ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا بخش بر چهار 9

گوش به حرفش نداده و سریع رفتم سراغ پاهاش یه جین نرم و کلفت کشی پاش بود . -دختر تو خفه نشدی ؟/؟ -بابا الان پاییزه تازه تابستونشم موردی نداره و این که اگه درش بیاری ممنون میشم آخه  کدوم آدمی رو دیدی که این جوری ماساژبده و ماساژش بدن . -الهام دست از سر ما بردار . ببینم اون زیر پیژامه ای شلوارکی داری ؟/؟ -بابا مگه من عهد بوقی شدم ؟/؟ از پشت کوه و داخل غار که نیومدم . جهت اطلاع به عرض برسانم که اگه اون زیر  پیژامه هم بود باید درش می آوردی . من که پیرمرد  نیستم اون زیر یه چیز دیگه بپوشم . -عزیزم سختمه منو معاف کن . شورتو که نباید در بیارم .. کاش این حرفو نمی زدم که روش باز شه . -نه بابا جونم . اگه درش می آوردی که خیلی بهتر بود . حالا به اونجاش برسیم تا بعدا بگم باید چیکار کنی . .. شلوارشو آروم آروم کشیدم پایین . با این که خیلی کلفت بود ولی نرم نرم در میومد . یه نگاهی به کون خوشدست و ناز و لطیف و برق انداخته و بهتره بگم تقریبا زنونه دخترم انداخته و فوری سرمو بر گردوندم که به خودم بقبولونم نظری بهش ندارم ولی بازم به خاطر این که لحظه ها رو حرم نکنم نگاهمو بهش می دوختم . حس می کنم که الهام هم  به خوبی اینو حس می کرد . شورت الهام سفید و نخی بود . نازک نوبود .نه کوتاه بود نه بلند .  دو سوم کونشو نشون می داد .. -بابا شورتمو  هم درش بیار راحت باشی .. -عزیزم من راحتم .. فوری رفتم قسمت بالای بدنش . دستامو گذاشتم رو سینه هاش تا  این که فکرش از این که شورتشو بکشم پایین بره به جای دیگه . -آخخخخخخخ بابا با کف دستت بگردونش . تمام خستگیش در میره -ببینم بچه شیر دادی؟/؟  -نه الان می خوام به بابام  شیربدم -خیلی لات و پررویی -بابا یادم نیار . مگه می خوای وقتی الناز جونت اومد خونه بهش بگم که اون طلا رو برسونه به زیورخانوم ؟/؟ -همونجوری که اون می گفت با سینه هاش ور رفتم . تیزشدن بی اندازه نوک سینه هاش و التهاب خاصی که پیدا کرده بود بسته شدن چشاش و حالت نفساش نشون می داد که خیلی حشری شده . دلمم براش می سوخت ولی در فکر من نبود که بخوام بهش نگاه خاصی داشته باشم . اگه می خواستم این کارو باهاش بکنم سه تا دختر دیگه هم بودند و حتما دید من نسبت به اونا هم عوض می شد .. -پدر لباسات اذیتم می کنه . شلوار و پیر هنت داره خفه ام می کنه خارشم میده . اون این حرفا رو با یه لوندی خاصی می زد که دلمو ببره . همه اینا جز شورتمو در آوردم . دستامو از رو سینه ها به کمرش رسوندم با اون که با زیور حال کرده بودم ولی نمی دونم چرا  یه شباهت هایی بین نوع دید زدن به بدن زیور با نگاه کردن به تن لخت الهام پیدا می کردم . نمی خواستم باور کنم که کیرم داره سفت تر میشه تازه اونو سیرابش کرده بودم . اگه نمی کردم که زود تر از اینها شق می شد . شاید از اونجایی که می دیدم الهام خودش تمایل داره و داره زار می زنه منم شل شده بودم ولی می دونستم بعدا به خاطر خلاف خودم عذاب وجدان می گیرم . با این حال این بار با هیجان بیشتری شروع کردم به مالوندن شونه های دخترم . آروم آروم اومدم پایین تر . کون و شورتشو با هم گرفتم توی دستم . -بابا این قدر امل بازی در نیار . کارت باید استاندارد باشه . دیگه وقتی یه خانوم دراز کشیده و یه آقا بالا سرش , خانومه که نباید خودش شورتشو در بیاره . وظیفه آقاهه هست . مامان که زیر پات دراز کشیده بود چند دفعه شورت خودشو خودش در آورد ؟/؟ الهام منو از رو برده بود ولی قصد پایین کشیدن شورتشو نداشتم که اون خودش دیگه واقعا منو از روبرد . اون شورتشو کشید پایین تا اون کس کوچولوی نازرو که انگاری چوچوله هاش داخل کس قایم شده بودند ببینم . بااین که از پشت همه اینا رو دیدم ولی مخصوصا طوری لاپاشو باز کرد که من همه اینا رو به خوبی ببینم . -خب حالا دراز می کشم بابای گلم به همه جام دست می کشه .. یه لحظه سرشو بر گردوند اول یه نگاهی به صورتم انداخت و بعد به ورم کیر داخل شورتم . سرشو چند بار به این طرف و اون طرف تکون داد . انگاری می خواست یه چیزی بگه . -بابا تو که این جوری به کونم خیره شدی اون وقت داری با من از وجدان صحبت می کنی ؟/؟ من نگاه مردا رو می شناسم . یک بار یه اشتباهی کردم ولی به جون تو بابا که از همه دنیا بیشتر دوستش دارم و می خوام اگه تو نباشی دنیا نباشه قسم که صد بار این کارو نکردم . الان داخل شلوارت ورمش میگه که هوس منو داری . چرا اذیت می کنی .. یهو زد زیر گریه .. بیشتر حرفاش معناش این بود که من اونو بکنم ولی یه خورده شک کردم که نکنه از این ناراحته که من چرا به خاطرش کیر شق کردم و هوسمو نشون دادم . -عزیزم من نگاه بدی بهت ندارم .. -چیه بابا فکر می کنی اگه نظر خاصی نسبت به من داشته باشی بده ؟/؟ پس نیاز های من و تو چی ؟/؟ چرا باید یه زنجیر هایی ما رو به هم ببنده که پاره کردنش سخت باشه . چرا ما نتونیم این تابو ها رو بشکنیم .. من به مالوندنش ادامه دادم . دستمو گرفت و اونو رو چاک کون و قسمت کسش گذاشت .. با حرص گفت بابا ماساژدادن اینجا یعنی مالش دادنش .. یعنی چنگ گرفتنش ,  یعنی آبشو چلوندنش ...... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر