ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا بخش بر چهار 6

چقدر نرم و ملایم و بی منت ساک می زد . یه هیجانی بهم دست داده بود که فکر می کردم شب اول عروسی منه . بعد از مدتها هیجان گاییدن یک زن و هماغوشی با اون . خیلی می تونست واسم لذت داشته باشه . دیگه همه چی رو فراموش کرده بودم . راستی راستی احساس یک مجرد رو داشتم که تازه متاهل شده باشه . فکر می کردم که دنیا بسیج شده برای من و این که من لذت ببرم . -اووووووفففففف زیور جون .. خوبه حالا . خیلی وقته سکس نداشتم و اون وقت فکر می کنم که تودهنت خالی کنم دیگه هیچی برام نمونه که توی کست بریزم . ببینم میشه توی کست آب ریخت .. -راستش با این که سنی ندارم و تازه چهل رو رد کردم ولی خیلی زود یا ئسه شدم . این تو خاندان ما ارثیه .. تمام این فشار ها رو به خودش آورده بود که یه ده سالی سن خودشو کمتر کنه . -نهههههه زیور جون نمی دونی چند ماه سکس نداشتن چدر سخته تحملش .. -پس من چی که چند ساله ندارم .. -راست میگی .. کیرشو به خواسته من از دهنش در آورد ..یه نگاهی به سر و سینه و بدن و کسش انداختم . چه حالی می داد نگاه کردن به اندامی که می دونستم تا دقایقی دیگه میشه اونو راحت گایید . سینه هاش انگاری چین خورده نبود . فکر کنم این چند وقتی که شوهر نداشت حسابی به خودش می رسید .یه زن که شوهر نداشته باشه و از این کارا بکنه باید دلش به یه جایی خوش باشه  و گرنه با چه حس و علاقه ای می تونه این کارا رو انجام بده . کناره های کسش کمی شل بود و این طبیعی بود که  با حداقل پنجاه سال سن این حالتو داشته باشه  . لبه ها و کناره های کس که به طرف وسط کس گرایش داشت یعنی هر دو خط درز کس صاف  و یک دست نبود . نمی دونستم این کج و کولگی واسه چیه . هر چه بود با چند بار فرو کردن کیرم در این کس می تونستم اونو صافش کنم .. یه زبونی به کسش زده و با چند تا میک زدن خیلی آروم ناله رو سر داده بود . کیرم داشت بی تابی می کرد . دیگه حریفش نمی شدم . لاپاشو باز کردم و کیرمو گذاشتم سر کس خیسش . معلوم نبود این کس گشاد چی داره زیر لب زمزمه می کنه . هر کی نمی دونست و این صحنه رو می دید حتما فکر می کرد که تازه می خواد پرده شو از دست بده . یه چند تا باد و فوت هم به خودش زد ولی این کیر دیگه رفته بود تا ته کس . -آخخخخخخخخخخ جر خوردم .. جر خوردم .. یا مال تو خیلی کلفته یا مال من تنگه .. نمی دونم چی داشت می گفت . داشت تبلیغ کس خودشو می کرد . ولی من در سکوت و آرامش داشتم به اون کسی که پس از چند ماه می کردم فکر می کردم . دور و بر کس زیور دریای آب بود و من دور و بر کیرمو خشک می کردم بازم و بازم خیس می شد. -اردی ..اردی .. بزن دیگه .. خیلی کلفته .. مال من تنگه . دردم میاد . محکم محکم . ولم نکن اردی جون . عاشقتم . دوستت دارم .چند بار لباشو به سمت صورتم باز و بسته می کرد . دوست داشت اونو ببوسم . منم نا امیدش نکردم . روش دراز کشیدم .. -آخخخخخخخ داره می ریزه . داره می ریزه . تا روش خوابیدم انگاری کیرم توی کسش قفل شد ولی بیشترین لذتو بهم داد . -خوشت اومد خوشحالم ولی این جوری قبول نیست . فکر منم باید باشی .. -چیکار کنم تا ارضات کنم .. -من خودم قلق خودمو بهتر دارم . اومد روی کیرم نشست و کیرمو با کون و کسش طوری تنطیم کرد که بیشترین لذتو ازش ببره . منم که کمرموسبک کرده بودم گذاشتم هر کاری که دوست داره با من انجام بده . اونم لبه های کسشو به شدت به کیرم فشار می داد ..-اردی جون .. اردی دیگه حال ندارم .. منم رفتم کمکش و کیرمو از زمین به هوا در کنار هوا به زمین اون به کسش می چسبوندم .. تازه ارگاسمش کرده بودم که دیدم یکی داره در می زنه . یعنی در همین اتاق خوابی رو که از داخل قفل کرده بودیم . خدا مرگم بده . من چرا متوجه باز شدن در آپار تمان نشده بودم . صدای الهام دختر سوم بدون شوهر بکارت از دست داده من بود . همون الهامی که توی این چهار تا دختر خیلی شیطون نشون می داد و می خواست خودشو بهم بچسبونه و منم به خاطر عشق پدری تحویلش نمی گرفتم . -بابا اونجایی ؟/؟ در چرا قفله . یه کفش زنونه اینجاست . بوی عطر زنونه میاد .  اگه هستی جواب بده .. آهای کسی اونجا هست من می خوام پلیس خبر کنم . سریع لباسامونو پوشیدیم و خودمونو مرتب کردیم . البته بدون سر و صدا . روی تختو هم مرتب کردیم ظاهرا دخترم رفته بود دم در آپارتمان ایستاده بود و می خواست از  اون جا تماس بگیره .ولی صدای بسته شدن در و صدای پای الهامو نشنیدیم . دیگه حساب نکرد که اگه دزد بیاد  کفششو دم در  نمیذاره . -ببین زیور جون پس اومدی برای نگاه کردن به پرده ها و کار شناسی در این مورد . مثلا واسم پرده بدوزی -ازاین بهتر چیزی نداشتی بسازی اردی ؟/؟توکه می خواستی زنگ بزنی وعده ملاقات بذاری باهش  -خجالت می کشم از دخترم .الان از اون حد گذشته .. خیلی آروم کلید رو چرخوندیم دور در و بازش کردیم .. یخ شدیم یعنی من یخ شدم وگرنه زیور که ککش هم نمی گزید . الهام روبروی ما وایساده بود .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر