ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 175

-پسرعمو بیا ..بیا ولش کن . بازم خوبه که داره کس میده و این قدر بلبل زبونه . اگه بیکار بود می خواست چیکار کنه . -تو برو کشکتو بساب که شوهر برات پیدا نمی شد دادنت به یه بی خایه چینی که همه از دست کیرش فرارین . نیگا نیگا .. حتی ننه تو که زن عموی من باشه از دست کیر دامادش فراریه . دلم برات می سوزه آهو بد بخت شدی . اگه این مجلسها نبود الان کست باید خاک می خورد . حالا من چند تا آشنا دارم  که کیر مصنوعی بفروشن -اونو فرو کن توی کون خودت . داداشت که واسم هلاک بود و هست -اون کیر توی دهن تو .. -بس کنین خانوما . این چه وضعشه . الان این دعوا ها بین پسرای لات هم دیگه قدیمی شده . من تعجب می کنم شما این مدل کل کل کردن و کلنجار رفتن رو از کجا یاد گرفتین . حیف نیست این لحظه های قشنگمونو خراب کنیم ؟/؟ ببین چقدر همه با عشق دارن همدیگه رو می کنن ؟/؟ از دشمنی ها کمتر نشونی می بینی . این همه لذت و تفاهم واقعا چقدر لذت بخشه ؟/؟  وای چه صحنه یا شکوهی ! در گوشه ای کوه گوشت و هرکول مجلس منصوره رو می دیدم که خودشو روی کیر عارف سوار کرده و داره اونونیمه  له می کنه . چه منظره زیبایی بود . لذت می بردم . منصوره که اگه می خواست تمام وزن خودشورو بدن عارف بندازه اونو له می کرد .  عرق از سر و روی عارف بیچاره می ریخت .. -منصوره جون بیا این طرف یه صحبتی با داداش عارف خودم دارم . آخه ما برادران کیری هم شده بودیم . از طریق کردن ننه هامون به صورت دو به یک و ادغام آب کیرمون . منصوره عارف رو به همون صورت بغل کرد و اومد طرف ما .. عارف : داداش اگه می خوای منصوره جون تقدیم شما .. -عارف جان از کیسه خلیفه نبخش تا فردا بعد از ظهر وقت وسیعه . تازه شب دراز است و قلند ر بیدار . ببینم خوب با این منصوره جون حال می کنی . فقط یه جوری ازش استفاده کن که اسراف نشه . عارف اون زیر از خنده ریسه می رفت .. -میشه اونو قسمت بندی کرد .. منصوره : واه یعنی من این قدر چاقم ؟/؟ .. یه نگاهی به آهو انداخته و گفتم دختر عمو اجازه هست یه خوشامدی به این منصوره جون بگم ؟/؟ یه نگاهی به من انداخت و گفت تو که با منی باشه .. ولی یادت باشه منم اگه به کس دیگه ای خوشامد گفتم تو ناراحت نشی .. -آهو الان تا چند دقیقه دیگه من میرم سراغ یه کس دیگه و تو هم به یه کیر دیگه می چسبی این قدر سختگیری نکن . تو باید دقت کنی که در اصل فلسفه تشکیل این محفل سکسی چی بوده . -خوبه حالا می خوای به من درس فلسفه منطق یاد بدی . لبای من و منصوره رو هم قرار گرفت -آریا خیلی دوستت دارم . یادم نرفته که چقدر به دردم خوردی و به من اعتماد به نفس دادی -منصوره جون فدات شم . یه خورده از اون هیجانتو بذار برای من .. فقط تو رو به جون هر کی که دوستش داری قسمت میدم برای لاغر شدن تلاش کنی . ما تا چند وقت دیگه یه گردش عمومی و سکس دشت و صحرا و باغ و کوهستان در شمال غربی کشور داریم  ممکنه بعضی جاها لازم شه از کوه ها و تپه ها بریم بالا اگه می تونی این چربی ها رو یه خورده اش که چه عرض کنم نصفشو آبش کن . -چشم عشق من . آهو خودشو انداخت رو من لباشو بست به لبام و کونشو رو کیرم حرکت می داد . طوری منو چسبونده بود به خودش که دیگه حرف نزنم . حق با اون بود . چون حواسمونو از سکس پرت می کرد . فقط با چشام می دیدم که کی از بالا سرم رد میشه . پدر بزرگ یه جعبه شیرینی دستش گرفته بود و مدام به زوجهایی که در حال سکس بودند تعارف می کرد . نمی دونم درست می دیدم یا نه این مامان ما روی کسش مربا ریخته بود و شوهر منصوره داشت همون مربا رو روی کسش لیس می زد .. دلم می خواست آهو لباشو از رو لبام ورداره و من با صدای بلند ازش بپرسم که کس ننه ام خوشمزه تره یا مربا .. خب معلوم بود که کس ننه ام رو انتخاب می کنه وگرنه الیا جون پدرشو در می آورد . -آریا آریا امروز اصلا توی باغ نیستی . -آهو من دیگه اون زیر خفه شدم . اینجا عجب جمعیتی جمع شده انگاری هیشکی به هیشکی نیست . همه دور هم جمع شدن و فکر کنم کمتر کسی راضی شده بره دور و بر ساختمون . -حتما منتظرن جنس خوبا که کارشون تموم شد بقاپن بگیرن . -دختر عمو همه اینایی که اینجان جنسشون خوبه . کس و کیر و کون حالا یه خورده بالا پایین که زیاد فرقی نداره . -ولی من که همش می بینم مرغ همسایه غازه . -اوووووففففف آهو من ناز و اداتو بخورم . اگه این جوری که نشون میدی هستی چه جوری ازم دل کندی ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

jemco گفت...

سلام ایرانی عزیز
بابا ایول به کوری چشم دشمنات میبینم هنوز فعالی داداش
امیدوارم هرجا هستی پاینده باشی...

ایرانی گفت...

سلام جمکو جان ! خیلی خیلی خوشحالم که بازم یه یادی از ما کردی . دوستان در نظر دادن این روز ها این جا رو کردن کویر . همه غیبشون زده . امید وارم که حالت خوب باشه .. البته من دوست و داداش همه هستم و همه رو دوست دارم ولی یه عده ای هستند که دوست ندارن اسم کسی بیشتر نوشته بشه . بیشتر نشون داده بشه . عده ای هستند که فقط اهل حسادتند . خدا منو حسود بار نیاورده در نتیجه حسودانی که به جای نشون دادن لیاقت خودشون می خوان با من بجنگن هر روز بیشتر از روز قبل حرص می خورند . البته این حسودان بیشتر در سایت لوتی وجود دارند و انگشت شمارند ولی همون انگشت شمار ها می خوان هر جوری که شده زهرشونو بریزن هر چند تعداد دوستان و حامیانم دهها برابر اون حسودان انگشت شماره ولی من با خونسردی و بی ریایی و تلاش و قدرت قلم و احساسی که خدا به من داده همه این آدمای عقده ای رو شکست میدم .جمکو جان واقعا خوشحالم که فراموشمون نکردی . شاد و تندرست باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر