ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هوس اینترنتی 58

-بفرمایید داخل .. منتظر بودم که بگه خیلی ممنون .خواهش می  کنم همین جا خوبه . تعجب کردم که با من اومد توی خونه . ولی خیلی مودب و سر به زیر بود . دیدم که حالا تا اینجا اومده گفتم بشینه تا براش یه چای آماده بیارم . قبل از این که برم طرف آشپز خونه یه لحظه بی اراده سرمو که به طرفش برگردوندم دیدم  که رو راحتی نشسته نگاهش به سمت منه و داره با  با کبر داخل شلوارش ور می ره . بد نشد آقای سر به زیر ما هوس کس کردن . فکر نمی کردم این یکی با مهر داد دست به یکی کرده باشه ولی از اونجایی که می دونست این دوستش اهلشه به این بهونه اونو فرستاد . آخه منم خیلی خودمونی و بی شیله پیله با همه بر خورد دارم . انداممو می ریزم بیرون . میندازم بیرون تا همه از دیدنش لذت ببرند .خدا زیبایی هارو آفرید تا بقیه ببینن و تحسین کنن نه این که این جور بهش نظر بد داشته باشند . چایی و شیرینی رو گذاشتم رو میز و بهش گفتم ببخشید شما آقای ..-فرید یگانه .. حتما اسم منو می دونست که دیگه نپرسید منم خودمو معرفی نکردم . -یه لحظه ببخشید .. رفتم واسه فتانه زنگ زده ازش راجع به فرید یگانه پرسیدم -اووووووههههههههه فتانه حواست باشه .. اون وقتی شهوت جلو چشاشو بگیره دیگه نگاه نمی کنه  عاقبت کارش چی میشه همونجا می خوابونه .. -نهههههههه نگو من می ترسم -تا حالا چند بار گرفتنش . -پس چرا بهش اجازه کار  میدن .. -جواز به اسم  یکی دیگه و اونم استفاده می کنه . خلاصه چند با ر باز داشتش کردند . -کسی روهم تا حالا کشته -نه بابا بنده خدا این جوری نیست . -ببینم انگاری دلت براش می سوزه . مگه تو رو هم .. -نه ..ما از این شانسا نداشتیم . ولی طناز جون اگه تونستی یه حالی باهاش بکنی بد نیست . خیلی خوشگله . هر کی بره زیر کیر اون یه ده سالی جوون میشه -می خوای آدرس تو رو بدم که بیاد جوونت کنه . -اگه می دونستم میاد می گفتم این کارو بکنی ولی تو اگه باهام لز کنی من همیشه جوون می مونم . اون جیگرتو بخورم طناز . اگه بدونی دلم واست چقدر تنگ شده . منو که این قدرآتیش می زنی دل مردا رو چقدر می بری . حواست باشه .میگن اون نگاه شیطانی داره . اگه چشاشو بدوزه به یکی اون جادو مبشه . یه چشای آبی خوشگلی داره که کسی نمی تونه ازش فرار کنه . -ولی طناز با این نگاهها گول نمی خوره اون اراده اش خیلی قوی تر از ایناست . اون اولش خیلی محجوب و سر به زیر نشون می داد ولی یهو دیدم دستش رو کیرشه .. -خلاصه حواست باشه .- راستش اولش فکر کردم با مهر داد دست به یکی کرده ولی نه این طور نبود . -از کجا می دونی -یه دلایل خاصی دارم شاید بعدا بهت گفتم . البته از اونجایی که من به عنوان فرزاد با مهردادچت کرده بودم او در مورد این مسئله چیزی به من نگفته بود از طرفی هم اون نمی تونسته در همین فاصله ای که از خونه رفته بیرون  با اون دست به یکی کرده باشه در نتیجه این آقا فرید ما خودش مستقلا به ما نظر داره و گماشته کسی نیست . -فتانه من برم دیرم شده .. قند و شکلات رو هم به دستم گرفته رفتم طرفش .. -فقط آقا فرید یادتون نره برای چی اینجا تشریف آوردید . یعنی موقع رفتن دور بین رو با خودتون ببرین . -منطورتون اینه که دور بینو الان باید با خودم ببرم . -نه این حرفا چیه . شما چای خودتون رو میل بفرمایید . از خودتون پذیرایی کنید من به این خاطر گفتم که مهر داد عجله داشت یه لحظه سرمو که بالا گرفتم دیدم با چشای آبی روشنش  داره بهم لبخند می زنه . لبخند رو لباسش که سر جاش بود . خیلی به دلم نشست . فتانه راست می گفت . حس کردم یه چیزایی داره توی قلب و دلم حرکت می کنه . بر شیطون لعنت . این فتانه بهم هشدار داده بود و من توجهی نکرده بودم . اینو میگن بی مبالاتی . . رفتم بهش یه شکلات تعارف کنم و اونم بر داشت ولی از دستش افتاد . دو تایی مون سرمونو خم کردیم تا اونو از رو فرش بر داریم . وقتی سرمونو بلند کردیم لبامون به هم نزدیک شده بود .نفهمیدم چی شد که حس کردم داریم همو می بوسیم . اون خیلی  گستاخ شده بود ولی طعم شیرین و داغ بوسه اون برام خیلی دلپذیر بود . این داغی از لبام به همه جای بدنم سرایت کرده بود . موهای بور و صورت سرخ و سفید فرید و اون چشای جادوییش منو از راه به در برده بود . در همین لحظه تلفن زنگ خورد . مهرداد بود . -ببینم فرید اومده ؟/؟  یه لحظه ترسیدم از این که نکنه فرید مامور اون باشه و قصد داره ازم فیلم بگیره  با یه موبایلی که یه جا کار گذاشته و تازگیها از این چیزا هم فراوون شده بود و در استخر زنونه هم از صحنه های لخت و سکسی زنان خیلی فیلم و عکس گرفته داده بودند بیرون . ..-همین الان راه افتاد . کاری داشتی .. -نه فقط خواستم ببینم اومد ؟/؟.. .. با خودم گفتم مرده شور ببردت .. -پس من برم طناز خانوم لحظات خوبی بود از پذیرایی شما ممنونم . نمی دونستم چی بگم . دو دل بودم . دلم می خواست بوسه ما  طولانی تر می شد . نه می تونستم بگم برو نه می تونستم بگم بمون . نمی خواستم در مقابلش کم بیارم ولی اگه اون همین جوری می رفت خودم کم می آوردم . حس کردم اگه غرورمو زیر پا بذارم ممکنه بعدا نتونم ادامه بدم . اعتماد به نفسمو ازدست بدم -ببخشید باید برم . -خواهش می کنم .منم از آشنایی با شما خوشوقت شدم . ظاهرا شوهرم منتظره . امید وارم بازم بتونم شما رو ببینم .  این بار چشاشو عمدا به سمتی و مسیری که چشای من بود می گردوند .. یه حالت خاصی داشت .بازم منو به طرف خودش می کشوند .. اون رفت و من هنوز در فکرش بودم . هوس و هوسشو داشتم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر