ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لز با دختر خجالتی 40

کسم رو کس زهیدا جون می غلتید و اونم حس و حالی نداشت ولی اون قدر باهاش ور رفتم تا تونستم سر حالش کنم . -عزیزم خوشحال باش من و تو کنار همیم . نمی دونی چقدر دوستت دارم و عاشقتم . تا می تونستم به زهیدا جونم حال دادم . وقتی اون دو تا دختر دیگه هم رسیدند و به ما پیوستند سه تایی شونو رو زمین خوابوندم . بهشون گفتم پاهاشونو باز کنن . حیف که سه تا دست نداشتم . دو تا دو تا انگشت تو کسشون می کردم و همون انگشت خیس رو فرو می بردم توی دهنم . چقدر حال می کردم . -اوووووخخخخخخ زیبا .. زیبا .. زهیدا فدات . دو انگشتی کسمو بکن . -این قدر مزه میده ونمی دونستم ؟/؟ هر وقت بخوام کسمو جرش بدم میگم تو بیا این کارو واسم انجام بدی . دوست دارم  تو بشی شوهر من و من بشم زنت زهیدا ! اووووووفففففف تو بازم کنی . نازم کنی .. خلاصه اون روز جمعه خوب و شیرین و پر تنشی بود برام . از اون روز تا آخر هفته نمی دونستم چیکار کنم . دوست داشتم خودمو به بهترین شکل ردیف کنم . کاری کنم که همه ازم خوششون بیاد . نغمه جون با هام حال کنه و دوستاش هم همین طور . تا آخر هفته هر مدل لباسی رو رو تنم امتحان می کردم .  سعی می کردم بقیه دخترا این حرکات منو نبینن . خسته شده بودم از بس شورت و سوتین های مختلف رو رو خودم آزمایش می کردم . خلاصه اون روز اومد و خودمو یه تیکه ماه درست کردم و  استاد خوشگله من اومد دنبالم تا منو ببره به مهمونی . این خانوم خوشگله معلوم نبود چند تا ماشین داره . با تویوتا کامری سفید اومد دنبالم . .. هر چند بابام هم خودش هم ردیف اونا بود ولی در هر حال یه دختر دانشجو و دور از خونه و زندگی اونم استادش بیاد دنبالش و با هم برن عشق و تفریح خیلیه . -خب زیبا جون  ما داریم میریم خارج از شهر یه جای خیلی خوش آب و هوا . پای کوه و جنگل و یه خونه ویلایی خیلی بزرگ . انگاری که یه کاخه . با هشت تا خانوم خوشگل دیگه غیر خودمون . فقط حواست باشه که طرز بر خوردت  با اونا چه طور باشه . من البته نباید به تو چیزی بگم ولی تو خودت بهتر می دونی چیکار باید بکنی . در ضمن  اینا همه شون خانوم دکترن . یعنی پزشک . هر طرفی طرفشو از هم ردیف شغلی خودش انتخاب کرده . -نغمه جون پس من باید خیلی به خودم ببالم که منو آوردی به این جمع . -ببین این نیازه این هوس و عشق و حال کردن و سوختن همراه با کیف کردنه که ما رو کشونده به این جا و به نظر من یکی , تو اگه به خودت مسلط باشی دکترای این کارو داری . این زنایی رو که امروز می بینی همه شون داغ داغ داغ و به اصطلاح خودمون هات هستند  اونا زمستون و تابستون سرشون نمیشه . امشبه رو توی فضای سر بسته دور همیم و فردا میریم به فضای باز . عشق می کنیم . نمی دونی چقدر به آدم آرامش میده . وقتی فکرشو می کنم که دارم می سوزم و حال می کنم می خوام جیغ بکشم . صبحها تا اوایل بعد از ظهر پاییز گرمه . یه آبشار طبیعی داره که فقط مال همین خونه است .. آدم نگاش می کنه ووووویییییی زیبا کس آدم انگاری می خواد مثل آبشار آب پخش کنه . -نغمه  جون همسایه ها و غریبه ها نیستند که آدمو ببینن و از این نظر خطر ناک باشه ؟/؟ -نه ..تا هکتار ها مال خودشه . خانوم دکتر سپیده ..جراح قلبه .. -اگه این طوره پس چرا مهمونی رو همیشه اینجا بر گزار نمی کنین .. -گاهی اونی که نوبتشه به هزینه خودش اینجا می گیره ولی یه عده دوست دارن خونه خودشونو به رخ بقیه بکشن و آخرین دکورا و تغییرات خونه شونو نشون بدن . تو که ما زنا رو خوب می شناسی . تازه اینجا فقط  از اواسط بهار تا اوایل پاییز مناسب مهمونی و لز در فضای بازه .. .. در هر حال رسیدیم به اونجا .. مدل به مدل ماشینای لوکسی که در خونه پارک بود . ماکسیما ..پرادو .. یه بنز آلبالویی خوشگل که فکر کنم مال خود خانوم دکتر سپیده بود .. منم اگه بشم یه خانوم دکتر قوی شاید یه روز بتونم همچین خونه ای داشته باشم . بابام بهم کمک می کنه . خب دیگه فعلا که اینجام . هر چی که بشم دکتر بشم مثل حالا دانشجو باشم تا این کسم تنظیم نشه کاری نمی تونم بکنم .  باید ردیف ردیف باشم . مثل همینا که هر چی دارن و ندارن می خوان بریزن بیرون و یه روز با هم خوش باشن . .. ووووییییی عجب مجلسی .. تا رسیدیم اونجا هشت تا زن خوشگل و ناز و خوش بدن و  مامانی عین هلو رو دیدیم که به محض دیدن ما چه جور ازمون استقبال کردن . دلم می خواست نجویده قورتشون می دادم . وقتی به میکاپشون نگاه می کردم از طرز آرایش خودم خنده ام می گرفت .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر