ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا بخش بر چهار 10

مجبور شدم با پنجه های دست راستم کس الهامو توی چنگم بگیرم و  با دست چپم هم با سینه چپش ور برم .  اونم در همین حالت کسشو محکم به تشک فشار می داد . -آخخخخخخخ باااااابااااااااا باااااا باااااااااا چقدر تو ساکت و بی احساسی .. یه کاریش بکن . یه کاری بکن ..   راستش من به همینشم قانع شده بودم که از این بیشتر پیشرفت نکنم و اونم چیزی نخواد که منو تو گل بندازه .. -الهام ولم کن . تو هر کاری که گفتی من انجام دادم . نه نگفتم .  نذار احترام بین ما از بین بره -بابا یادت بیار دو ساعت پیش چیکار کردی . -من دیوونه شدم از دستت . می دونستم اون تا کیر منو توی کس خودش نبینه ول کن نیست . از جاش پا شد  و روشو به طرف من بر گردوند . نگاه در نگاه با هم حرفها داشتیم . نگاه اون از حشر زیاد می گفت . از التماس و تهدید . از این که به هر قیمتی که شده می خواد خودشو تسلیم من کنه و نگاه من از سرزنش .. از خواهش  این که دست از سر من بر داره و شاید هم از نیاز.. نیاز از این که منم دوست داشتم کیرمو تو کس الهام دختر شیطون خودم فرو کنم ولی نمی خواستم به خودم بقبولونم که یه پدر می تونه با دخترش این کارو بکنه . و نگاه من از تسلیم .. دستاشو گذاشت رو شورتم اونو پایین کشید . سرمو بالا نگه داشته بودم . بالا تر از روبروی صورتش . به سقف نگاه می کردم .نمی خواستم ببینم که اون داره چیکار می کنه . ولی قالب کلی اون نشون می داد که به کیر من خیره شده . کیری که زبونش با اون زبونی که توی دهنم بود فرق می کرد . زبون کیر من چیز دیگه ای رو طلب می کرد . زبون کیر من کس می خواست . کس الهامو . هم به خاطر خودش و هم به خاطر اون . ولی نمی خواست به دخترش عادت بده که هر چیزی رو با لجبازی میشه به دست آورد . اون حتما کیر کلفت منو دیده .. یه لحظه حس کردم که لذت عجیبی  به کیرم رخنه کرده وداره سر می خوره .. -نههههههه الهام کیرمو توی دهنت گذاشتی ؟/؟ نه الهام . تو نباید ساک بزنی .. آهههههه نهههههههه . کف دست الهام زیر بیضه هام قرار گرفته بود و با دو تا تخمام بازی می کرد .. خیلی خوشم میومد .-نهههههه الهام من باباتم .. همین کیری که داری دستش می زنی همین بوده که از راه کس مامانت تو رو ساخته .. حرمتشو داشته باش .. ولی الهام حتی یه لحظه دهنشو از رو کیرم نگرفت که جوابمو بده . هر چند لحظه در میون حس می کردم که الهام سرشو بالا می گیره تا به چشام نگاه کنه و حالت منو ببینه .  در هر دو حال محکوم بودم . چشای بسته من از هوسم می گفت و باز هم بیشتر .. چشامو آروم باز کردم . سر الهام به طرف پایین خم شده بود . دوست داشتم دراز می کشیدم و الهام  کیرمو در حالت دراز کش ساک می زد . همین کارو هم کردم . یه لحظه   دهن از ساک زدن کشید و گفت حالا داری میشی بچه خوب و یه امیدهایی در من زنده میشه . اگه پسر خوب و حرف گوش کنی باشی قول میدم که به الهام و المیرا و الناز نگم که بعد از ظهری با زیور خانوم چیکار کردی .. -من که کاری نکردم .. -بابا ؟/؟ فعلا من سواره ام ..تو پیاده .. -همین یک باره ها ..-تو که ما رو  در همین یک بار دقمون آوردی .. می دونستم که آش کشک خاله مه بخورم پامه نخورم پامه . اون که  هر جوری هست خودشو بهم می چسبونه پس من بی خود مقاومت نکنم . دیگه نذاشتم  کیرمو ساک بزنه . شایدم خودشم حس کرده بود که من کمی شل شدم .دو تایی مون رو تخت ایستاده بودیم . بدنهامون در تماس با هم قرار داشتند . کیرم به شکمش چسبیده بود . دستامونو برای در آغوش کشیدن هم حلقه کرده به کمر هم نزدیک کردیم . دخترمو در آغوش کشیده اونم سخت بغلم زد . کیرم به روی کسش چسبیده بود . چش تو چش هم دوخته بودیم . هنوز صورتهامون رو به روی هم قرار داشت . این بار از نگاه ملتمسانه الهام لذت می بردم . چون می دونستم تا لحظاتی دیگه کیرمو فرو می کنم توی کسش و اونو به اون چه که آرزوشه می رسونم و شایدم هم به خواسته خودمم می رسم . هر چند  من که باهاش طی کرده بودم فقط برای این یک باره .. ولی می دونم اون آدمی نبود که به این نون و ماستها رضایت بده که من دست از سرش بر دارم . اون تازه منو پیدا کرده بود . کمی خودمو خم کردم تا کیرم از زیر در یه حالت زمین به هوا بچسبه به کس دخترم . اگه کیرم از زیر فرو می رفت توی کس الهام و در غلافش جای می گرفت دیگه نیازی نبود خودمو خم کنم و ایستادن منم تنظیم می شد . کیرم رو خیسی کس دخترم در حال گردش بود و منم در حال لذت بردن . . الهام از پشتش و از چاک کونش با کیر من بازی می کرد . دستشو به کیرم رسوند و اونو با فشار روی کیرم حرکت می داد هرچند به زحمت این کارو انجام می داد .  وقت گاییدنش رسیده بود . کیرمو به سرکوسش فشار دادم . جوووووووون راه افتاده بود . حرکت کیر به سمت کس شروع شده و سر کیر من رفت توی کس دخترسومی من الهام ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر