ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 65

نکن شریف .. چقدر داغی تو -من داغم یا کیرم داغه -هر دو تا مون . بی خود نیست که این ماه منیر دل نداره از تو دل بکنه . -منم دل ندارم از خوشگلا دل بکنم . -معلومه که خیلی حریصی . -ببینم تو اگه چند مدل غذای خوشمزه ببینی دوست نداری از همه شون بخوری اشی ؟/؟ -چرا ولی هرچی هم بخورم بازم یه زمانی می رسه که نمی تونم بخورمش . -حالا که می تونی باید انرژی بدی به خودت . . -من شنیدم که تو هم خیلی هاتی . خیلی کارا می کنی -ماه منیر پس بهت گفته -آره عزیزم . خوبم نشون دادی تا حالا -هنوز کجا شو دیدی . تازه باید از این به بعد نشون بدم . -یه خورده همین حالا نشون بده شریف !. آخه تا شب دیگه طاقتم طاق میشه . یه  وقتی دیدی جلو بقیه گرفتم خوابوندمت . کارم معلوم نیست . -از این حرفا نزن . .. من دیگه بی اندازه داغ  و حشری شده بودم . حس می کردم بد تر  از خود شریف شده و نیازمه هر جوری شده اون منو بکنه . -ببین شریف جون بریم این پهلو و این پستویی . از اینجا تسلط هم داریم . یه جاییه که بی مقدمه کسی نمیاد . جز ماه منیر هم کسی این مسیر رو نیومده . هر کی ندونه فکر می کنه اینجا دیواره . نمی دونه که در حاشیه چی داره . به همون حالت راه افتادیم . مرد حشری دل نداشت که برای یک ثانیه هم که شده کیر چسبون خودشو از رو کون من ور داره . به همون صورت گذاشت روش بمونه تا رفتیم به حاشیه امن -حالا بکنش توی کسم . بفرست بره . بذارش تو .  کیر دیگه ای رو توی کسم احساس کرده  کیری دیگه به کلکسیون کیر هایی که در این مدت نوش جون کرده بود م اضافه شده بود .. -شریف جون اگه بدونی اون داخل چه خبره .. من دارم می سوزم . دارم آتیش می گیرم . ووووووییییییی خیلی داغه . سوختم سوختم . شریف منو بسته بود به رگبار . با این که بقیه خطری برای ما نبودن ولی صدای شلپ شلیپ بر خورد بدن شریف با من منو ترسونده بود که نکنه احترام متوجه جریان شه وگرنه بابت بقیه جای نگرانی نبود و می شد این مشکل رو حل کرد . وضعیت ما طوری بود که در اون جای تنگ باید ایستاده کس می دادم . دلم می خوست دراز می کشیدم تا از این حالت خماری خودم لذت ببرم ولی نمی شد . سست شده بودم . حس می کردم تمام تنم تشنه اینه که آبشو خالی کنه و آب شریفو به جاش جذب کنه . دوست داشتم اول خالی شم و بعد پر شم .. شریفو چسبوندم به دیوار و رو در روش قرار گرفتم و اون از روبرو منو می کرد . صورتمو با فاصله ای نزدیک صورتش نگه داشتم که بتونم چش تو چش شیم -ببین تو خودت مسبب شدی که شروع کنیم . تا سر حال و ردیفم نکردی من نمیذارم از این جا بری . خیلی سنگین شدم . منو باید تنظیمم کنی. وقتی اشرف به هوس میفته دیگه هیچی حالیش نیست .. -این جوری که تو منو به دیوار چسبوندی من چه کاری از دستم بر میاد مگر این که خودت کست رو محکم بزنی به کیر من . یه  نیم دوری گشتیم و جامونو عوض کردیم .  می خواستم پامو بدم هوا بذارم و شونه اش که دیدم این جوری اگه یکی در رو باز کنه همون اول گندش در میاد . دستمو  محکم گذاشته بودم جلو دهنم ولی انگشتامو از هوس گاز می گرفتم . شریف خیلی به کارش وارد بود . موشکشو در یه حالت زمین به هوا طوری وارد کسم می کرد که در هر ورودی دلم می خواست درجا یه ضربه دیگه ای رو از نو شروع کنه . هر دو مون عرق کرده بودیم . ولی اون ول کن من نبود . لب و صورت هم واسم نذاشته بود .. کسمو آب آبش کرده بود . فقط آب خود کس مونده بود که باید خالی می شد . شریف انگاری متخصص گاییدن بود . چون اون لحظه ای که نیاز به سریعتر گاییده شدن داشتم اون به ناگهان گازو زیاد کرد تند تر از اونی که فکرشو می کردم به کارش ادامه داد . چقدر خوشم میومد وقتی حس می کردم آبم حتی به میزان کمم که باشه اولش با یه ضربه و فشار خالی شه .. همین حس بازم بهم دست داده بود . ناخناموفرو برده بودم به پشت شریف و چند بار این کارو انجام دادم .. وقتی انگشتام شل شد و شریف فهمید که تونسته ار گاسمم کنه چند بار دیگه هم کیرشو به همون صورت و سرعت کرد توی کس و یک آن حس کردم که آبشو خالی کرد توی کسم . این بار این اون بود که به شدت به من چسبیده بغلم زده بود . چقدر از این حرکتش خوشم میومد . خیلی مظلومانه منو در آغوش کشیده با تمام وجودش خودشو خالی کرد . با این که دوست داشتم تمام آبش جذب بدنم شه ولی چون  ایستاده بودم قسمتی از منی هاش از کسم بر گشت کرد . سرمو خم کردم تاحرکت و شکلشو در  روی کس و پام ببینم . لذت می بردم رنگ آب کیر شریفو می دیدم که با تمام نیروش به من حال داده بود . هر دو تامون کلی لذت بردیم -شریف کاری کردی که  از همین حالا به فکر سکس گروهی با شیم . -میگم این احترام هم نشون میده اگه آب ببینه شنا گر خوبی میشه فقط کمی کار می بره . -یه نگاهی بهش کردم و گفتم خیلی شیطونی . ولی اشرف هوای همه رو داره . حالا امشبه رو پیش ببریم با هم یه فکری می کنیم که با همت مضاعف و کار مضاعف یک کاری کنیم که به دوکار بیارزه .. ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

4 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم خسته نباشی داستانها همشون عالی عالی بودن مرسی دمت گرم

ایرانی گفت...

ممنونم داداش دلفین گل و دوست داشتنی من ! روز و روز گارت خوش . پاینده باشی ....ایرانی

ناشناس آشنا گفت...

عالی بود حالا باید روی شخصیت احترام ونحوه ارتباط بر قرار کردنش پذیرفتن اون فضا و تصویر سازی پیرامونی فضای داستان بیشتر کار کنی
بازم مثل همیشه عالی هستی
مرسی از این همه ذوقت

ایرانی گفت...

با سلام خدمت آشنای عزیزم . ممنونم که همراه و راهنمای منی . البته صحنه و فضا سازی بعدی و قسمت بعد مربوط به سکس چهار نفره منهای احترام میشه که اون باید در خواب بوده تا اینا کارشونو بکنن و باید دید این مقدمات باید به چه صورت باشه که زیاد هم حاشیه های طولانی نداشته باشه که خواننده هم خسته نشه هرچند باید طبیعی تر جلوه کنه . با تشکرمجدد از آشنای گلم . کامروا باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر