ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 154

برای چند ثانیه سرمو انداختم زیر و بعدش که یه نگاهی به بالا انداختم دیدم که  خاله  رسیده به مرحله شورت و سوتین و جناب فرخ خان هم که دیگه این خاله جون از بس برای نوش جون کردن کیرش عجله داشته تمام لباساشو در آورده فقط شورتشو دیگه وقتی تا نیمه راه در آورده ظارهرا دیگه نتونست چند ثانیه صفر کنه و از ترس این که کیر از دستش در نره اونو قاپیده فرو کرده بود توی دهنش فقط صدای آهنگ کیر خوردنشو که شبیه به فریاد بود می تونستم بشنوم . البته اون که دیگه نمی تونست حرفی بزنه .. فرخ پاهاشو این طرف و اون طرف می کرد و آخرش بقیه شورتشو در آورد . -شهین جون اگه بدونی مردا چقدر عاشق این اندامهای یه دست و پر هستند .. هم میشه گفت تپلی و هم فانتزی .. هر چی فرم و حالته این بدنت داره .. ظاهرا این فرخ خیلی خوشش میومد که به شهین جون ما حال بده . کیرشو از دهن اون بیرون کشید و اونو رو تخت به حالت دمرو انداخت سرشهین هم به طرفی قرار گرفته بود که من هم اگه می خواستم کاملا صحنه رو زیر نظر داشته باشم با توجه به این که فرخ روش استوار بود نمی تونست منو ببینه . . با این که من و خاله  در این چند روزه بار ها لز داشته و تن و بدنشو دیده بودم و با هم حال کرده بودیم ولی انگاری این بدنو حالا به یه حالت دیگه ای می دیدم . گویی که پوست باز کرده بود و می خواست بترکه . وقتی که دستای فرخ رفته بود روی کونش بهش گفت چه پوستی داری چه کونی داری انگاری سالهاست که دست نخورده .. ببینم تو با این بدن چیکار کردی .. -نمی دونم نمی دونم .. با هام ور برو . بکن منو آقا فرخ .. شاید قسمت این بوده که برسه به دستای تو .  خیلی سخته سالها تحمل کردن .. فرخ خودشو رو شهین جون خم کرده بود و از بغل  لباشو گذاشته بود رو صورت اون و پنجه هاشو هم گذاشته بود وسط کونش و ظاهرا چند تا انگشتشو فرو کرده بود توی کس شهین جون . -واااااااااااااهههههههههه واااااااااااااهههههه .. خاله انگاری آتیش گرفته بود و دهنشو طوری باز کرده بود که خنک شه . اون همین جور داشت عطش خودشو نشون می داد -جوووووووووون شهین جون بگو حالا چی می چسبه .. بگو دیگه .. می دونستم خاله داره کیف می کنه که انگشتای فرخ داره با کسش بازی می کنه ولی فریاد می زد کیر کیر توست که می چسبه . کیر توست که باید بچسبه .. نمی دونم فرخ با این همه جوونی و سر حالی خودش چطور شهین اونو تا به این حد به هوس آورده بود شاید می خواست به خاله جونم خودی نشون بده ولی وقتی کمرشو بالا آورد و کیر و موشک آماده پرتاب اونو دیدم فهمیدم که اونم در هوس کس خاله جونم آتیش گرفته و تا چند ثانیه دیگه میره به سوی هدف . دست گذاشت زیر کمر خاله و اونو بالا ترش آورد . خاله یه کارد سگی و زانو زده به خودش گرفت . من یکی دستم رفته بود رو کسم و خیس کرده بودم . دلم می خواست برم وسط اون دو تا  هوسباز دلخسته و کسمو هوا بدم ولی نمی خواستم خلوت خاله جونو به هم بزنم . فرخ کیر تیزشو گذاشت رو سر کس شهین جون .کون قمبل کرده شهین هم یه استیل زیبایی به خودش گرفته بود که من حتما باید در لز بعدی توجه بیشتری بهش می کردم . خیلی منو آتیشم داده بود . نمی دونستم چیکار کنم . اون اطراف چند برگ گل تمیزو چیدم و اونو می کشیدم روی کسم . انگاری یه چیز غیر می خواستم که با کسم ور بره . کیر فرخ عین موتور جت رفت و بر گشتی توی کس شهین جون کار می کرد . نمی دونستم چرا آبشو خالی نمی کنه .. خاله که فقط  روبروش دیوار چسبیده به تخت قرار داشت همش مشتاشو به دیوار می کوبید .. -اووووووخخخخخخخ ..اوووووووخخخخخ فرخ .. آقا فرخ .. -جاااااااااان .. داشته باش این کیر رو .. هر وقت خواستی در پای تخت در خدمت شماست .. -من در پایتخت هم روی تخت می خوام ....خاله جونم هم عجب با مزه شده بود و داشت با کلمات بازی می کرد .. . بیشتر نگاهم به محلی بود که کیر می رفت داخل کس و بر می گشت . کس خاله جونو امروز باز ترش می دیدم . شاید به خاطر این بود که گیر کیر کلفت افتاده و حلقه ورودی اون بیشتر باز می شد . هر چند لحظه در میون فرخ کیرشو یکسره از کس خاله جونم بیرون می کشید  کف دستشو حلقه می کرد آلتشو با دست تمیز می کرد و کیرشو دوباره فرو می کرد توی کس شهین . انگاری این شهین پس دادن آب و روغنش تمومی نداشت . دلم می خواست من اونجا کنارش بودم هر وقت فرخ کیرشو بیرون می کشد اونو میذاشتم به دهنم و خودم براش تمیز می کردم .... ادامه دارد .. . نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر