رویای انسانها جامه عمل پوشاند ..او نه تنها مردم هر کشوری را متحد ساخت نژاد ها را در کنار هم قرار داد لذت عشق را که بر تر از لذت شهوت است به دنیا چشاند .. او  دلها را به هم نزدیک ساخت و این مهم ترین کاری بود که توانست انجام دهد . تنها پیکار با یک گروه برایش دشوار به نظر می رسید و آن هم شیاطینی بودند که به نام دین و در کشورش می خواستند که تیشه به ریشه دینش بزنند . کوروش آریایی ما یک شیعه بود . شیعه ای که با شیعیان دروغی و پوشالی و شیعیان شیطانی جنگید و آنان را بر سر جای خود نشاند . در صحنه آخر او گروهها و اقوام مختلف را از جای جای جهان گرد هم آورد .. فریاد زد که جهان از آن همه است و خداوند گار عالم.. دنیا را برای همه آفریده . فقط یک مرد ,فقط یک مرد نیست . فقط یک مرد فقط یک خداست و یک جهان  و آدمیان . او دنیا را متحد ساخت اما شیطان در کشورش می خواست که این اتحاد را بر هم بزند اما او با شیطان هم جنگید تا انسانها فرشته گونه بر روی زمین زندگی کنند تا این رانده شدگان از بهشت , زمین را برای خود بهشتی زیبا سازند .  از ویژگیهای دیگر این اثر که نویسنده شاید برای نگارش آن با دشواریهایی هم روبرو شده باشد  قسمت سکس آن بوده که او تنها باید  یک مرد را شرح می داده . با همان روحیه و همان حرکات و ودر جای خود باید کاری می کرده که خواننده احساس خستگی ننماید . نویسنده ای که خود تاکنون پایش را به خارج از کشور ننهاده چگونه می تواند از طبیعت و مناظر طبیعی بسیاری از کشور های جهان بگوید ؟! از اسرائیل بگوید از کالیفر نیای امریکا بگوید از مغولستان و یونان بگوید .. نویسنده می دانسته که هر جا که روی (رود)آسمان همین رنگ است . طبیعت سبز و آسمان آبی اسرائیل را می توان درایران هم دید همین خورشید را در اروپا هم می توان دید ..پس می توان دلهای هم را هم دید . راز دلها  تنها رازیست که بر همگان آشکار است . راز دلها یعنی عشق .. عشق به هم ..عشق به خدا ..عشق به جاودانگی .. .علاوه بر آرمان گرایی در این داستان به قدرت بر تر ایرانی و کوروش نیز اشاره شده .. آیا نویسنده  ای که خواسته ملت ها را متحد سازد این چنین از برتری قومی خود می گوید ؟ این بیش از آن که حالت تهاجمی داشته باشد حالتی تدافعی دارد در پاسخ به تحقیر پارسها و قوم آریا که چندی پیش تو طئه گران و مشتی کارگردان و هنر پیشه ابله  با تهیه فیلمی خواستند که افتخارات ایران وتاریخ ما را به زیر سوال ببرند ای کاش نویسنده با دید وسیع تری به کنکاش در این مورد می پرداخت .. مسئله مهم دیگر که در پایان داستان به آن اشاره شده احترام کوروش این شاهنشاه جهان به دموکراسی و حکومت مردم بر مردم بود . او بود که هفت میلیارد جمعیت جهان را با هم متحد ساخت . او بود که برای دنیا صلح و آزادی به ار مغان آورد . اعلام کرد که من رهبر جهانم .. دنیا را مدینه فاضله ساخته ام . این حق منست . ناگهان مردی فریاد بر می آورد بگذارید مردم رای دهند و حق انتخاب داشته باشند .. کوروش می پذیرد و باز هم انتخاب می شود . این است پیام کوروش آریایی ما . او چه سکولار باشد چه دین مدار باشد چه شاه باشد و چه رئیس جمهور.. یک کوروش است . یک آزادیخواه .. کسی که به مردم احترام می گذارد . دنیا بر پاشنه های کوروش می گردد اما حتی حرف حق یک نفر را هم نادیده نمی گیرد آری این است پیام کوروش .. دهها نکته دیگر در این داستان بلند وجود دارد.  مهم ترین انتقادی که می توان بر این داستان وارد دانست کوتاهی این داستان در بلندای هدفیست که از میانه راه پیدا نموده است . با درود به همه خوانندگان با صبر و حوصله و به امید جهانی متحد و انسانهایی همگام و همدل که عاشقانه یکدیگر را دوست بدارند و با هم به سرمنزل عشق ومعشوق ره بسپارند . هیچ چیز رویا نیست . به امید آن روز رویایی . .نویسنده داستان فقط یک مرد : ایرانی

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر