ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لز با دختر خجالتی 42

-نغمه جون ماباید حتما کنار هم و در ابن فضای باز باشیم . ؟/؟ ایرادی نداره بریم تو ی اتاق خلوت ؟/؟ -هر جوری که دوست داری و راحت تری می تونیم همون طور عمل کنیم . اصلا اگه بخوای می تونیم هیچ کاری هم نکنیم . هیچ اجباری در کار نیست . چون ما باید نیروی خودمونو داشته باشیم برای فردا صبح در فضای باز یا مثلا اگه زمستون بود و کلا هوای بیرون سرد می بود ما صبح رو همین جا می گذروندیم با این تفاوت که بعد از یک استراحت خوب  کارمونو شروع می کردیم . نگاه نکن اینا این جوری خیلی راحت در کنار همن و تن و بدن همو این جوری به هم چسبوندن و درویش مسلکند .  برای ویزیت شدن پیش اونا   باید چند ماه قبل وقت بگیری . در میون اونا زیر یک ماه نداریم -من برای  تو از کی باید وقت بگیرم نغمه جون -هر وقت که بخوای .. من و اون هم شروع کردیم . دیگه باید تعارف رو کنار میذاشتیم . این جوری که زنا به هم پیچیده بودند فکر نمی کردم کارشون کمتر از سه ساعت طول بکشه . یه دو نفری به خودشون کیر مصنوعی بسته بودند . -بهنوش می خواستی از اون کیر های ناز و نرم رو انتخاب کنی -کیر باید خشن باشه . جذبه داشته باشه طوری که یک زن حسش کنه و. بدونه که اون کیر می تونه ازش نگه داری کنه -فعلا که ما نگه دار کیر هستیم .  بهناز در یه استیل سگی رو زمین قرار گرفت و بهنوش هم در حالی که سرشو لای پای بهناز فرو کرده بود پس از دقایقی لیس زدن به کسش ایستاد و کیر مصنوعی کلفت و نرم رو وارد کس بهناز کرد . سپیده : به همین زودی خودتونو اسیر کیر کردین ؟/؟ بچسبین به مغز و چوچوله های کس . خودتون که از همه وارد ترین که با کجا ها باید ور رفت که به همه حال بده . بهنوش : سپیده خانوم تو این قدر در روز کس می بینی بازم دست از سر این کوس ها ور نمی داری ؟/؟-اینا یه چیز دیگه ای هستند . اینا مثل زندونی های از قفس پریده ای هستند که می خوان بیان در فضای آزادی و بی خیالی نفس بکشن . دهنشون همیشه بازه . با تمام وجودشون می خوان نفس بکشن ولی اون کس هایی که من در روز می بینم کس های مرده و دست و پا بسته ای هستند که باید بهشون زندگی داد . . لیدا : ووووووییییی خانوم شاعر دل ما رو بردی . سحر جون زبونتو از رو اون کس سپیده جون بر دار تا ما بیاییم یه تستی بگیریم . سپیده : لیدا جان تو به همون لادن خوب برس خیلی ثواب کردی حالا اگه دوست داری می تونی بیای پاچه خواری ما رو بکنی . این سحری که من دیدم  حالا حالا ها در خماری کس من باقی می مونه . . من و نغمه با این که رفته بودیم به یه اتاق خلوتی که یه تخت شیک هم داشت ولی درست به فضایی باز می شد که خانوما قرار داشته راحت می تونستیم حرفاشونو بشنویم . -زیبا حواست به کارت باشه . نمی خوام بقیه  حس کنن که تو یه دختر ناشی هستی . حداقل  کاری نکن که  به نغمه بخندند . این حرفو که زد سعی کردم که دیگه این حالت سستی رو از خودم خارج کنم . حواسمو فقط جفت کاری کنم که دارم انجام میدم . ده تا زن کاملا بر هنه در دنیایی قرار داشتند که دیگه ور رفتن و دست به اندام هم رسوندن واسشون عادی شده بود . از این که اونا رو این قدر پر شور و حال می دیدم لذت می بردم . که هر دفعه میان وبازم همون عشق و حالو دارن . این کار دلشونو نمی زنه ؟/؟ سیر نمی شن ؟/؟ -عزیزم این برای اونا به نوعی نفس کشیدنه . یا خوردن و خوابیدن .. خودتو مگه خسته شدی ؟/؟ -نهههههههه .. نغمه وقتی که حرف می زد دستش روی کسم بود . به من نیروی دیگه ای می داد . منم دستامو گذاشتم رو سینه هاش . خیلی آروم پنجه هامو باز و بسته اش می کردم . با بوسه ای گرم به استقبال لذت و آرامش دیگه ای رفتیم . . نغمه روی تخت طاقباز افتاده بود و من و اون پس از یه نگاه عاشقونه ای که به هم انداختیم ادامه دادیم . این بار لبامو خیلی روم به نوبت می ذاشتم رو نوک سینه هاش و انگشتامو هم فرو کرده بودم توی کس تنگ و نازش . به نظر من کس بقیه به قشنگی و تنگی کس نغمه جونم نمی شد . اصلا دوست نداشتم یه وقتی کیر مصنوعی بهنوش رو توی کس نغمه  ببینم . .سرمو رسوندم به لاپای  نغمه جون . گویی از بس حالش خوش بود با تکون دادن مرتب سرم در لاپاش اون مدام جیغ می کشید و نمی تونست هوس خودشو پنهون کنه ..  برو بچه های اون طرف برای لحظاتی دست از کار کشیده و دوباره مزه پراکنی شروع شد . -به به !بازم  که نغمه  صداش در اومد .. -مثل این که تا حالا حال نکرده باشه -عین ندید بدید ها جیغ می زنه .-چقدر از این جیغ زدنها خوشم میاد . منو یاد بچگی هام میندازه . هر وقت یه کار بدی می کردم مامانم خیلی آروم گوشمو می کشید و منم الکی جیغ می کشیدم تا مثلا بابا بره بزندش . . نغمه : خانوما چی دارین پشت سر من میگین .  زیبای من داره معجزه می کنه . لیدا : کی ؟/؟ همون زیبای خفته ؟/؟ .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر