ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زنی عاشق آنال سکس 12

-دور و برشو هم بمال فدات شم سیروس .. کیرت رو هم بکش.. بیرون بذار تو .. ولم نکن . با همه جام بازی کن . با همه جای من . آتیشم بزن . رهام نکن . دوستت دارم . دوستت دارم .. -آخخخخخخخخخخ ..آخخخخخخخخخخخ آتنا ..آتنا .. -نههههههه نهههههه زوده .. من می خوام . من می خوام منو بکنی .. می خواستی به کیر خودت هم یکی از اینا بزنی .من نمی دونم . این جوری قبول نیست تند باش دیوونه داری چیکار می کنی .. -آتنا تومنو کشتی دختر ندیدم که این جوری بخواد که تند و تند کونشو بکنیم . حتی اونایی که کونشونو ژل بارون کرده بودم بازم ناز داشتند . فدات میشم . تا بهت حال ندادم خودم حال نمی  کنم . یه لحظه به یاد حرفای سحر و مونا افتاده بودم که وقتی اثرات این بی حسی تموم شه درد کون تازه شروع میشه . ولی حالا باید کیف می کردم . آدم که نمی تونه همیشه به خاطر لذت نبردن زجر بکشه که چی ؟/؟ ممکنه درد بیاد سراغش ؟/؟ پس ما کی باید از زندگی لذت ببریم . حرکت کیر سیروس رو توی کون خودم به خوبی حس می کردم . یه چیز کلفتی که فضای مقعد منو گشادش می کرد و تا اونجایی که به مانعی نمی خورد می رفت داخل و بر می گشت . از این که می تونستم بهش حال بدم کیف می کردم . دستاش با کس و سینه هام بازی می کرد -اووووووففففففف سیروس ..خوبه خوبه همینو ادامه بده .. بازی با نوک چوچوله هام و روی کوسم و  گردوندن سینه هام با کف دستش منو به اوج رسونده بود .. لبام واسه حرف شده دیگه باز نمی شد .فقط می تونستم ناله های هوسمو به گوشش برسونم و متوجهش کنم که ادامه بده .. می دونستم که دیگه حوصله اش سر رفته . خیلی سخته که در قضیه سکس یک زن مرد رو و یک مرد زن رو درک کنه . آخه مدت زمان برای ارضا شدن اونا و میزان لذتی که می برند فرق می کنه وگرنه هیجان و عصاره و شیره لذت همونه . هیچ تفاوتی با هم نداره . برای هر دو تا عسل یه عسله . ولی زنا این عسلو بیشتر و به مدت طولانی تری می خورند ولی دیر تر به لذت و شیرینی حداکثر عسل سکس و نهایت حشر و شهوت می رسن .. -هر لحظه نفسهام تند تر می شد و حرکات سیروس .. -آتنا خوبه ؟/؟ خوبه ؟/؟ -سکوت کرده بودم چون دیگه نمی خواستم هیچ چیزی تمرکز منو به هم بزنه .. چه احساس قشنگیه وقتی که پس از دقیقه ها فشار و لذت و تمرکز و این که محبوبت رو خسته نکنی بالاخره آب از جایگاه خودش حرکت می کنه . -جااااااااااان .. سیروس ..-داری میشی ؟/؟ -اوهوووووو ... اون همین جور به کارش ادامه می داد . حتی دو دقیقه پس از این که ار گاسمم کرد همین جور مشغول بود . ولی نایی نداشتم که بهش بگم بسه .. -سیروس حالا می تونی هر جایی غیر کسم آبتو خالی کنی -همین جا بیشتر از جاهای دیگه خوبه -من حرفی ندارم .. لاسینه رو صورت .. -ببینم توی دهنت هم حاضری ؟/؟ -من حرفی ندارم عشق من -فدای تو آتنا ولی همین توی کونت بیشتر از جاهای دیگه حال میده . اگه بدونی چقدر جلو گیری کردم . اون با چند حرکت ورود و خروج دیگه که کیرشو خیلی آروم فرو می کرد توی کونم و اونو درش می آورد در یک لحظه با سرعت این کارو انجام داد وحرکات پرشی کیرشو توی کونم حسش می کردم و اون حرارتی رو که بهم لذت می داد .. وقتی کیرشو بیرون کشید و قسمتی از آب کیرش به بیرون عقب نشینی کرد تازه متوجه شدم که بی حسی چیه . چون وقتی آبش ریخت بیرون اونو با شدت بیشتری روی پاها و دور سوراخ کونم حسش کردم . سیروس بغلم زد و لباشو رو لبام گذاشت . دستشو هم گذاشت رو سینه هام .  شروع کرد به نوازش کردن من . اون  بعد از سکس رهام نکرد . از این حرکتش خیلی خوشم اومد . ..  منم دستامو دور کمرش گذاشته اونو بیشتر به خودم می فشردم . .. حس کردم دوست ندارم به این زودی از پیشش پا شم . دیگه یواش یواش از جامون پا شدیم و رفتیم سراغ جمعیت .. سیروس : عالی ..عالی . پسرا این گنج رو کجا داشتین . من که اگه تا آخر عمر کنارم باشه سیر نمیشم . فکر کردی ما سیر میشیم .؟/؟ -پسرا من می خوام برم خونه .. شما هم اگه میاین بیایین یه دوری با هم می زنیم . می دونم سیر نشدین . ولی یه استراحتی هم به آتنا جون بدین که بتونه برای دفعه بعد هم بهتون حال بده . الان دیگه  نه اسپری داریم و نه ژل که به کونش بزنیم . تازه به نظرم یه استراحت بهش بدیم بد نیست . سامان : مخلص داداش . .. سهیل : فدایی داری . اطاعت میشه . تازه اینجا  این دو تا دختر سحر و مونا که این دفعه با هامون قهر کردند و دیگه ظاهرا  از کون دادن توبه کردند . سحر می خواست یه چیزی بگه جلو شو گرفتم . -بس کن دختر بذار برن . تو که نمی خوای بهشون حال بدی مگه مرض داری شر درست می کنی ؟/؟ تو اگه جای اونا باشی چیکار می کنی .مهمون دعوت می کنی خب باید به اونا سرویس هم بدی دیگه . اونا که واسه سیر کردن شکم نیومدن اینجا اونا واسه سیرکردن کیر اومدن این جا .. اینو که گفتم پسرا دسته جمعی زدند زیر خنده . سحر و مونا هم خنده شون گرفت . .. خلاصه پسرا رفتند و ما دخترا تنها موندیم . سحر : آتنا امشب خیلی دورگرفتی ها .کبکت خروس می خونه .. -وقتی که خروس تو کبک می خونه چرا کبک من خروس نخونه ؟/؟ .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر