ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

انتقام میسترس 22

با نگاه عجیبی که بهشون انداخته بودم اونا رو مصمم تر کردم که به وحشی گری خودشون ادامه بدن. آی دهنم خشک شده بود . با این حال به  طرفشون چند تف انداختم . هم خواستم خشم خودمو خالی کنم و هم این که می خواستم ببینم آیا حرفی می زنن یا نه ؟/؟ احتمالا باید  از اونایی باشن که بشه اونا رو در مجتمع دید . شاید برای بردن جنس بیان . نمی دونم .. خیلی نا امید بودم . کثافتا شاششونو رو سر و صورت و سینه  وشکمم می پاشیدند و لذت می بردند . خونم به جوش اومده بود . حالم داشت به هم می خورد . با همون وضع یکی اومده بود پایین تر و کسمو لیس می زد . یکی دیگه با وحشی گری رفیقشو  هل داد و کیرشو با شدتی فرو کرد توی کسم که از درد فریاد کشیدم . دیگه خودمو گذاشته بودم در اختیار اونا که هر کاری که دلشون می خواد انجام بدن . می خواستم توانمو تا یه حدی داشته باشم که بتونم دو تا لگد هم که شده به بهزاد بزنم و دلمو خنک کنم . چرا باید این بلا رو سرم بیارن . من که باهاشون کاری نداشتم . اگرم تیمور رو زدمش به خاطر بلایی بود که سر شیوا آورده بود . چقدر زخمی و خسته بودم . سرم داشت گیج می رفت . همه جا رو تیره و تار می دیدم . من که اومده بودم تا با این زالو ها با این انگلهایی که جوونای ما رو بی خانمان می کنند بجنگم . چرا این طور شده بود . چرا آخه .  اینا به یه طرف حس می کردم غرورم در هم شکسته شده . و هیچ توانی برای ادامه راه ندارم . این رسمش نبود که این جور بیرحمانه به من تجاوز شه . کیر پشت سر کیر .. یکی از کسم می کشید بیرون و یکی دیگه  فرو می کرد .  سرمو گذاشته بودند زمین و منو پا در هوا کرده بودن . حالا با جلادی هر چه تمامتر و به زور یکی از اونا که از بقیه سنگدل تر نشون می داد کیرشو فرو کرد توی کونم و یکی دیگه هم توی کسم . نمی دونم چرا تمومش نمی کردند . چشام دیگه باز نمی شد . از درد در حال بیهوش شدن بودم . سرم رو زمین و پام رو هوا بود و یه عوضی دیگه اونم روبروی من که به صورت وارو ایستاده بودم دراز کشید و به زور کیرشو فرو کرد توی دهنم . به حرفاش که می گفت ساک بزن گوش نمی دادم ولی اون به زور آبشو تو دهنم ریخت هر کاری کردم کیرشو بکشه بیرون و من منی رو تف کنم نذاشت که نذاشت . تمام کثافتاش توی دهنم جمع شد . . زمانی چشامو باز کردم که دیدم ازشون خبری نیست . و رو بدنم و دور کس و کونم پر شده از آب کیر اونا و دهنم هم یه چسبندگی خاصی داره .. نای بلند شدن نداشتم . همونجا دراز کشیده و به خودم و سر نوشتم فکر می کردم . به این که چه طور می تونم به هدفم برسم . گریه امونم نداد . بهم توهین شده بود . حس می کردم که خیلی داغون شدم . روحیه مو از دست داده بودم .. یکی می گفت اگه سعی کنی  با خونسردی انتقام بگیری بهترین کاره . ولی من چه جوری می تونستم خونسرد باشم وقتی که حتی نمی دونستم کی ها بهم حمله کردند .. من از کی باید انتقام می گرفتم . حالم داشت بهم می خورد . به همون صورت خودمو رسوندم به حموم . تمام تنم درد می کرد . دستمو نمی تونستم به پشتم برسونم . از بس اونو پیچونده بودند . درد شدید مقعد , سوزش کس و سوزش نوک سینه و درد دور اون منو دیوونه کرده بود . دور چشام کبود شده بود . اگه ازم فیلم گرفته باشن چی . مثلا می خوان به کی نشون بدن . نه این طور نیست .. یه لیوان شیر همراه با شکر خوردم و چند تایی خرما هم گذاشتم توی دهنم .. نمی دونستم کار درستیه یا نه ولی قصد داشتم حتی اگه به قیمت از دست دادن جونمم شده به این بهزاد حالیش کنم که کور خوده و فکر نکنه که به این آسونی ها می تونه از چنگم در بره . می دونستم اگه باهام در گیر شه می زنه لت و پارم می کنه . چون هیچ توانی نداشتم . ولی من غرور داشتم . من نمی تونستم ساکت بشینم .. رفتم به اون طرف ساختمون .. از خواب بیدارش کردم . همون اول یکی گذاشتم زیر گوشش . حتی زدن یه سیلی هم باعث سر گیجه من شد .. -نامرد پست فطرت .. خودت میومدی باهام می جنگیدی .. حریف من نشدی اون وقت چهار نفرو فرستادی  توی خواب بیفتن سر من ؟/؟ چرا این کارو کردی ؟/؟ اسم خودت رو میذاری مرد ؟/؟ -چت شده . چرا این قدر کبودی ؟/؟ سیلی دیگه ای نثارش کردم .-چرا جوابمو نمیدی . جواب حرفامو نه . جواب سیلی رو .. بیا منو بزن . بیا منو بکش . حالا بهترین وقته . حالا دیگه نمی تونم  هیچ کاری بکنم . دیگه هیچ قوتی ندارم . تو که نامردی کارته .. -شیما تو حالت خوب نیست . کار من نبوده . من در جریان نیستم . اومد طرف من -بذار کمکت کنم .. با مشت کوبیدم به صورتش ولی سر خودم درد گرفت . اشک از چشام سرازیر شده بود .. -دلت می خواست رئیس شی ؟/؟ اومدم بر نامه هات رو بهم زدم ؟/؟ .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر